محمد درویش متخصص محیط زیست و رئیس گروه تحقیقات اقتصادی- اجتماعی مولفه های بیابانزایی در موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور است. وی در عرصه مجازی (سایبر ژورنالیسم) به عنوان وبلاگ نویسی جدی موضوعات محیط زیست کشور و جهان را دنبال می کند. نگاه کارشناسانه او در عرصه روزنامه نگاری محیط زیست موجب شد تا گفتگویی را با او ترتیب دهم.
در این گفتگو که بخش نخست آن منتشر می شود پیرامون وضعیت محیط زیست، رسانه ها، فرهنگ، وضعیت منابع طبیعی ایران و به خصوص جنگلهای در حال تخریب کشور بحث شده است.
* خبرگزاری مهر- گروه اجتماعی: پیش از هر چیز تمایل دارم شما را یکی از وبلاگ نویسان متخصص محیط زیست در ایران بنامم و از شما بخواهم دلیل اصلی برگزیدن این شیوه و استفاده تان از اینترنت و وبلاگ نویسی برای کمک به محیط زیست کشور را بدانم!
- محمد درویش : من پانزده سال در حوزه محیط زیست به طور تخصصی کار می کردم ولی دیدم فایده ندارد. چون مشکل ما مشکل تحقیقات آکادمیک صرف در این مملکت نیست. مشکل ما یک مشکل فرهنگی و مدیریتی است. بنابراین کلان داستان را رها کردم و وارد جزئیات شدم. برای مثال، ما در حال مطالعه بر روی رشد قطری " بلند مازو" هستیم که در سال بتوانیم چند میلیمتر این قطر را افزایش دهیم، یکمرتبه مدیری پیدا می شود و 150 هکتار از رویشگاههای بلند مازو را قطع می کند! این حادثه در جنگلهای " لاکان " در حال اتفاق بود که جلوی آن را البته گرفتیم. همین روزها در پارک ملی گلستان که یکی از رویشگاههای بلند مازو هم هست درختان دارند قطع می شوند. فکر کردم اگر برویم به سمت اینکه قبل از کار تحقیقاتی اهمیت کار را برای مخاطب عام و مدیران روشن کنم خیلی ارزشمندتر است. بنابراین به سمت اینترنت و استفاده از وبلاگ و نوشتن یادداشت در قالب انتقاد و نقد و هشدار رفتم.
* قبول دارید بعضی از مدیران ما اهمیت محیط زیست و منابع طبیعی را کمتر متوجه می شوند و همین مسئله برای محیط زیست کشور مشکل درست کرده است؟
- اتفاقا همین طور است. تازه این بخش خوب ماجرا است. چرا که غالب مدیران ما طبیعت ستیز هم هستند و به محیط زیست به عنوان مقوله ای بازدارنده در امر توسعه نگاه می کنند". برای نمونه رئیس سازمان جنگلها و مراتع کشور در مراسم روز درختکاری در سال 86 می گفت: " اگر قرار باشد همه ملاحظات زیست محیطی را رعایت کنیم باید همه کارهای توسعه را متوقف کنیم." وقتی متولی حوزه منابع طبیعی کشور در مورد منابع طبیعی اینطور فکر بکند چه انتظاری از وزیر و یا مدیرکل راه و ترابری باید داشته باشیم.
* حتما یکی از دلایلی که به سمت مخاطب عام در حوزه محیط زیست از طریق وبلاگ نویستی و تارنمای اینترنتی رفتید همین مسئله بود!
- در هزاره سومی که ما زندگی می کنیم سرعت انتقال اطلاعات حرف اصلی را می زند. دوره آن گذشته که تحلیلی و نظری تخصصی در سیکل اداری زمانبری بماند تا تازه ببینیم در بهترین شرایط در روزنامه چاپ می شود یا مثلا در فلان مجله تخصصی بخواهد چاپ شود که گاهی سه ماه تا یکسال زمان می برد! مشکل ما این است که سوت یک مسابقه "دوی" ماراتن مدتهاست زده شده و ما اگر بخواهیم درگیر داشتن کفش مارکدار بمانیم بیشتر عقب می افتیم. پس باید همین طور با کفش معمولی و شلوار دنبالشان بدویم که بیشتر از این ماجرا عقب نمانیم. دنیای مجازی به اطلاع رسانی و آگاهی بخشی در این زمینه کمک بسیاری کرده است!
* در یک نمای کلی به نظر شما چرا ما هر روز با مسئله تخریب جنگلهایی مواجه ایم که به وسعتشان بسیار محدود است در حالی که دنیا به این نتیجه رسیده که باید به هر شکلی جنگلهایش را حفاظت و از تخریب آنها جلوگیری کند؟
* یکی از مهمترین دلایل آن بر می گردد به نیازهای طبیعی که ارزشگذاری دقیقی به زبان اقتصادی رایج روی جنگلها نشده است و در نظام اقتصادی ارزش واقعی یک رویشگاه جنگلی یا یک اکوسیستم تالابی را هنوز نتوانسته ایم درک کنیم. وقتی چنین اتفاقی می افتد آن هم در کشوری که با زبان اقتصاد کلاسیک اداره می شود مسلم است که اغلب ملاحظات زیست محیطی محلی از اعراب ندارند و هنوز برای جنگل به آن اندازه ارزش قائل هستیم که چند متر مکعب چوب تولید می کند! در حالی که چوب یکی از کم ارزشترین مزیتهای یک رویشگاه جنگلی است وتنها 10 تا 15 درصد از ارزشهای یک رویشگاه چوب است. اما ما بر اساس این چند درصد ناچیز هزینه فایده می کنیم. مثلا در جنگل جاده می سازیم، تغییر کاربری می دهیم، شهرک صنعتی یا مسکونی می سازیم بعد می گوییم چقدر شغل ایجاد شده چند تا درخت قطع شده، پول این درختها در بازار پل چوبی چقدر می شود پس بزنیم جنگل را نابود کنیم!
* مهمترین علل تخریب جنگلها و زیستگاه های محیط زیست چیست؟
- یکی از مهمترین دلایل تخریب منابع طبیعی و محیط زیست که پشت آن دولت سالاران ما قرار دارند این است که ارزش مواهب طبیعی هنوز "کمی" نشده و به ریال محاسبه نمی شود. به همین دلیل خیلی راحت مورد هجمه قرار می گیرد و از بین می رود. دلیل دیگر اینکه اصولا دانش محیط زیست در کشور ما دانش متکاملی نیست. چه نزد مدیران، چه نزد مردم! وقتی این دانش نزد مردم و مسئولان نهادینه نشده است " آب در هاون می کوبیم." مردم ما هنوز نمی دانند تا چه اندازه حفظ یک گونه زیستی - چه گیاهی چه جانوری- ممکن است مرتبط با کیفیت زیست آنها باشد و این ندانستن چندین ریشه دارد. یکی از مهمترین دلایل آن اقتصادی است که نشان می دهد سهم عمده ای از مردم ما مجالی برای مطالعه ندارند، چه برسد به اینکه دغدغه های دیگری جز غم نان داشته باشند.
* این حالتی ایده آلیستی نیست که با این وضع بتوان محیط زیست کشور را اداره کرد، یا اینکه دنیا چنین تجربه ای داشته؟
- مطالعه ای توسط یکی از مشاوران سازمان ملل انجام شده که نشان می دهد؛ وقتی فقر در جامعه ای رشد کرده باشد تخریب محیط زیست شدت می یابد. اگر دولتها بکوشند فقر را کم کنند و درآمد سالانه ملی را افزایش دهند، باز تخریب افزایش پیدا می کند و تا جایی که ثروت جامعه به حدی برسد که آدمها مجال پیدا کنند به دغدغه های دیگرشان بپردازند. من اگر وضعیت مالی ام بهتر باشد می توانم به لحاظ آموزشی و فرهنگی خود و خانواده ام را در هر حوزه ای به خصوص محیط زیست تقویت کنم. یک نمونه دیگر مثال می زنم. کارشناسان سازمان ملل در سفری که به آفریقا داشتند در جمع یک قبیله سومالیایی در مورد کیفیت زندگی این مردم و علل گرفتاریها و بیماریهای زیادی که با آن دست و پنجه نرم می کنند توضیح می دادند که یکی از دلایل بیماری شما ناشی از این است که استحمام نمی کنید! مادری بلند می شود و می گوید:" آبی که برای تامین بیست لیتر آن باید روزانه سی کیلومتر پیاده روی کنیم را اگر بچه من به جای خوردن خودش را با آن بشوید آن بچه را می کشم. آن آب را فقط باید خورد!" این موقع بود که کارشناسان سازمان ملل فهمیدند تئوریهاشان چقدر در عمل مشکل دارند. بنابراین نمی توانیم یک طرفه به قاضی برویم. بخشی از مردم دغدغه معیشت دارند. وقتی کسی خانه اش گرم نیست، درخت کنار خانه را قطع می کند تا بچه مریضش را گرم نگه دارد حق دارد!
- آیا واقعا همه مشکل محیط زیست ما این است و به دلیل فقر اقتصادی است که شاهد این تخریب گسترده محیط زیست کشور در همه حوزه های آن هستیم؟
نه این نیست. اگر از مرزن آباد به سمت چالوس حرکت کنید در دو سمت جاده با این تصویر روبرو می شوید که زباله ها دارند بیداد می کنند و از سر و کول این منطقه بالا می روند. در دو سمت جاده جایی برای تردد و نشستن پیدا نمی کنید. اینها همان مردمی هستند که شبها را در ویلاها و هتلها و جاهای لوکس سر می کنند و دیگر غم نان ندارند ولی خیلی راحت از درون خودرویشان زباله پرتاب می کنند و عملا محیط زیست را آلوده می کنند. پلیس راه اعلام کرد: سه ماه اول سال گذشته دویست هزار خودرو به دلیل پرتاب زباله هفت هزار تومان جریمه شده اند. آیا این فاجعه فرهنگی نیست؟ مثل این است که باید به مردم توضیح بدهیم که سیاه یعنی تیره و سفید یعنی روشن! آفتاب وقتی باشد روز است وقتی نباشد شب است! خوب بیرون ریختن زباله یعنی چه؟ هیچ جای دنیا اینطور نیست.
ادامه دارد...
--------------
گفتگو: جواد حیدریان
نظر شما