۱ اردیبهشت ۱۳۸۹، ۱۲:۵۰

گزارش خبری /

شباهتهای شخصیتی زوجین به یکدیگر مخرب است

شباهتهای شخصیتی زوجین به یکدیگر مخرب است

استان تهران - خبرگزاری مهر: در نشست « بررسی عرصه های فرهنگی عشق و زناشویی» در دانشگاه تربیت معلم عنوان شد: شباهتهای شخصیتی زوجین به یکدیگر در ازدواج می تواند مخرب باشد.

به گزارش خبرنگار مهر در کرج، نخستین نشست از سلسله نشستهای بررسی عرصه های فرهنگی عشق و زناشویی پیش از ظهر چهارشنبه به همت معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد تربیت معلم در این دانشگاه برگزار شد. 
 
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم، در این نشست به بررسی باورهای موجود در ازدواج پرداخت و گفت: در ابتدای تشکیل خانواده یک سری باورهایی وجود دارد که اگر باشد خوب و لازم است اما اگر شدت یابد چندان مفید نیست. پس باورها باید کارآمد و منطقی باشند زیرا باورهای غیرمنطقی منجر به پیامدهای منفی می شود. برای مثال دختر و پسری که عاشق هم بوده اند بعد از ازدواج پس از مدتی از هم جدا می شوند زیرا باورهای آنها از روی منطق نبوده است.
 
دکتر جعفر حسنی با تاکید بر لزوم آشنایی با این باورها گفت: ازدواج کردن آسان است و دل دادن ساده تر از آن، ولی نگهداشتن این دو بسیار سخت و دشوار است.
 
وی در ادامه با اشاره به این باورها گفت: باور مالکیت، اصل شباهت، یکی شدن، ویژگیهای انفعالی عشق، باور عشق مشروط، ناهشیاری ادیپی و وابستگی عاطفی از جمله باورهای پیش از ازدواج هستند.
 
این پژوهشگر در تشریح این باورها گفت: در زندگی مشترک، باور مالکیت تنها نقشی که دارد این است که باعث تخریب و ناسازگاری زندگی می شود؛ مثلاً خانمی که با مردی ازدواج می کند باور مالکیت را دارد و به مرد می گوید تو باید دور دوستانت را خط بکشی. اگر ما بخواهیم با دید مالکیت نگاه کنیم، نوع نگاه ما پیامدی جز ناسازگاری ندارد.
 
حسنی در ادامه به باور شباهت در ازدواج اشاره کرد و گفت: خیلی مواقع دنبال یک شریک زندگی می گردیم که از همه لحاظ شبیه ما باشد مثلاً فردی را انتخاب می کنیم که سطح خانوادگی و تحصیلات او مثل ما باشد، دریغ از اینکه هیچ دو نفری شبیه هم نیستند. در این گونه مواقع بهترین کاندیدی که یافت می شود غیر از خواهر و برادر خودمان کسی نیست. اگر بر این اساس و این اصل ازدواج کنیم باور آسیب زایی است. مثلاً دو نفر که برون گرا هستند و زیاد حرف می زنند، هر دو می خواهند حرف بزنند و در نتیجه کسی نیست که به حرف شان گوش کند و بالعکس دو نفر که درون گرا هستند بعد از یک مدتی به این نتیجه می رسند که هیچ حرفی برای گفتن با یکدیگر ندارند چون هر دوی آنها اهل حرف زدن نیستند و باید گفت شباهت باوری است که برخی مواقع می تواند مخرب باشد.
 
این استاد دانشگاه در تشریح باور یکی شدن گفت: در فرهنگ ما وقتی زن و شوهری با هم آشنا می شوند، دوست دارند روابط مناسب بین آنها دوباره تکرار شود مثلاً اگر من سلیقه خاصی دارم او هم با من همنوا شود. اگر ما با این باور با کسی آشنا شویم به این معناست که ایشان را تغییر دهیم و این امکان پذیر نیست، هر کسی برای خودش گاردی دارد یعنی از حریم شخصی خودش دفاع می کند و حتی در سنین دانشجویی این باور در رگه های شخصیت تثبیت شده است. اگر با این باور ازدواج کنیم که فرد را عوض کنیم، هیچ زن و شوهری یکی نمی شوند و معمولاً اگر زن و شوهری با هم زندگی خوبی داشته باشند، در اواخر زندگی شبیه هم می شوند و بر روی هم تاثیر می گذارند و این حاصل عشق و تجربه درست است و چهره این افراد نشان می دهد که زندگی درستی داشته اند یا نه.
 
کسی که عاشق می شود دارای ویژگیهای انفعالی عشق است
 
وی خاطرنشان کرد: ویژگی های انفعالی عشق از دیگر باورهاست و معمولاً کسی که عاشق می شود دارای ویژگی انفعالی عشق است. یکسری باورهایی در او ایجاد می شود که مثلاً با عشق می توانیم به هر چیزی پیروز شویم. عشق گاهی اوقات ما را آنقدر منفعل می کند که توانایی خود را از دست می دهیم. تمام صفات منفی طرف مقابل خود را مثبت می بینیم باید آن موقع جای خود را به کسی دیگر بدهیم زیرا منطق و استدلال در اینجا کور می شود.
 
وی با تاکید بر اینکه باور عشق مشروط رابطه دو نفر را به بیراهه می کشاند، گفت: عشق غیرمشروط عشقی است که در دوره های ابتدایی رشد کودک، مادران نسبت به فرزند خود دارند اما عشق مشروط چیزی متفاوت است. متاسفانه ما اغلب در فرهنگ دینی در برخورد با پروردگار عشق مشروط را به کار می بریم مثلاً نماز می خوانیم تا نمره ما فردا در امتحان 18 شود. عشق مشروط در رابطه با دو نفر ما را به بیراهه می کشاند، خانمی، آقایی را به این دلیل دوست دارد که تحصیلات بالایی دارد، عشق مشروط تا زمانی دوام دارد که منبع انگیزه از بین نرود، کافی است که طرف مقابل دچار بیماری شود و زیبایی او از بین برود آن موقع است که خلاء عاطفی را احساس می کنیم و این کانال عشق را به بیراهه می کشد.
 
حسنی چالش از پیش طراحی شده را از دیگر باورها برشمرد و تصریح کرد: ازدواج، افتادن در چالش ها نیست، مثلاً رابطه مادرزن با داماد و رابطه مادرشوهر با عروس، خانواده داماد این طرف بنشیند، خانواده عروس آن طرف؛ این چالشها رابطه را به سمت تباهی می برد، در فرهنگ (باور) ما رابطه عروس و مادرشوهر هیچ وقت رابطه خوبی نیست و این باورهایی است که به غلط در زندگی ما ایجاد می شود.
 
وی یادآور شد: عشق و ازدواج مثل کاشتن درخت است، باید از این درخت آنقدر حمایت کرد تا بارور شود، برخی افراد با کوچکترین مانع توانایی خود را از دست می دهند، فرد به جای اینکه انرژی بگذارد، تشویش ایجاد می کند، اگر شما در روزهای سخت زندگی نتوانید از شریک زندگی خود پشتیبانی کنید، شکست را به راحتی قبول کرده اید.
 
وی تمایلات ناهشیار ادبپی را از دیگر باورها دانست و گفت: زمانی که کودک سه سالگی را طی می کند در این سن گرایشی بین او و والد غیرهمجنس ایجاد می شود. پسر یک دلبستگی به مادر خود و دختر یک دل بستگی به پدر خود پیدا می کند. برای اینکه این ترسها و رقابتها با والد همجنس از بین برود کودکان معمولاً همانندسازی می کنند. در بعضی موارد این همانندسازی درست انجام نمی شود. به دلیل غیبت پدر و مادر در خانه یا دختر و پسری که توسط مادر و پدر دوست داشته نشده باشد در دوران بزرگسالی مشکلات خودش را نشان می دهد. مثلاً بعضی از خانم ها که این تمایلات را درست حل نکرده اند می گویند قورمه سبزی فقط قورمه سبزی مادرم. اگر ما به این تمایلات آگاهی نداشته باشیم موجب تخریب می شود. شکل جدیدتر آن این است که افراد با نمونه هایی ازدواج می کنند که تفاوت سنی زیادی با آنها دارند. مثلاً پسری 25 ساله که تمایلات ادیپی او حل نشده باشد با فردی ازدواج می کند که 10 تا 12 سال از خودش بزرگتر باشد زیرا او هنوز احساس دل بستگی به مادر خود دارد و با این کار نیاز خود را تا حدودی حل می کند.
 
حسنی وابستگی عاطفی را مثبت ارزیابی کرد و گفت: دو مفهوم در اینجا وجود دارد، دلبستگی و وابستگی. دلبستگی، خیلی خوب است، این منبع دلبستگی در درجه اول مادر است، اگرمادر نبود جانشین مادر، پدر است. بعضی وقتها این دلبستگی ها ایمن نیستند و در برخورد مادر با سه سال اول کودک شکل می گیرد، افرادی که دلبستگی آنها ناایمن است موفق نیستند. اگر افراد وابسته بشوند دیگر از منطق خبری نیست زیرا پیامد کوچک آن سوء استفاده است. این تمایل، تمایل آسیب زاست، وابستگی به هر چیزی می تواند بد باشد، اما فردی که دلبسته است، می تواند از آن منبع دلبستگی به راحتی دور شود.
 
فرهیختگی، انعطاف پذیری و مهارتهای ارتباطی از ملاکهای فراموش شده ازدواج هستند
 
این عضو هیئت علمی دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به ملاکهای فراموش شده ازدواج گفت: فرهیختگی، بلوغ روانی، پذیرش تفاوتها، انعطاف پذیری، احترام، مهارتهای ارتباطی، شکیبایی و ظرفیت حل مسئله از ملاکهای فراموش شده ازدواج هستند.
 
وی در خصوص فرهیختگی گفت: هدف از ازدواج تشکیل خانواده است، اگر دو نفر با هم ازدواج کنند و نتوانند طرف مقابل خود را خوب ارزیابی کنند این افراد کاندیدای خوبی نیستند، گفته می شود که سن مناسب ازدواج برای دختران 20 تا 25 سالگی است و برای پسران 25 تا 30 سالگی است، اما این ملاک درست نیست زیرا ممکن است پسری 40 سالش باشد اما هنوز رفتارهای بچه گانه داشته باشد، این مشکل از این جا ناشی می شود که زمانی که بلوغ کامل نشده اقدام به ازدواج می کنیم.
 
حسنی با اشاره به بلوغ روانی گفت: در روان شناسی، بلوغ در دو سن اتفاق می افتد. یکی سن زیستی که معمولاً افراد در یک سنی به بلوغ می رسند و می توانند ازدواج کنند. در کنار سن زیستی، سن روانی وجود دارد. ما باید به یک رشد عقلی برسیم و ممکن است اصلاً این بلوغ و رشد سنی پیش نیاید.
 
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: پذیرش تفاوتها بسیار مهم است زیرا ما از نظر ساختار مغزی و خصوصیات رفتاری با یکدیگر کاملاً متفاوت هستیم. مثلاً گفته می شود که آقایان بی سلیقه هستند، خانمها بدبین هستند. این تفکرهای قالبی باعث سرد شدن روابط بین دو نفر می شود. وجود تفاوتهای زیستی به این صورت است که خانمها نیمکره چپشان فعال است و جزئی نگر هستند و مردها نیمکره راست فعال دارند و کلی نگر هستند. خانم ها بیشتر دوست دارند عینی فکر کنند و مردان انتزاعی فکر می کنند. یکی از کانالهای اساسی برای ازدواج این است که ما با تفاوتهای جنسیتی هم آشنا باشیم. خانمها عاطفی هستند چیزی که مردها به آن توجهی ندارند. مردها دوست دارند منبع قدرت آنها حفظ شود به همین علت ما باید در دوره آشنایی و اگر هم ازدواج رفتار طرف مقابل خود را درک کنیم.
 
وی انعطاف پذیری را از ملاکهای مهم ازدواج دانست و گفت: فرد باید به احساسات طرف مقابل احترام بگذارد چیزی که در فرهنگ ما زیاد به چشم نمی خورد. فرهنگی که ترغیب می کند حق با مردهاست. این انعطاف پذیری به صورت وراثتی درآمده است، اگر در روابط باشد می توانیم سختی ها و مشکلاتی که در زندگی وجود دارد را از بین ببریم و احترام نیز اساسی ترین ملاک ازدواج است که باید بتوانیم به تک تک ویژگی های طرف مقابل احترام بگذاریم.
 
حسنی گفت: افرادی که مهارتهای ارتباطی ضعیفی دارند افراد موفقی نیستند که این مسئله هوش هیجانی نام دارد. امروزه در کل دنیا از آن به عنوان مهارت اساسی نام برده شده است که یکی از آنها جرات ورزی است. این مهارت کمک می کند که بتوانیم بگوییم "نه نمی توانم این کار را برای شما انجام دهم. ولی خیلی از ما یاد نگرفته ایم که بگوییم «نه».
 
وی در ادامه با اشاره به شکیبایی و ظرفیت به عنوان دو ملاک مهم ازدواج گفت: صبور بودن یکی از ویژگیهای اساسی است. اگر فردی صبور نباشد منجر به لرزاندن پایه های عشق می شود. در زندگی مشترک خود، فردی که حاضر نیست با مشکلات بجنگد کاندیدای خوبی نیست. ظرفیت حل مسئله نیز نقش بسیار اساسی در ازدواج دارد. در خانمها حل مسئله از نوع هیجانی است که در درجه اول شروع به گریه کردن می کنند.
 
وی همچنین در ادامه این نشست به سئوالهای برخی از دانشجویان پاسخ گفت. وی در پاسخ به سئوالی در مورد اینکه آیا مرزی بین احترام و حق طبیعی ما وجود دارد، گفت: برای احترام مرز خاصی در نظر گرفته نمی شود، ابتدا باید به طرف مقابل خود توضیح بدهیم که ما نیز حق و حقوقی داریم و بعد اگر به حقوق ما احترام نگذاشت عکس العمل نشان دهیم ولی در اینجا سکوت بعضی وقتها بهترین فریاد است و ما می توانیم بدون خشم و پرخاشگری از خودمان دفاع کنیم.
 
حسنی در پایان سخنانش در پاسخ به سئوالی مبنی بر نحوه شناخت کامل طرفین ازدواج گفت: شناخت افراد به این سادگی نیست. ازدواج یعنی ساختن. شما می توانی با بهترین فرد ازدواج کنی اما زندگی که در آن انرژی گذاشته نشود به سادگی به تباهی می رود.       
 
در این برنامه  بیش از 400 نفر از دانشجویان دانشگاه تربیت معلم در آن حضور داشتند.
کد خبر 1068288

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha