اوضاع نامساعد و عوامل گوناگون، موقعیتی را پدید آورد که صلح به عنوان یک مسئله ضروری بر امام (ع) تحمیل شد به نحوی که هر خردمندی در آن شرایط قرار می گرفت چاره ای جز مسالمت نداشت. باوجود اینکه بعد از شهادت امام علی (ع) بسیاری از کوفیان با امام مجتبی(ع) بیعت کرده بودند ولی غیر از جمع اندکی از شیعیان وفادار، سایر گروهها از جمله برخی امویان و خوارج طبق مصلحت سیاسی و منافع خود به دنبال ایجاد جنگ دیگری بودند.
سستی برخی اطرافیان امام به حدی بود که آن حضرت فرمود: به خدا سوگند اگر با معاویه درگیر شوم، اینان مرا به او تحویل می دهند .
از طرف دیگر معاویه نیز توانسته بود با زر و زور و تزویر بسیاری از بزرگان و افراد تأثیرگذار را به خود جلب کرده و برای تثبیت حکومت خود به صلح با امام حسن(ع) نیاز داشت. در چنین شرایطی بود که امام با در نظر گرفتن مصلحت شیعیان واقعی خود، حاضر به امضای موافقتنامه صلح شد تا شاید حداقل با گذاردن شروطی در این پیمان نامه برخی امتیازات را از معاویه بگیرد.
اینکه معاویه به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل کند، پس از معاویه خلافت به حسن بن علی تعلق دارد و اگر برای حسن بن علی حادثه ای پیش آمد خلافت متعلق به حسین به علی است و معاویه حق ندارد کسی را جانشین خود قرار دهد، معاویه باید ناسرا گفتن به امیر مؤمنان علی را ترک کند و بیت المال کوفه به معاویه واگذار نخواهد شد ، معاویه باید هزینه زندگی بازماندگان کشته شدگان سپاه علی (ع) را از بیت المال بپردازد از مفاد این پیمان نامه بودند .
شک نیست که امام آگاه بود معاویه به هیچکدام از این مفاد عمل نخواهد کرد اما حداقل ماهیت قدرت طلب معاویه و فریب او برای همگان آشکار می شد. شاید این عمل امام حسن حجت را بر جامعه آن روز تمام کرد .
حفظ جان شیعیان، افشای چهره واقعی معاویه پس از صلح و تبیین اسلام ناب مهمترین دلایل امام حسن مجتبی برای پذیرش صلح بودند.
امام مجتبى (ع) در پاسخ شخصى که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، انگشت روى این حقایق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان کرد: ... اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى می کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمی کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام است....
نظر شما