خبرگزاری مهر- گروه هنر: مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با نگارش یادداشتی از اینکه با ساخت فیلم «ثارالله» قصد داشته تصویرگر کاروان حسینی باشد، گفته است. وی از روز هفتم ذیحجه تا اربعین روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت می کند که امروز هشتم ذیحجه دومین یادداشت وی را می خوانید:
مولاجان! بنا بود در این ایام با فیلمبرداری فیلم سینمایی «ثارالله» تصویرگر کاروان تو باشیم. با آنکه تمام مقدمات فراهم شده بود، بدلیل برخی مشکلات از این مهم باز ماندیم تا زمانی که تو بخواهی اما اگر غرض با تو زیستن و با تو بودن است، ما را چه باک.
به نیت تمام آنانی که قدمی برداشتند، هرچند کوچک و یاری ام کردند و پایدار مانده اند تا به عهد خود وفا کنند و تصویرگر کاروان تو باشند، در این مجال دست بر قلم بردم و بر آن شدم تا از هفتم ذیحجه با کاروان تو همسفر شویم تا اربعین.
ای که گذشته و حال و آیندۀ جهان از چشمۀ وجود تو جوشید، این قلم شکسته نتواند که در رثای تو نویسد.
عذر تقصیر بپذیر و قلب ما را به نور معرفتت منوّر فرما.
هشتم ذیحجه
«سپیده از پس ستیغ کوه سر زده بود و انوار خود را به کعبه می تاباند.
و جُناده انصاری در انتظار، از پس دیوار خانه به کوچه زل زده بود.
مردی از مکه، خود را به جُناده انصاری رساند.
گفت: مگر می شود فریضه حج را رها کرد و رفت؟
جُناده گفت: اگر بماند، امت رسول الله از کجا بداند چه طغیانی به پا شده و شجرۀ ملعونه چگونه ریشه دوانده!
گفت: جهاد، آن هم در موسم حج؟
جُناده گفت: بنی امیه چنان چهرۀ دین را قلب کرده که از اسلام جز نامی نمانده. اگر اسلام نباشد، حج نیست!
گفت: ولی او مردمان را به سفر مرگ می خواند.
جُناده گفت: نه برادر به لقاءالله می خواند!
به صدای نزدیک شدن کاروان، جُناده انصاری با تبسمی بر لب با مرد وداع کرد. دست در دست عمرو، عِنان اشتر ام عمرو را گرفت و به کاروان ملحق شد.
و مرد، تنها و در حیرت او را نظاره کرد.
کاروان از کنار مردمانی که به گِرد کعبه در طواف بودند گذر کرد و جُناده با نگاهی به آنان لحظه ای ایستاد و با خود نجوا کرد.
گفت: در میان اهل مکه و آنانی که به عشق میقات آمده اند، بیست نفر هم نبود تا حسین را یاری کند؟!
اندکی با خود در اندیشه بود و سپس به دنبال کاروان روان شد و زیر لب زمزمه کرد.
گفت: لبیک اللهم لبیک. لبیک لا شریک لک لبیک. ان الحمد و النعمته لک و الملک. لا شریک لک لبیک»