رمان «قسمت آقاکمال» نوشته یاکوب آرژونی با ترجمه ناصر زاهدی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «قسمت آقاکمال» نوشته یاکوب آرژونی نویسنده پلیسی نویس آلمانی به تازگی با ترجمه ناصر زاهدی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، هفتاد و هفتمین عنوان از مجموعه پلیسی نقاب است که توسط این ناشر چاپ می‌شود.

پیش از این کتاب، ۳ رمان «تولدت مبارک آقاکمال!»، «به سلامتی آقاکمال!» و «مرد است و قتلش آقاکمال!» به قلم یاکوب آرژونی، با محوریت شخصیت کمال کایانکا، با بازگردانی ناصر زاهدی در این مجموعه چاپ شده اند. «قسمت آقاکمال» جدیدترین ترجمه زاهدی از کتاب‌های آقا کمال (کارآگاه ترک تبار آلمانی) است.

یاکوب آرژونی با نام اصلی یاکوب بوته، در سال ۱۹۶۴ در فرانکفورت متولد شد. این نویسنده خالق شخصیت کمال کایانکایا یکی از شخصیت‌های معاصر ادبیات پلیسی جهان است و به عنوان پدیده‌ای نادر در ادبیات نوین آلمانی به ویژه در حوزه داستان پلیسی شناخته می‌شود. او علاوه بر نوشتن داستان‌هایی با محوریت شخصیت این کارآگاه، تعدادی نمایشنامه را نیز در کارنامه خود دارد. آرژونی می‌کوشید با آثارش، مشکلاتی را که به نظر فردی می‌آیند، مانند آینه‌ای مقابل خوانندگان قرار دهد تا نشان بدهد که این مشکلات، اجتماعی‌اند نه فردی.

داستان «قسمت آقاکمال» داستان برنده‌های یک جنگ بی دلیل و باندهای سازمان یافته جنایتکار است. این داستان درباره بلاهت ملی گرایی افراطی و جنون جنگ در یوگسلاوی است؛ رمانی درباره میهن و زادگاه به هر دو مفهوم خوب و بسیار زشت اش.

داستان این رمان با لطف و خدمتی به یک دوست شروع می‌شود و به یکی از بزرگ ترین نبردهای باندهای تبهکاری در فرانکفورت ختم می‌شود. در این رمان هم کمال کایانکا مشغول حل معماهای پرونده ای می‌شود که دردسرهای زیادی برایش به وجود می‌آورد. او در این پرونده به دنبال یک قاتل نیست بلکه در پی نام و هویت دو قربانی است...

در مجموعه نقاب، علاوه بر داستان‌های مربوط به شخصیت کارآگاه کمال کایانکا، ۵ کتاب دیگر از زبان آلمانی به فارسی ترجمه شده اند. مترجم این کتاب‌ها نیز ناصر زاهدی است و هر ۵ کتاب، آثار داستانی و پلیسی کوتاه با گردآوری کارستن کلمان و ولف برومل دو نویسنده و کارشناس ادبیات پلیسی آلمانی را شامل می‌شوند. این کتاب‌ها هم پیش از این با عناوین «مار اوکیناوا»، «عکس فوری»، «راز غار آبی»، «پیانیست» و «دیدار در ونیز» چاپ شده اند.

در قسمتی از رمان «قسمت آقاکمال» می‌خوانیم:

گمان کردم که خنده پچ پچ مانندی شنیدم. خیلی مطمئن بودند که دستِ پیش دارند، و البته هم داشتند. اگر شروع به گریه یا دعا می‌کردم، مدرک و دلیلی دیگر برای برتری آنها بود. این شانس من بود.

«اینو جدی می‌گین؟»

«اِ اِ اِ معلومه دیگه.»

«می‌خوام با آرنس عاقلانه صحبت کنم.»

«با آرنس؟ خب، چرا که نه. پاشو بریم پیشش.»

و بار دیگر این خنده پچ پچ مانند که سعی در پنهان کردن آن داشتند.

«ولی یه چیزی رو باید بهم قول بدین.»

«اِ، چی چی رو؟»

«اینکه از حالا به بعد، همه چیز مسالمت آمیز پیش بره.»

«خب، معلومه دیگه، قول شرف.»

«باشه... پس پیشنهاد می‌کنم بدون اسلحه جلوی در با هم صبحت کنیم.»

مکث، یکی گلویش را صاف کرد و بار دیگر طرف مذاکره من: «واسه چی از پشت اتول بیرون نمی‌یای؟ از حالا به بعد همه چی مسالمت آمیزه...»

«خب حالا بگیم به خاطر حُسن نظر. ما همه با هم یه ساز رو می‌زنیم، و من می‌تونم ببینم که شماها واقعا اسلحه تونو غلاف کردین یا نه.» کوتاه نفسم را نگه داشتم، تا سپس با طنینی مدافعانه ادامه دهم: «منظورم اینه که، بچه‌ها، باور کنید، دیگه حوصله من از این زورچپونی و خشونت سر رفته! معمولا پی سگ‌ها و شوهرهای گم شده می‌گردم و از این قبیل چیزها. باور کنید که دلم می‌خواد پامو از این ماجرا بیرون بکشم. و برای این کار، فکر می‌کنم، از همه بهتر اینه که اینجا توی چشم هم نیگا کنیم و بعدش هم سر میز آرنس بنشینیم و درباره مابقی چیزها حرف بزنیم. من هم یکی دو تا خبر دارم که برای آرنس مثمر ثمر خواهد بود. درباره آلبانیایی‌ها و تصمیمات پلیس‌ها، ما ترک‌ها یه ضرب المثل داریم که می‌گه: قالی من رو کثیف کردی، باید در عوضش پشم گوسفندتو بکنی. فهمیدی؟»

«اِ آره. حرف حسابیه. اوضاع هفت تیرت از چه قراره؟»

«گفتم که من می‌خوام مذاکره کنم.»

«خب آره، پشم قالی رو کندن، ولی...»

«اگه شما با پیشنهاد من موافقید، من هفت تیرمو جلوی در می‌ندازم_ به عنوان اولین قدم مذاکرات... بعدش که فقط می‌تونم در برم. پیشنهاد خوبیه؟»

«پیشنهاد خوبیه! بنداز دیگه!»

این کتاب با ۲۶۰ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۱۸ هزار تومان منتشر شده است.