هریک از رزمندگان که برای دفاع از دژ بالای سنگر می‌رفت، محلی که بعدها نام سنگر شهادت را به خود گرفت. پس از چند دقیقه با اصابت تیر نیروهای عراقی به شهادت می‌رسید.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب_ الناز رحمت نژاد: حدود دو سال از جنگ تحمیلی می‌گذشت و رژیم صدام با یورش همه جانبه‌ای که به برخی از شهرهای جنوبی کشور داشت، موفق به تصرف این شهرها شده بود. یکی از این شهرهای استراتژیک خرمشهر بود و استقرار نیروهای عراقی در این شهر و پشتیبانی آن‌ها از سوی تیپ پدافندی عراق، صدام را به این فکر انداخت که به سمت پایان جنگ برود و با پایان جنگ، از امتیاز در دست داشتن خرمشهر استفاده کند.

به همین دلیل بود که در دوران دفاع مقدس و البته بعد از تصرف خرمشهر از سوی عراقی‌ها، فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی کشور به این فکر افتادند تا با تصرف بخشی از شهرهای عراق بتوانند به نوعی این کشور را مجبور به دادن امتیازاتی قبل از پایان جنگ به جمهوری اسلامی ایران کنند.

بنابراین بعد از عملیات‌های مختلفی مانند بیت‌المقدس و فتح‌المبین که منجر به شکست دشمن بعثی شده بود و البته فتح خرمشهر، رزمندگان به فکر طراحی و اجرای عملیاتی دیگر به نام عملیات رمضان که ابتدا نامش کربلای ۴ بوده، با هدف فتح منطقه‌ای از خاک عراق و گرفتن امتیاز اراضی برای پایان عادلانه جنگ دو ساله طی ۵ مرحله افتادند.

عملیات «رمضان» در چهار محور از سوی فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران طراحی شد تا با عبور از خط مرز بین المللی، یک زمین مثلث شکل به وسعت هزار و ۶۰۰ کیلومتر مربع تصرف شود. این منطقه از شمال به «کوشک» و «طلاییه» و پاسگاه‌های مرزی در جنوب هویزه و حاشیه جنوبی «هورالهویزه» و از غرب به رودخانه اروند در نقطه تلاقی دجله و فرات به نام القرنه تا شلمچه در غرب خرمشهر و از شرق به خط مرزی شمالی جنوبی و از کوشک تا شلمچه منتهی می‌شد.

مهندسی عراق در منطقه شمال غربی «بصره» و «تنومه» خطوط پدافندی عراق را با ساخت یک کانال به طول ۳۰ و عرض ۱ کیلومتر که مختص پرورش ماهی بود با پمپاژ آب و احداث موانع و کمین و سنگرهای تیربار به عنوان مانعی اساسی و بازدارنده از حملات احتمالی نیروهای ایرانی به سوی بصره تدارک دیده بودند. همچنین در قسمت جنوبی منطقه روبروی شلمچه آب رها شده بود تا از هرگونه تردد نیروهای زرهی و پیاده، عملاً ممانعت به عمل آید.

اختلاف‌نظرهایی درباره اجرای این عملیات در خاک عراق وجود داشت و برخی معتقد بودند که با فتح خرمشهر این امکان وجود دارد که جنگ به پایان برسد. اما امام خمینی (ره) که همواره در لحظات حساس تصمیمی سنجیده می‌گرفتند، از فکر شوم صدام برای پایان دادن به جنگ آگاهی داشتند و از این رو موافقت خود برای ورود به خاک عراق را اعلام کردند. چرا که صدام در آن دوران برخی از نقاط خرمشهر را تصرف کرده بود و از طرفی همزمانی این اقدام صدام با حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان، دشمن بعثی را بر این داشت تا به فکر پایان جنگ بیفتد.

همچنین آمریکایی‌ها از آنجا که نمی‌توانستند هر دو جبهه جنوب لبنان و مناطق جنگی ایران و عراق را زیر نظر داشته باشند، طوری اظهارنظر می‌کردند که گویی با پایان جنگ بین ایران و عراق موافقند، اما آن‌طور که اکثر محققان و فرماندهان دوران دفاع مقدس اعلام کردند، آمریکایی‌ها به‌دنبال ادامه جنگ فرسایشی بین ایران و عراق بودند تا از این طریق توان نظامی هر دو کشور را تضعیف

کنند.

سرانجام عملیات رمضان در شب ۲۱ ماه مبارک رمضان و سالروز شهادت امام علی (ع) در ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه شامگاه ۲۳ تیر ۱۳۶۱ با رمز «یا صاحب الزمان ادرکنی» در منطقه عملیاتی شلمچه در شرق بصره آغاز و در ۵ مرحله اجرا شد. در این حمله ۱۰ تیپ از سپاه و دو لشکر از نیروی زمینی ارتش حضور داشتند که تحت امر ۴ قرارگاه عملیاتی کار می‌کردند.

خبرنگار فرهنگ مقاومت مهر با توجه به سالروز عملیات رمضان در ۲۳ تیر ۱۳۶۱ و سالروز مرحله دوم این عملیات در ۲۵ تیر ۱۳۶۱ به مرور، بررسی و بازخوانی عملیات رمضان پرداخته است که مشروح آن در ادامه می‌آید؛

مرحله اول عملیات رمضان

در مرحله اول این عملیات رزمندگان ایرانی بعد از شناسایی مواضع دشمن در سه محور، به علت موانع و استحکامات پدافند مثلثی شکل و میادین مین فراوان نیروهای ایرانی نتوانستند با سرعت عمل به تمامی اهداف مورد نظر دست پیدا کنند. بنابراین با اولین پاتک دشمن و با روشن شدن هوا از ادامه پیشروی خودداری شد تا تلفات زیادی در این مرحله به رزمندگان تحمیل نشود.

در محور جنوبی جنوب پاسگاه زید چهار تیپ از سپاه و دو تیپ از ارتش توانستند با سرعت عمل چشمگیری همه مواضع دشمن را در هم کوبیده و تا عمق ۳۰ کیلومتری مواضع عراقی‌ها رسیده و خود را به نهر «کتیبان» شرق اروند و کانال «ماهیگیری» برسانند. به گونه‌ای که به قرارگاه لشکر ۹ زرهی عراق دست یافته، و ضمن به غنیمت گرفتن خودروی تویوتای فرماندهی، قرارگاه را منهدم کنند. با وجود این موفقیت، جناح راست نیروها باز مانده بود و با روشن شدن هوا عراقی‌ها با یک لشکر زرهی فشار اصلی را معطوف به این منطقه کرده و از تأمین نیروهای پیشروی ایرانی ممانعت به عمل آوردند. در این مرحله از عملیات ۸۵ دستگاه تانک و نفربر، ۱۲ توپ دشمن منهدم، ۷۱ دستگاه تانک و نفربر هم به غنیمت گرفته شد.

مرحله دوم عملیات رمضان

مرحله دوم در محور میانی جنوب پاسگاه زید و با همان یگان‌ها و با تقویت دو تیپ دیگر در تاریخ ۲۵ مرداد ماه ۱۳۶۱ صورت گرفت، که چندان موفقیت‌آمیز نبود و تنها مقداری خسارت به دشمن وارد آمد و شماری از آنان کشته و زخمی و اسیر شدند.

در این مرحله از عملیات قرارگاه نصر جایگزین قرارگاه فتح شد. عراق به قصرشیرین و دهلران برای کاستن از فشار نیروهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه عملیات رمضان حمله زمینی و به نماز جمعه همدان و تأسیسات خارک حمله هوایی کرد. دشمن ضمن گلوله باران شهرهای آبادان و خرمشهر که ۴ تن از مردم شهید و ۱۵ تن نیز مجروح شدند با یک گردان پیاده و یک گردان تانک به قصرشیرین حمله کرد و موفقیتی به دست نیاورد همچنین ۱۵۰ تن از نیروهای عراقی در منطقه «بیات» و «دهلران» عملیاتی انجام دادند که نیروهای خودی آنها را به عقب راندند. در این دو حمله ۲۷ تن از عراقی‌ها اسیر شدند. در حمله هواپیماهای عراقی به خارک، یک تانکر ۱۴۰ هزار بشکه‌ای و یک کشتی آتش گرفتند. در بمباران نماز جمعه همدان ۹۳ تن از نمازگزاران شهید و ۵۹۰ تن نیز مجروح شدند. یک هواپیمای خودی در نبرد هوایی با جنگنده‌های عراقی در ایلام سقوط کرد ولی دو خلبان آن سالم در منطقه خودی فرود آمدند. به تلافی حملات هوایی عراق به مناطق مسکونی، نیروهای خودی تأسیسات اقتصادی و مناطق نظامی بصره، خانقین و زرباطیه را گلوله باران کردند. یک کشتی به نام «الفیر» حامل تجهیزات نظامی برای عراق در کویت پهلو گرفت. همچنین کویت شش دستگاه خودرو حامل تجهیزات نظامی به عراق روانه کرد.

در بازتاب به عملیات رمضان در گزارش‌های رسانه‌های آمریکا، انگلیس، آلمان، حکومت صهیونیستی، یونان، اروپای شرقی و کشورهای منطقه در واشنگتن پست آمده است: «دولت ریگان در مورد مشکلات ناشی از پیروزی نیروهای ایرانی احساس نگرانی می‌کند.»

فایننشال تایمز لندن گفته است: «در شش ماهه اخیر موقعیت نظامی به تدریج علیه نیروهای بغداد تغییر کرده است.»

شبکه اول تلویزیون آلمان اعلام کرده است: «نه تنها صدام بلکه کشورهای عربی خلیج فارس نیز به لرزه افتاده‌اند. بار اصلی جنگ به دوش بسیجیان ایران است.»

سخنگوی وزارت خارجه حکومت صهیونیستی گفته است: «حمله ایران اوضاع خاورمیانه را پیچیده‌تر کرد.»

رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا پیشنهاد کرده است که آمریکا سلاحهای مورد نیاز عراق را تأمین کند.

باری گلدواتر نماینده جمهوری‌خواه جنگ ایران و عراق را خطر بزرگی گوشزد کرده است و خبرگزاری فرانسه اظهار کرده است: «عملیات ایران دولتمردان آمریکا را به وحشت انداخته است.»

دبیرکل جامعه عرب در تلاش تازه برای جلب حمایت کشورها از عراق، با نمایندگان آمریکا، شوروی، انگلستان، آلمان، پاکستان و ژاپن گفتوگو کرد. نخست وزیر مالزی و رئیس حکومت نظامی بنگلادش از شروع مجدد درگیری بین ایران و عراق اظهار نگرانی کردند. کمیسیون روابط خارجی مجلس یوگسلاوی در بیانیه‌ای بر تشکیل کنفرانس سران غیر متعهد در بغداد تأکید کرد.

مرحله سوم عملیات رمضان

در مرحله سوم احتمال می‌رفت که دشمن با تجمع نیروهای زرهی و آرایش وسیع آنان قصد پاتک دارد، بنابراین در تاریخ ۳۰ مرداد ماه ۱۳۶۱ از شرکت نیروهای زرهی خودی صرف‌نظر شد تا نیروهای پیاده بتوانند به انهدام تانک‌ها و نفربرها بپردازند. عملیات مرحله سوم از جنوب پاسگاه زید آغاز شد و نیروهای ایرانی به طور خیره‌کننده‌ای به درهم شکستن و تصرف مواضع دشمن پرداختند. رزمندگان ایرانی توانستند در این مرحله مهم، در زمینی به وسعت ۱۸۰ کیلومتر مربع نزدیک به ۷۰۰ دستگاه تانک و نفربر را منهدم و ۱۴ دستگاه تانک و نفربر دشمن را که ۴ دستگاه آن از نوع پیشرفته «تی ۷۲» بود را به غنیمت بگیرند.

مرحله چهارم عملیات رمضان

مرحله چهارم عملیات در یکم شهریور ماه ۱۳۶۱ از محور جنوبی منطقه عملیاتی شلمچه شروع شد اما به دلیل هوشیاری و آمادگی عراقی‌ها و استحکامات و مواضعی که تعبیه شده بود، راهی از خط نخست دشمن، به روی رزمندگان کشورمان باز نشد. اما از آنجا که رزمندگان کشورمان برای دستیابی به حقوق از دست رفته خود مصمم بودند، عملیات را پیش گرفتند، ولی استراتژی اجرای این عملیات با تمام عملیات‌ها متفاوت بود و همین موضوع مستلزم فکر و طراحی دقیق برای پیروزی بر دشمن بعثی و در نهایت تصرف بخشی از خاک آن‌ها بود که به بهترین نحو صورت نگرفت.

مرحله پنجم عملیات رمضان

مرحله پنجم و پایانی که تلاش نهایی و اصلی این عملیات سیاسی نظامی بود، در تاریخ ۶ شهریور ماه ۱۳۶۱ از شمال پاسگاه زید در حد فاصل دژ مرزی عراق و خاکریزهای مثلثی آغاز شد. در بدو درگیری و نبرد، همه چیز طبق طرح فرماندهان ایرانی پیش می‌رفت و نیروهای ارتش و سپاه توانستند گذشته از پاکسازی و الحاق، خاکریزی مناسب و دو جداره در جناح شمالی بسازند. ولی از آنجا که دقت کافی در ساخت آن به کار نرفت، دشمن توانست ۵ کیلومتر در آن رخنه کند. در این مرحله ۱۳۰ دستگاه تانک و نفربر منهدم و ۱۱ دستگاه هم به غنیمت گرفته شد و همچنین ۸۰۰ تن از نیروهای دشمن کشته و زخمی شدند. با اینکه رزمندگان در این عملیات به اهداف اصلی خود دست پیدا نکردند، اما لشکر ۹ زرهی عراق به‌طور کامل متلاشی شد. شش هزار و ۴۰۰ کشته و زخمی و اسارت یک هزار و ۴۱۵ نفر از عراقی‌ها از نتایج دیگر عملیات رمضان بود که ترس و دلهره‌ای را در وجود صدام به‌وجود آورده بود.

روایت یک شهید از عملیات رمضان

شهید علی خوش‌لفظ، یکی از رزمندگان دفاع مقدس که بیش از ۷۰ ماه در مناطق مختلف عملیاتی از کردستان تا جنوب ایران حضور داشت، درباره عملیات رمضان توضیح داده است:

«پیش از اجرای عملیات رمضان، قرار بود در غرب کشور و در منطقه قصرشیرین عملیات کنیم، اما با عقب‌نشینی دشمن به جنوب اعزام شدیم.

برنامه حرکت و اعزام رزمندگان همدان به منطقه کوشک از اردوگاه شهید رجایی با دو گردان فتح و نصر آغاز شد و شهید علیرضا حاجی‌بابایی، فرماندهی یکی از این گردان‌ها را برعهده داشت.

در منطقه کوشک، دژی وجود داشت که نیروهای رزمنده پیش از ما، بخش‌هایی از آن را تصرف کرده بودند و قرار بر این بود که ما در ادامه مسیر، دژ را پاکسازی و به سمت تنومه عراق پیشروی کنیم.

از آن طرف عراقی‌ها با تمام نیرو سعی می‌کردند، منطقه‌ای را که در دست رزمندگان ما بود، پس بگیرند به همین دلیل با انداختن بمب‌های خوشه‌ای و منور و روشن کردن منطقه، سعی بر توقف نیروهای ما داشتند، اما چاره‌ای نبود و ما برای جلوگیری از محاصره رزمندگان داخل دژ به سرعت داخل دژ رفتیم.

همان‌جا بود که درگیری رزمنده با عراقی‌ها شروع شد. نیروهای عراقی در چپ و راست دژ حضور داشته و با دژی که متعلق به خودشان بود آشنایی کامل داشتند. این در حالی بود که ما شب وارد دژ شده بودیم و اصلاً نمی‌دانستیم در چه موقعیتی هستیم، با این وجود، رزمندگان بدون هیچ اعتراض صرفاً به انجام تکلیف خود و پاکسازی دژ به سمت شمال فکر می‌کردند.

آن شب ما تلفات زیادی داشتیم و تعداد بسیاری از نیروهای ما شهید شدند، اما با مقاومت رزمندگان حدود ۲ و نیم کیلومتر به سمت شمال پیشروی کرده و به محلی رسیدیم که گردان بعدی قرار بود به ما ملحق شود، اما به دلیل اینکه بیشتر نیروهای آن گردان شهید و مجروح شده بودند نتوانستند به ما ملحق شوند.

فردای آن روز در تاریک و روشن صبح با حدود ۳۰۰ تانک عراقی روبرو شدیم که به سرعت، جای گردان ما را گرفته و رزمندگان ما را یک کیلومتر به عقب راندند.

در این هنگام شهید حبیب الله مظاهری با وجود داشتن جراحتی در ناحیه سر که از عملیات بیت‌المقدس به یادگار داشت به هدایت سایر رزمندگان پرداخت، اما زمانی که بالای سنگر رفته بود با اصابت تیر به محل جراحت قبلی به شهادت رسید؛ شهیدی که از فرماندهان شجاع لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله بود و در فتح خرمشهر، نقش مهمی ایفا کرد.

پیکر این شهید بزرگوار در آن منطقه باقی ماند و نتوانستیم آن را به عقب برگردانیم و هم‌اکنون هم پس از گذشت سال‌ها، برنگشته و از شهدای جاویدالاثر است.

عملیات را ادامه دادیم. با یک کیلومتر عقب‌گرد به محلی از دژ رسیدیم که از سه طرف توسط نیروهای عراقی به محاصره درآمده بود و آن‌ها با تمام نیرو، بچه‌ها را از زیر آتش توپ و خمپاره گرفته بودند این در حالی بود که از قرارگاه به نیروها تکلیف شده بود که تحت هر شرایطی، این منطقه از کوشک را حفظ کنند چرا که در غیر این صورت، راه برای عراقی‌ها باز می‌شد و آن‌ها کل منطقه را تصرف می‌کردند. رزمندگان با وجود عادت‌نداشتن به گرمای طاقت‌فرسای جنوب و با خستگی و گرسنگی و تشنگی فراوان، تنها اندیشه عمل به تکلیف خود و مقاومت در دژ را در سر می‌پروراندند.

هریک از رزمندگان که برای دفاع از دژ بالای سنگر می‌رفت، محلی که بعدها نام سنگر شهادت را به خود گرفت پس از چند دقیقه با اصابت تیر نیروهای عراقی به شهادت می‌رسید و نفر بعدی که اعتقاد داشت امروز، عاشورا و روز عمل به تکلیف است به سرعت جای او را می‌گرفت؛ یکی از این شهدا، سردار پرویز اسلامیان از رزمندگان دلیر همدان بود که رزمی‌کار بوده و بدن ورزیده‌ای داشت و با شجاعت تمام در برابر دشمنان ایستاد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شرایط طوری شده بود که از جناح پشت هم تانک‌های عراقی داشتند ما را محاصره می‌کردند که با همت عزیزان پرتلاش جهاد، خاکریزی برای جلوگیری از محاصره ما با تانک‌های عراقی ایجاد شد.

پشت این خاکریز مشغول مقاومت شدیم که متوجه شدیم چند تا از تانک‌های عراقی از روی خاکریز رد شده‌اند؛ دیدیم که اگر الان تسلیم آن‌ها شویم، هم کشته می‌شویم و هم دژ را از دست می‌دهیم به همین دلیل برای حفظ دژ، اسلحه‌ها را زمین گذاشته و با فریاد الله اکبر، دنبال تانک‌ها دویده و تعدادی از آن‌ها را با نارنجک منهدم کردیم که همین کار موجب شد تا بقیه تانک‌ها هم کانال را ترک کرده و به عقب برگردند.

روز سوم عملیات، گردان سوم به فرماندهی سردار جعفر مظاهری وارد معرکه شد. در واقع هر چه نیرو در اردوگاه بود آمده بود تا بتوانیم آن قسمت از دژ را حفظ کنیم به‌طوری که هر چهار، پنج نفر یک دهلیز را گرفته بودیم که از ورود عراقی‌ها به داخل دژ جلوگیری کنیم.

در نهایت با مقاومت فراوان رزمندگان، بچه‌های جهاد و مهندسی سپاه توانستند یک خاکریز دوجداره برای مقابله با عراقی‌ها بسازند و آن قسمت، تنها جایی بود که عملیات رمضان تا پایان جنگ حفظ شد و باقی ماند.

ابتدا من برای استراحت رفتم وقتی که خواب بودم؛ خمپاره‌ای در کنارم اصابت کرده بود، اما از شدت خستگی زیاد، حتی از صدای خمپاره بیدار نشده و یادم هست چند جنازه عراقی کنارم بود، تنها از شدت سوز و سرمای شب‌های جنوب، پتوی یکی از اجساد را روی خود کشید تا فردی که قرار بود بیاید و پست را تحویل گیرد، آمد

در این عملیات ما شهدای بسیاری را از دست دادیم که شهیدان علیرضا حاجی‌بابایی، حبیب الله مظاهری، محمد دلاوری، شهید محرمی و حاج محمود نیکومنظری و ده‌ها فرمانده دیگر از چهره‌های برجسته آن به شمار می‌آیند.

یادم هست چندین شب به واسطه حملات سنگین دشمن مژه بر هم نگذاشته بودیم و حتی لحظه‌ای نخوابیده بودیم، شبی با یکی از رزمنده‌ها مأمور محافظت از کانالی بودیم که از تهاجم دشمن به آن جلوگیری کنیم؛ قرار بر این شد نوبتی قدری استراحت کنیم تا توانی دوباره بازیابیم.

وقتی دید که ترکش خورده و کلاهم رفته، اما یک دفعه بلند شده و کنارش رفتم؛ گفت: «مگر تو زنده‌ای؟ پس چرا من هر چی تو را تکان دادم، بیدار نشدی؟» آن زمان به دلیل شدت حملات هر سه، چهار روز یک‌بار وقت می‌کردیم غذایی بخوریم.

یک روز پس از چندین روز گرسنگی، وقتی آتش دشمن کمتر شد؛ خواستیم با فرمانده گروهان غذایی بخوریم، آن هم در شرایطی که دست‌هایمان آلوده به خون و غذاها هم داخل یک پلاستیک فریزر بود و از داخل ماشین که به زحمت تا نزدیکی دژ می‌آمد برای ما پرت می‌شد.

کیسه را با شهید محرمی باز کردیم تا غذایی بخوریم؛ ناگهان خمپاره‌ای به وسط پیشانی یکی از بسیجیان که مشغول نگهبانی بود تا ما غذا بخوریم؛ اصابت کرد و سرش متلاشی شد و همه تکه‌های سرش وسط غذای ما ریخت و صحنه‌ای بسیار دردناک به وجود آمد و حال بسیار بدی پیدا کردیم.»