به گزارش خبرگزاری مهر، متن کامل بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری به این شرح است : اولاً تشکر می کنم از آقایان محترم که ارکانالبلاد هستید به خاطر زحمت حضور در این اجلاس مهم و بیان این مطالب و تشریفآوردنتان به اینجا. انشاءاللَّه خداوند شما را موفق بدارد و همهى ما را توفیق بدهد که بتوانیم به وظائفمان عمل کنیم.
درگذشت مرحوم آقاى فاکر را هم به همه شما برادران عزیز و همکاران ایشان تسلیت عرض می کنیم و براى از دست دادن یک عنصر خدمتگزار و غیور و پرتوان و پرکار عرض تأسف می کنیم. از سال 1342 بنده شاهد فعالیت ایشان و تحمل زندان به وسیله ایشان بودم. ما سال 42 با مرحوم آقاى فاکر در مشهد همزندان بودیم. خدا انشاءاللَّه درجات ایشان را عالى کند.
مسئله خبرگان و مجلس خبرگان - همینطور که بارها عرض شده است - یک مسئله بسیار مهم و استثنائى است. یکى از تمایزات نظام جمهورى اسلامى این است. مجموعه خبرگان، مجموعه علماى صاحبنام و صاحب شأن در بین مردم، و مورد اعتماد مردم در همه قضایا، بخصوص در قضیه بسیار مهم رهبرى و انتخاب رهبرى و قضایاى مربوط به آن محسوب می شود و همین حضور اثرگذار و حساس در بین مردم، آثار و برکات خودش را داشته است و دارد. حضور مردم در حوادث بزرگ و مهم و اعلان موضعى که می کنند - مثل راهپیمایى مهم بیست و دوم بهمن که واقعاً یک پدیده عظیمى بود در تاریخ انقلاب در این شرائط و با این اوضاع و احوال؛ و قبل از آن، حضور مردم در خیابانها در سراسر کشور در نهم دى - بدون اینکه علما و راهنمایان معنوى مردم که مورد اعتماد آنها هستند، دلهاى مردم را به حقائق این انقلاب متوجه کنند میسر نمی شد.
نقش علماى دین در هدایت مردم، منحصر نمی شود به هدایت در امور فرعى و مسائل شخصى و اینها. مهمتر از همه اینها هدایت مردم است در مسئلهعظیم اجتماعى و مسئله حکومت و مسئله نظام اسلامى و وظائفى که مترتب بر این هست در مقابله با حوادث جهانى. یقیناً اگر نقش علماى دین و راهنمایان روحانى حذف می شد و وجود نمی داشت این انقلاب تحقق پیدا نمی کرد. این نظام به وجود نمىآمد و باقى نمی ماند، با این همه مشکلات فراوانى که در سر راه این انقلاب به وجود آوردند. بنابراین علماى دین - که از جمله برترین آنها، مجموعه خبرگان هستند - تأثیر ماندگار و مستمرى در حوادث جامعه و سرنوشت جامعه دارند؛ که خوب، آثارش را بحمداللَّه مىبینیم.
اساس نظام اسلامى بر اطاعت از خداوند است. این آن تمایز اصلى است. «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول»،(1) «ان کنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونى یحببکم اللَّه».(2) بنابراین اساس نظام اسلامى، اطاعت از خداى متعال است.
اطاعت از خداى متعال، چند مرتبه دارد، چند مرحله دارد: یک اطاعت، اطاعت موردى است. در مواردى خداى متعال می فرماید که این عمل را انجام دهید - ولو این مسئله، مسئله شخصى است - مثلاً نماز بخوانید، یا فرض کنید که صوم و زکات و بقیه امور. این یک جور اطاعت است که انسان امر الهى را اطاعت می کند نهى الهى را اطاعت می کند. از این مهمتر اطاعت خطى است. یعنى روش و راه و نقشهاى که خداى متعال براى زندگى معین می کند. این را یک مجموعهاى از مردم اطاعت کنند تا این نقشه تحقق پیدا کند. این نقشه با اَعمال فردى حاصل نمی شود. این یک حالت دیگرى است، یک مسئله دیگرى است، مسئله بالاترى است؛ یک کار جمعى نیاز دارد تا اینکه نقشه الهى، هندسه الهى در وضع جامعه اسلامى تحقق پیدا کند.
فرض بفرمائید که در مکه مسلمانها اعمال خودشان را انجام می دادند اما جامعه اسلامى در مکه با جامعه اسلامى در مدینه که حکومت اسلامى در آن تشکیل شد متفاوت است. یک کار جدید، یک حرکتِ فراتر از حرکات فردى به وجود آمد و لازم است که اگر این تحقق پیدا کرد آن وقت «لأکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم»؛(3) زندگى، زندگى خوبى خواهد شد. زندگى سعادتمندانهاى خواهد شد؛ آثار و برکات و نتائج مطلوبى که بر اطاعت امر الهى مترتب است بر زندگى مترتب خواهد شد.
نظام اسلامى به انسانها سعادت می دهد. نظام اسلامى هم یعنى آن نظامى که مبنى بر هندسه الهى است براى جامعه؛ مبنى بر نقشه خداست در جامعه. اگر این نقشه تحقق پیدا کرد، خیلى از تخلفات فردى و شخصى و جزئى قابل اغماض خواهد بود. روایت معروفى است که نقل حدیث قدسى را می کند: «لأعذّبنّ کلّ رعیّة اطاعت اماما جائرا لیس من اللَّه و لو کانت الرّعیّة فى اعمالها برّة تقیّة». نقطه مقابلش: «و لأعفونّ عن کلّ رعیّة اطاعت اماما عادلا من اللَّه و ان کانت الرّعیّة فى اعمالها ظالمة مسیئة». یعنى کار فردى و تخلف فردى در یک نظام عظیم اجتماعى که حرکت عمومى به یک سمت درستى است، قابل اغماض است؛ یا شاید به تعبیر دقیقتر، قابل اصلاح است؛ بالاخره می تواند این جامعه را، این افراد را به سرمنزل مقصود برساند. برخلاف اینکه اگر چنانچه نه، اعمال فردى درست بود، اما روابط اجتماعى، نظامات اجتماعى، نظامات غلطى بود، نظامات جائرى بود، نظاماتِ از ناحیهى خدا نبود، از ناحیه شیطان بود، از ناحیه نفس بود، اعمال فردى نمی تواند این جامعه را بالاخره به سرمنزل مقصود برساند؛ آن چیزى که مطلوب شرایع الهى است از سعادت انسان، آن را نمی تواند برایشان به وجود بیاورد. بنابراین مسئله اطاعت کلان و اینکه انسان خط الهى را جستجو کند و بیابد و آن را دنبال کند بسیار اهمیت پیدا می کند.
نظام اسلامى بر اساس توحید است. پایه اصلى، توحید است. پایه مهم دیگر، مسئله عدل است. پایه مهم دیگر، مسئله تکریم انسان و کرامت انسان و آراء انسان و اینهاست. خوب اگر چنانچه با این دید به جامعه اسلامىِ خودمان نگاه کنیم خواهیم دید که نظام اسلامى توانسته است یک حرکت عظیمى را در دنیاى اسلام نسبت به این مجموعه خاص به وجود بیاورد که با هیچ حرکت فردىاى امکانپذیر نبود. یعنى امروز وقتى به دنیاى اسلام نگاه میکنیم، مىبینیم آن جامعهاى که بر شکل و هندسهى الهى تشکیل شده نظام جمهورى اسلامى است.
اساس، اساس الهى است. البته نقصهایى وجود دارد، ضعفهایى وجود دارد. باید این ضعفها را جبران کرد و درست کرد و در صدد اصلاح برآمد. مثل این است که فرض بفرمایید یک قطارى بر روى یک ریلى قرار دارد و به سمت یک هدفى دارد حرکت می کند. در داخل این قطار البته مسلّم است کسانى به وظائفشان عمل می کنند، کسانى عمل نمی کنند، کسانى زمین را کثیف می کنند، آشغال جمع می کنند، کسانى مراقب وظائفشان هستند، کسانى نیستند؛ لیکن این قطار به سمت هدف دارد حرکت می کند و بلاشک به هدف خواهد رسید.
مسائل جزئى داخل جامعه را می شود اصلاح کرد. جزئى که عرض می کنیم، نه اینکه بىاهمیت است - داراى اهمیت است - لیکن مسائل فردى و شخصى و جزئى و مربوط به اشخاص است؛ اینها را می شود اصلاح کرد. اساس این است که انسان بتواند نظام را حفظ کند. چالش اصلى نظام اسلامى از روز اول تا امروز این بوده است؛ یعنى حفظ نظام اسلامى و حفظ این اساس و حفظ آن مرزها و شاخصهائى که این نظام را از بقیهى نظامهاى دنیا جدا می کند.
ما یک شباهتهائى به دیگران داریم، مشترکاتى داریم؛ لیکن آن چیزى که هویت اصلى این نظام را تشکیل میدهد - که آن، اطاعت از خداى متعال و سیر بر مسیر الهى است - بایستى محفوظ بماند. چالش واقعى و اصلى نظام ما از اول هم همین بوده است؛ یعنى مخالفان، نظام را، این حرکتِ بر اساس حکم الهى و دین الهى را برنمی تابند. چرا برنمی تابند؟ حالا بعضى با یک نگاه عمیق و نافذشان می فهمند که این یک تحدى بر علیه نظامهاى مادى است، لذا از این جهت با آن مواجهه می کنند؛ بعضى هم نگاه می کنند، آثار مترتب بر این نظام را در دنیا مىبینند: همان طور که امام فرمودند هستههاى حزباللَّه باید در همه دنیاى اسلام تشکیل شود مىبینند تشکیل شده است. مىبینند دلها به سمت اسلام گرایش پیدا کرده است. مىبینند احساس هویت اسلامى در تک تک مسلمانها در بسیارى از نقاط جهان اسلام به وجود آمده است؛ و این، منافع مادى آنها را تهدید می کند. به هر حال می فهمند منشأ، اینجاست؛ لذا مقابله می کنند، معارضه می کنند. واقعاً ما هیچ نظامى را سراغ نداریم که تا این حد معارضهها با او شدید و جبهه استکبار در مقابل او همدست و متحد باشد. از اول انقلاب تا حالا این معنا وجود دارد.
خوب، ما بایستى به تحکیم و حفظ نظام اهتمام بورزیم. پایههاى نظام، مشخص و معلوم است؛ همه باید بر اساس آن حرکت کنند؛ در جهت تحکیم این پایهها بایستى تلاش کنند، حرکت کنند، اقدام کنند، ابتکار کنند.
یکى از مسائل، همین مسئله نقش مردم و حضور مردم است - این خیلى چیز بااهمیتى است - که یکى از مظاهر عمدهى آن، انتخابات است. لذا در نظام جمهورى اسلامى، انتخابات یک امر واقعى است؛ یک چیز شکلى و صورى نیست. اینجور نیست که بخواهیم از دیگران تقلید کنیم؛ که چون دیگران به نام دموکراسى انتخابات دارند، ما هم انتخابات داشته باشیم؛ نه، انتخابات یک امر واقعى است براى دخالت دادن نظر مردم و رضاى عامه؛ همانى که در فرمان معروف امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به مالک اشتر هست که: رضاى عامه را بر سُخط خاصه ترجیح بده، و نترس از سُخط خاصه به خاطر رضاى عامه.
ما باید نگاه کنیم و ببینیم که مردم چه میگویند و چه می خواهند. حضور این مردم برکاتى دارد. یکى از برکاتش همین است که وقتى دشمنان نگاه میکنند و مىبینند که مردم پشت سر نظام هستند، احساس می کنند که نمی شود با این نظام معارضه کرد؛ چون با یک ملت نمی شود معارضه کرد.
یک رژیم را با انواع و اقسام تضییقات، فشار اقتصادى، تبلیغات گوناگون و جنگ روانى می شود تضعیف کرد یا ساقط کرد؛ اما وقتى ریشهها مردم هستند و این نظام و مسئولین نظام به مردم متصل هستند، دیگر کار دشمن مشکل میشود؛ همچنان که مشکل هم شده و ملاحظه می کنید.
یک رژیم را با انواع و اقسام تضییقات، فشار اقتصادى، تبلیغات گوناگون و جنگ روانى می شود تضعیف کرد یا ساقط کرد؛ اما وقتى ریشهها مردم هستند و این نظام و مسئولین نظام به مردم متصل هستند، دیگر کار دشمن مشکل میشود؛ همچنان که مشکل هم شده و ملاحظه می کنید.
از اول انقلاب دشمنىها وسیعتر شده است، عمیقتر شده است، پیچیدهتر شده است؛ اما در عین حال امید دشمن به شکستن انقلاب، کمتر شده است. یعنى دشمنان نظام جمهورى اسلامى امیدى را که بیست سال پیش یا سى سال پیش داشتند به اینکه بتوانند این نظام را زائل و منهدم کنند یا لااقل آنجورى تضعیف کنند که نتواند به حرکتش ادامه دهد، امروز این امید را ندارند. انسان این را از حرفهاى آنها میفهمد؛ از ابتکاراتى که می کنند، می فهمد؛ از عملکردهایشان انسان این را بخوبى احساس میکند. پس مسئله حضور مردم مهم است. و یکى از مهمترین نشانههاى حضور مردم، انتخابات است.
در این فتنههاى بعد از انتخابات، آن چیزى که اساس قضیه است این است که رأى مردم و حضور مردم از نظر یک عدهاى نفى شد، مورد خدشه قرار گرفت، نظام تکذیب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگى که انجام دادند این بود. اینها بایست تسلیم می شدند. بالاخره وقتى انتخابات با همین معیارهایى که در اسلام وجود دارد - که حالا بعضى از معیارها و شاخصهایى که براى انتخابات در نظر ما معتبر است، که نظر اسلام است، من عرض می کنم - اتفاق افتاد بایستى در مقابل قانون، در مقابل داورى قانون تسلیم شد؛ همچنان که باید در مقابل آن داورى که قانون او را معین می کند، تسلیم شد. اگر قانون در مسئله مهمى مثل مسئلهى انتخابات یک داورى را مشخص کرده است، یا یک شیوه داورى را مشخص کرده است، باید تسلیم این بشوند، ولو برخلاف میلمان باشد؛ این می شود انتخابات سالم.
آن وقت این انتخابات اگر چنانچه به این شکل باشد و به همان شکلى که در نظام اسلامى معتبر است، باشد، این خصوصیات را دارد: اولاً در انتخابات احترام به رأى و تشخیص و رضایت مردم هست. من عرض بکنم؛ امروز در دنیاى دموکراسى که انتخابات در آنجاها انجام می گیرد و پرچم دموکراسى را اینها بلند می کنند، آنچه وجود ندارد، «رضى العامّة» است؛ مسئله، صورى است؛ در واقع غالباً اینجور است. در کشور آمریکا اینجور است، در کشورهاى معروف دموکراسى دنیا اینجور است. پشت سرِ این کسانى که مىآیند وارد میدان انتخابات می شوند و مبارزه انتخاباتى می کنند، گروههایى از جبهه خاصه وجود دارند؛ یعنى سرمایهدارها، کمپانىدارها، متنفذین مالى، باندهاى عظیم مالى؛ اینها هستند که دارند کارها را روبهراه می کنند؛ با تبلیغات گمراهکننده و با روشهاى گوناگون، آراء مردم را به این سمت و آن سمت می کشانند. در واقع، دعوا بین کمپانىدارهاست؛ دعوا بین آراء مردم نیست؛ یک چیزِ تخیلى است. در واقع، حکومت دموکراسى در آنجاها حکومت اقلیت است؛ حکومت خواصى است که خواص بودن آنها، نخبه بودن آنها، به خاطر امکانات مالى فراوان آنهاست؛ اینها هستند که دارند سیاستگذارى می کنند.
در انتخاباتِ نظام جمهورى اسلامى اینجور نیست. اینجا مردمند که دارند تصمیم می گیرند، مردمند که دارند تشخیص می دهند. ممکن است این تشخیص یکجا درست باشد، یکجا غلط باشد - بحث در این نیست - اما تصمیمگیر، خود مردم هستند. پشت سر آراء مردم، آراء باندهاى قدرت و ثروت و اینها قرار ندارد. در این انتخابات، واقعاً احترام به رأى مردم است؛ احترام به تشخیص مردم است. باید در مقابل این تشخیص تسلیم شد. این یک مسئله است.
مسئله دیگر در انتخابات و اهمیت انتخابات مسابقه و رقابت سالمى است که وجود دارد؛ نشاط مردمى است که در انتخابات به وجود مىآید. انتخابات چیزى است که موجب می شود مردم احساس کنند مسئولیت دارند، باید تشخیص بدهند، باید بیایند توى میدان. نشاط مردمى، خون تازهاى به رگهاى نظام میریزد و روح تازهاى میدمد. تحول در مدیریت وجود دارد. این انتخاباتها یکى از بزرگترین محسّناتش این است که از رکود جلوگیرى می کند. بهترین شکل ادامه یک نظام اجتماعى این است که در عین ثبات تحول داشته باشد. رکود بد است و ثبات خوب است. ثبات یعنى استقرار؛ یعنى این چارچوب، این هندسه، در جاى خود محفوظ باشد، مستقر باشد، ریشهدار باشد؛ در عین حال در داخل این چارچوب، تحولات، مسابقات و رقابتها وجود داشته باشد. این بهترین شکل است که کشتى نظام در دریاهاى طوفانى بتواند بدون دغدغه حرکت کند. «و هى تجرى بهم فى موج کالجبال»؛(4) این درباره کشتى نوح است. کشتى حرکت می کند، در بین امواج گوناگون هم هست؛ لیکن این امواج سهمگین نمی توانند استقرار او را از بین ببرند. این استقرار بایست وجود داشته باشد. البته در درون این استقرار، در درون این چهارچوب، تحول وجود دارد.
بنابراین همه تحولات باید در چهارچوب باشد. اگر چنانچه کسى وارد میدان رقابت انتخاباتى و مسابقه انتخاباتى بشود، اما بخواهد چارچوب را بشکند، او از قاعده نظام خارج شده است، از قواعد حرکت انتخاباتى خارج شده؛ این غلط است، این درست نیست. باید همه چیز در چارچوب نظام باشد. این چهارچوب، قابل تغییر نیست.
تأکید بر خطوط مرزى نظام با مخالفان و دشمنان، در انتخابات لازم است. ممکن است دو نظر مختلف در باره یک مسئله اجتماعى یا اقتصادى بین نامزدها وجود داشته باشد؛ هیچ مانعى ندارد، این دو نظر را بگویند؛ لیکن مرزبندى کنند با آن چیزهائى که نظراتِ مخالف با نظام است. مشخص بکنند که مرز ما چیست؛ این مرزبندى لازم است. بارها ما بر روى این مرزبندى تأکید می کنیم؛ این به خاطر این است که اگر مرزبندىها ضعیف بشود، مرزها کمرنگ بشود، موجب اشتباه مردم می شود. مثل مرزهاى کشورى، که اگر مرزها تضعیف شد و کمرنگ شد، عدهاى می توانند داخل مرز بشوند، با قصد خیانت، بدون اینکه شناخته شوند؛ عدهاى می توانند از این مرز خارج بشوند با غفلت، بدون اینکه بدانند دارند از مرز خارج می شوند. لذا بایستى بر مرزها تأکید بشود. اشتباه و خطاى فاحش کسانى که این مرزها را در انتخابات رعایت نمی کنند، همین است که مردم را دچار زحمت می کنند، دچار حیرت می کنند. بایستى خطوط مرزى نظام با مخالفان نظام، با دشمنان نظام، کاملاً مشخص شود، بر آن تکیه شود و از مخالفان نظام اعلام برائت بشود.
البته در انتخابات باید منافع نظام، منافع کشور، مصالح کشور بر مصالح حزبى و جناحى و شخصى و امثال اینها ترجیح داده شود و نظرات، نظرات شفاف و روشنى باشد؛ معلوم باشد که چه میخواهند. اگر چنانچه یک چنین انتخاباتى انجام بگیرد، این بلاشک به نفع نظام، به نفع پیشرفت کشور و به نفع مردم خواهد بود؛ نظام را زنده و بانشاط نگه می دارد و پیش می برد.
و من می خواهم عرض بکنم، امروز خوشبختانه وضع کلى نظام از گذشته ما به هیچ وجه عقبتر نیست و در موارد زیادى به مراتب بهتر است؛ این را باید توجه کرد. این خیالپردازى نیست، بیان آرزوها نیست؛ بلکه با نگاه به واقعیتهاست.
امروز ملاحظه کنید ما نفس گرم امام بزرگوار را نداریم، حادثه جنگ را نداریم - که مردم به خاطر این حادثه به هیجان و حرکت مىآمدند و طبعاً جوششى در مردم به وجود مىآمد - از مبدأ انقلاب سى و یک سال فاصله گرفتیم، در عین حال شما مىبینید جمع کثیرى از جوانهاى این مردم - حالا افراد غیرجوان به جاى خود، حتّى جوانها که بیشتر از همه در معرض تهدید اخلاقى و فکرى و انحرافات گوناگون هستند - با کمال پاکى، با کمال آراستگى، در میدانهاى مختلف حضور پیدا می کنند. در دانشگاه هم همین جور است، در بیرون دانشگاه هم همین جور است، در عرصههاى اجتماعى هم همین جور است.
در اجتماعات عظیمى که تشکیل می شود، غالباً جوانها حضور دارند. در بیست و دوى بهمن، شما نمونه کمنظیرش را مشاهده کردید؛ چه در تهران، چه در بقیه شهرها - آنطور که حالا در دوربینهاى تلویزیون انسان می دید و از بعضى از کسانى که از نزدیک دیده بودند، انسان می شنود - اغلب اینهایى که بودند، جوان بودند؛ اکثر این جمعیت، جوانها بودند. خوب، این نشاندهنده چیست؟ مردم احساس مسئولیت می کنند، مىآیند توى میدان. این احساس مسئولیت مردم و بخصوص جوانها، بعد از گذشت سى و یک سال از انقلاب، خیلى حادثهى عظیمى است؛ خیلى حادثهى بزرگى است.
چرا مردم امسال در بیست و دوى بهمن از سال گذشته گرمتر و متراکمتر آمدند؟ چون احساس خطر کردند؛ چون دیدند کسانى به بهانه مسئله انتخابات و مسائل بعد از انتخابات، دارند در اصل نظام خدشه به وجود مىآورند، دارند معارضه می کنند، دارند پنجه به چهره نظام می زنند. رفتار خطرناک آنها این بود که نام امام و انقلاب و نظام را هم گاهى مىآورند، اما حرفشان، عملشان، اقدامشان، تحریکشان، درست نقطه مقابل روش انقلاب و اهداف انقلاب است؛ مردم این را احساس کردند. اینکه مردم این را می فهمند و احساس می کنند، این بصیرت بالایى است، این خیلى مهم است؛ و اینکه مردم بعد از این احساس، اینجور وارد میدان می شوند، مىآیند حضور خود را اعلام می کنند، این خیلى همت و عزم بالایى را نشان می دهد؛ اینها خیلى مهم است. ما باید اینها را ببینیم، باید قدر بدانیم و باید عاملش را بشناسیم. عاملش دیندارى مردم است؛ عاملش همین ملاک اصلى در نظام اسلامى است؛ یعنى اطاعت از پروردگار عالم. این به نظر من اساسىترین مسئله است.
ما امروز مواجه هستیم با یک جبهه دشمنىِ بزرگ در سراسر دنیاى قدرتمندان؛ این جبههاى است که شکل گرفته است در مراکز قدرت بینالمللى، قدرتهاى مالى و اقتصادى، که غالباً هم در مشت صهیونیستها و سرمایهدارهاى بزرگ است. این جبهه در مقابل نظام اسلامى از همه وسائل استفاده می کند و در داخل هم متأسفانه کسانى به اینها جواب می دهند؛ کسانى می شوند طرف مورد اعتماد آنها، حرف آنها را تکرار می کنند، به آنها پاس میدهند، براى اینکه آنها بتوانند به نظام جمهورى اسلامى ضربه بزنند! یک چنین حالتى متأسفانه وجود دارد. لیکن در مقابل آن، بیدارى مردم، آگاهى مردم، انگیزه مردم، حضور مردم، دیندارى مردم، علاقمندى مردم به مبانى نظام و پایههاى نظام وجود دارد. اینها حقائقى است که در جمهورى اسلامى وجود دارد. و ما پیش رفتیم. ما در طول این سالهاى متمادى، خدا را شکر می کنیم که پیش رفتیم.
آنچه که وظیفه امروز ماست، حفظ این هندسه عظیم است؛ این را باید حفظ کرد. باید در حفظ این هندسه، مرزبندى کرد. این مرزبندىاى که من عرض می کنم، اینجاست؛ والّا در مسائل مادون این - حالا چه مسائلى که در درجه دوم اهمیت است، چه در مراتب پائینتر - ممکن است اختلاف نظرهایى باشد؛ این اختلاف نظرها به جامعه ضربه نمی زند. اختلاف نظر موجب پیشرفت می شود. این اختلاف نظرها مهم نیست؛ اینها در رقابتهاى انتخاباتى هم ممکن است تأثیر بگذارد، که اشکالى هم ندارد. آنچه که مهم است، اساس نظام، هندسه کلى نظام، نقشه جامع نظام است؛ این را باید در نظر داشت و نسبت به این باید حساس بود. باید دید حرفى که زده می شود و کارى که دارد انجام می گیرد، در مقایسه با این نقشه کلى، در چه وضعیتى قرار دارد.
آنچه که وظیفه امروز ماست، حفظ این هندسه عظیم است؛ این را باید حفظ کرد. باید در حفظ این هندسه، مرزبندى کرد. این مرزبندىاى که من عرض می کنم، اینجاست؛ والّا در مسائل مادون این - حالا چه مسائلى که در درجه دوم اهمیت است، چه در مراتب پائینتر - ممکن است اختلاف نظرهایى باشد؛ این اختلاف نظرها به جامعه ضربه نمی زند. اختلاف نظر موجب پیشرفت می شود. این اختلاف نظرها مهم نیست؛ اینها در رقابتهاى انتخاباتى هم ممکن است تأثیر بگذارد، که اشکالى هم ندارد. آنچه که مهم است، اساس نظام، هندسه کلى نظام، نقشه جامع نظام است؛ این را باید در نظر داشت و نسبت به این باید حساس بود. باید دید حرفى که زده می شود و کارى که دارد انجام می گیرد، در مقایسه با این نقشه کلى، در چه وضعیتى قرار دارد.
باید دشمنىها را شناخت. مشکل ما این است. اینکه بنده مسئله بصیرت را براى خواص تکرار می کنم، به خاطر این است. گاهى اوقات غفلت می شود از دشمنىهایى که با اساس دارد می شود؛ اینها را حمل می کنند به مسائل جزئى. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همین معنا را داشتیم. در صدر مشروطه هم علماى بزرگى بودند - که من اسم نمىآورم؛ همه می شناسید، معروفند - که اینها ندیدند توطئهاى را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانى که تحت تأثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحى می کردند؛ توجه نکردند که حرفهائى که اینها دارند در مجلس شوراى ملىِ آن زمان می زنند، یا در مطبوعاتشان می نویسند، مبارزه با اسلام است؛ این را توجه نکردند، مماشات کردند.
نتیجه این شد که کسى که می دانست و می فهمید - مثل مرحوم شیخ فضلاللَّه نورى - جلوى چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتى پیدا نکردند؛ بعد خود آنهایى هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضلاللَّه مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلى آنها را خوردند؛ بعضى جانشان را از دست دادند، بعضى آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهى است که آنجا انجام گرفت؛ این اشتباه را ما نباید انجام بدهیم.
امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) که جامعالاطراف بود، یکى از اطراف شخصیت ایشان همین بود؛ حساس بود. مثلاً به مجرد اینکه نسبت به قانون قصاص یک حرکتى انجام گرفت - که خوب، یک قانون بود - فوراً حساسیت امام مطلب را درک کرد؛ فهمید که معارضه با قانون قصاص اسلامى، معنایش چیست؛ و آن برخورد عجیب و قاطع را که یادتان هست، انجام داد. ما باید اینجور باشیم؛ باید حساس باشیم.
روى مسئله اصلى نظام و نقشهى نظام و کلیت نظام هیچ اهمالى را نباید روا بداریم. مسائل درجه دوئى وجود دارد که البته اینها را می توان حل کرد. حالا من دیدم مثلاً این روزها طرحى که در مجمع تشخیص است، مورد توجه است. البته معلوم است؛ این طرح وقتى که در مجمع تشخیص مطرح بشود، بالاخره نظر مجمع، نظر مشورتى است؛ این پیش ما خواهد آمد و آن چیزى را که معتقَد ماست، اعمال می کنیم و به عنوان سیاست کلى گفته می شود. شکى نیست که شوراى نگهبان وظائفى قانونى دارد. به این وظائف مصرّح در قانون اساسى - که نظارت بر انتخابات و تشخیص صلاحیتها و این چیزهاست - باید تعرض نشود. این چیزها را می شود اصلاح کرد. یعنى این قضیه را نباید مسئله مورد بحث و مورد دعوا و نزاع قرار داد؛ اینها چیزهائى است که قابل اصلاح است. ممکن است در آنجا یک کسى خطائى هم بکند؛ خطا قابل جبران است. اینها مسائل اصلى نیست؛ مسئله اصلى همین مسائلى است که در طول این هشت نُه ماهِ بعد از انتخابات، محل اختلاف بوده است بین مجموعه نظام اسلامى و مجموعه کفر و استکبار، که اینجا کسانى حرفهاى آنها را تکرار کردند.
آنها می خواهند نظام اسلامى، نظام دینى، نظام مبتنى بر اطاعت از خدا و رسول وجود نداشته باشد. هر آن چیزى که تضمین کننده اطاعت عمومى این نظام است، براى آنها دشمن محسوب می شود؛ علیهاش اقدام می کنند، علیهاش فعالیت میکنند، همهى تلاش خودشان را براى زدن آن متمرکز می کنند. این طرف قضیه بایستى تلاش و سعى خودش را بکند، براى اینکه همین ارکان اصلى را، این مبانى و مبادى اصلى را حفظ کند. مسئله اصلى را نبایستى مغفولٌعنه قرار داد.
صریح و روشن هم بایستى خطوط را مشخص کرد. یعنى آن کسانى که پایبند به نظام اسلامى و پایبند به حضور مردم - با همین انگیزه و ایمانى که مردم دارند - هستند، باید مرزشان با کسانى که دلشان نمی خواهد این حرکت به این شکل، اسلامى ادامه پیدا کند، مشخص شود. با قانون معارضه می کنند، با قانون مخالفت می کنند. باید این مرز هم، مرز روشن و واضحى باشد تا مردم دچار خطا و اشتباه نشوند. مردم به ماها نگاه می کنند؛ ما بایستى بدانیم که خط چه جورى است. این، اصل قضیه است. هر چیزى که مادون این است، قابل اغماض است، قابل حل است. ولو اختلاف نظرى هم وجود داشته باشد، این اختلاف نظر نباید به معارضه و مجادله و مخاصمه بینجامد؛ که از این مخاصمات، دشمن سود میبرد. حرف ما این است.
آن کسانى که این نقشه کلى را که متبلور است در قانون اساسى و حکمیت قانون و داورى قانون، قبول دارند، جزو مجموعه نظام اسلامى هستند. آن کسانى که اینها را رد می کنند، کسانىاند که خودشان به دست خودشان صلاحیت حضور در نظام اسلامى را دارند از دست می دهند و صلاحیت ندارند. کسانى که حاضر نیستند قانون را تحمل کنند، کسانى که حاضر نیستند اکثریت را قبول کنند، کسانى که آن انتخابات عظیم چهل میلیونىِ مایه افتخار را زیر سؤال می برند، یک نقطه قوّت را براى نظام می خواهند تبدیل کنند به یک نقطه ضعف، اینها در واقع دارند خودشان، خودشان را از این کشتى نجات - که نظام اسلامى است - بیرون مىاندازند؛ والّا هیچ کس نمی خواهد کسى را از کشتى نجات بیرون بیندازد.
حضرت نوح نبىاللَّه (على نبیّنا و علیه السّلام) به فرزندش فرمود: «یا بنىّ ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین». نظام اسلامى هم تأسیاً به حضرت نوح، به همه می گوید: بیائید با ما باشید، بیائید وارد این کشتى نجات شوید، «و لا تکن مع الکافرین». هدف و مبنا این است. ما هیچ کس را از نظام بیرون نمیکنیم؛ اما کسانى هستند که خودشان، خودشان را از نظام بیرون می کنند؛ خودشان را از نظام خارج می کنند.
امیدواریم که خداى متعال به ما توفیق بدهد تا بتوانیم نظام اسلامى را با همین کلیت و با همین جهتگیرىِ درست که بحمداللَّه تا امروز آمدهایم، حفظ کنیم و بتوانیم به این نظام و به این مردم خدمت کنیم.
انسان وقتى نگاه می کند، مىبیند آگاهى مردم، بصیرت مردم، احساس مسئولیت مردم در قبال نظام اسلامى، حقیقتاً بىنظیر است. با این احساس مسئولیت، با این احساس آمادگى، یقیناً اگر امروز یک حادثهاى مثل حادثهى دفاع مقدس در کشور ما پیش مىآمد، کسانى که وارد میدان می شدند، از آن روز که در دفاع مقدس جوانهاى ما مىآمدند، بیشتر خواهد بود و کمتر نخواهد بود. انسان این را از این حرکت عظیم مردمى احساس می کند.
امیدواریم انشاءاللَّه خداوند متعال به ما، به مردم، به همه مسئولان توفیق بدهد تا بتوانند وظایف را انجام بدهند. بخصوص تکلیف مسئولان زیاد است. مسئولان گوناگون در قواى سهگانه، مسئولیتشان خیلى سنگین است؛ بایستى به وظائفشان با دقت بیشترى، با جدیت و اهتمام بیشترى عمل کنند تا انشاءاللَّه خداى متعال هم رحمت خودش را بر ما نازل کند و تفضلات خودش را از ما نگیرد. آنچه که تا حالا شده است، از ناحیه پروردگار است و بعد از این هم اگر هدایت الهى و رحمت الهى شامل حال ما باشد، باز هم خداى متعال به ما کمک خواهد کرد.
من خیلى تشکر می کنم از آقایان محترم در مجلس خبرگان؛ از ریاست محترم مجلس خبرگان، از آقایان مسئولین، به خاطر زحماتى که متحمل می شوید و کارهاى خوبى که انجام می دهید و بیانات باارزشى که مطرح می کنید. امیدوارم که انشاءاللَّه همه این زحمات و تلاشها مشمول رضاى حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه و عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّریف) باشد و خداوند متعال کمک کند که بتوانیم قلب مقدس آن حضرت را شاد کنیم و خود را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار دهیم و روح مطهر امام بزرگوار و ارواح مطهرهى شهدا از ما راضى و خشنود باشد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
نظر شما