خبرگزاری مهر- گروه هنر: مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده است و تا اربعین ادامه دارد قرار است روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت کند که امروز نهم ذیحجه سومین یادداشت وی را می خوانید:
مولاجان! بنا بود در این ایام با فیلمبرداری فیلم سینمایی «ثارالله» تصویرگر کاروان تو باشیم. با آنکه تمام مقدمات فراهم شده بود، بدلیل برخی مشکلات از این مهم باز ماندیم تا زمانی که تو بخواهی اما اگر غرض با تو زیستن و با تو بودن است، ما را چه باک.
به نیت تمام آنانی که قدمی برداشتند، هرچند کوچک و یاری ام کردند و پایدار مانده اند تا به عهد خود وفا کنند و تصویرگر کاروان تو باشند، در این مجال دست بر قلم بردم و بر آن شدم تا از هفتم ذیحجه با کاروان تو همسفر شویم تا اربعین.
ای که گذشته و حال و آیندۀ جهان از چشمۀ وجود تو جوشید، این قلم شکسته نتواند که در رثای تو نویسد.
عذر تقصیر بپذیر و قلب ما را به نور معرفتت منوّر فرما.
نهم ذیحجه
«یا اِلهی اَشْهَدُ بِجَهْدی وَ جِدّی وَ مَبْلَغِ طاعَتی وَ وُسْعی وَ اَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فی مُلْکِهِ فَیُضآدَهُ فیَما ابْتَدَعَو
معبودا گواهی می دهم به تلاش و کوششم، و به قدر رسایی طاعت و ظرفیتم، و با ایمان و یقین می گویم، سپاس خدای را که فرزندی نگرفته تا از او ارث برند و در فرمانروایی اش شریکی برای او نبوده تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند.
در گرگ و میش عصرگاهان، شفق از پس کوه سر کشید و کاروان با جماعتی از زن و مرد و کودک، بار بر اشتران، زنان درون کجاوه، گروهی از مردان سواره و تعدادی به پای پیاده، ره سپردند و قافله سالار کاروان به پای پیاده، دعای عرفه را ادامه داد.
و کاروانیان زیر لب، با او زمزمه کردند.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنی اَخْشاکَ کَانّی اَراکَ وَ اَسْعِدْنی بِتَقواکَ وَ لا تُشْقِنی بِمَعْصِیَتِکَ وَ خِرْلی فی قَضآئِکَ وَ بارِکْ لی فی قَدَرِکَ حَتّی لا اءُحِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَ لا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِنایَ فی نَفْسی وَ الْیَقینَ فی قَلْبی وَ الاِخْلاصَ فی عَمَلی وَ النُّورَ فی بَصَری وَ الْبَصیرَهَ فی دینی وَ مَتِّعْنی بِجَوارِحی وَ اجْعَلْ سَمْعی وَ بَصَری اَلْوارِثَیْنِ مِنّی وَ انْصُرْنی عَلی مَنْ ظَلَمَنی وَ اَرِنی فیهِ ثاری وَ مَـاء رِبی وَ اَقِرَّ بِذلِکَ عَیْنی اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتی وَاسْتُرْ عَوْرَتی وَاْغْفِرْ لی خَطیَّئَتی وَاخْسَاءْ شَیْطانی وَ فُکَّ رِهانی.
خدایا بگردان مرا ترسان گویی که تو را میبینم و به پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان، و به نافرمانیات بدبختم مکن، و خیر در قضایت را برایم اختیار کن، و در تقدیرت به من برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم و تأخیر آنچه را که تو پیش انداختی، میل نکنم. خدایا بی نیازی را در ذاتم قرارده، و یقین را در دلم، و اخلاص را در عملم، و نور را در دیده ام، و بصیرت را در دینم، و مرا به اعضایم بهره مند کن، و گوش و چشمم را به فرمان من گردان، و مرا بر او که به من ستم روا داشته یاری فرما، و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده، و چشمم را بدین سبب روشن گردان. خدایا گرفتاری ام را برطرف کن، و عیبم را بپوشان، و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و دِینم را ادا کن.
صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَعِنّی عَلی بَوائِقِ الدُّهُورِ وَ صُرُوفِ اللَّیالی وَ الاَیّامِ وَ نَجِّنی مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَ کُرُباتِ الاْخِرَهِ وَاکْفِنی شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِی الاَرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنی وَ ما اَحْذَرُ فَقِنی وَ فی نَفْسی وَ دینی فَاحْرُسْنی وَ فی سَفَری فَاحْفَظْنی وَ فی اَهْلی وَ مالی فَاخْلُفْنی وَ فیما رَزَقْتَنی فَبارِکْ لی وَ فی نَفْسی فَذَلِّلْنی وَ فی اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنی وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الاِنْسِ فَسَلِّمْنی وَ بِذُنُوبی فَلا تَفْضَحْنی وَ بِسَریرَتی فَلا تُخْزِنی وَ بِعَمَلی فَلا تَبْتَلِنی وَ نِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنی وَ اِلی غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنی اِلهی اِلی مَنْ تَکِلُنی
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهای روزگار، و حوادث شب ها و روزها یاری ده، و از هراس های دنیا و گرفتاری های آخرت نجات ده، و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام می دهند کفایت کن، خدایا از آنچه می ترسم مرا بس باش و از آنچه حذر می کنم نگهداری کن، و در نفسم و دینم از من نگهبان فرما و مرا در سفرم نگهدار، و در خاندان و مالم جانشین باش، و مرا در آنچه نصیبم فرمودی برکت ده، و در نزد خودم خوارم ساز، و در دیدگان مردم بزرگم کن، و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز، و به باطنم سبکم منما، و به عملم دچارم مکن، و مرا از نعمت هایت محروم مفرما، و به غیر خود واگذارم مکن. خدایا، مرا به که واگذار می کنی؟!»