لیوتار در کتاب وضعیت پسامدرن، هدف خود را بررسی وضع دانش در جوامع توسعه یافته کامپیوتری یا پسا صنعتی میداند، وضعیتی که آن را "پسا نوین" میخواند.
در مقابل، او "نوین" را ویژگی علومی میخواند که مشروعیت خود را از یک فرا روایت یا فرا گفتمان یا روایت کلی کسب میکنند. به عبارت دیگر لیوتار پسا نوین را به معنای ناباوری به فرا رویتها میداند، چیزی که نشانگر بحران فلسفه متافیزیکی است.
او برای توصیف وضعیت پسا نوین به نظریه بازیهای زبانی متوسل میشود و میگوید ما در میان شمار زیادی از بازیهای زبانی نامتجانس و مقایسهناپذیر زندگی میکنیم و این نشان میدهد به جای توافق و همخوانی، اختلاف و ناهمخوانی بر دانش پسانوین حاکم است.
از نظر لیوتار ماهیت دانش در جوامع پسا صنعتی یا پسانوین تغییر یافته است، چه گسترش شبکههای دادهپردازی در این جوامع باعث افزایش گردش اطلاعات، کالا شدن دانش و اطلاعات، تبدیل دانش و اطلاعات به مهمترین عامل تولید تبدیل شده است .
نتیجه این اتفاق کشمکش بر سر کنترل اطلاعات و تغییر ترکیب نیروی کار، افزایش پراکندگی دانش و کاهش نقش دولت در تولید و توزیع اطلاعات و در نتیجه افزایش قدرت نیروهای اقتصادی و تغییر روابط دولت با شرکتهای بزرگ و جامعه مدنی، تغییر ترکیب طبقه حاکم، پراکندگی ذهن انسان در یک شبکه ارتباطی بسیار پیچیده و پر تحرک با بازیهای زبانی گوناگون و افزایش اهمیت زبان و افول روایتهای کلی است.
بر همین اساس است که لیوتار به بازیهای زبانی متوسل شده است. از نظر وی، روابط اجتماعی را مجموعهای از بازیهای زبانی تشکیل میدهد.
بازیهای زبانی از یکدیگر مستقل ولی با یکدیگر مرتبط هستند. هر بازی زبانی قواعد خاصی دارد که تابع قراردادی صریح یا ضمنی بین بازیگران آن هستند و بدون این قواعد هیچ بازی وجود نخواهد داشت.
برای مثال، جملات توصیفی، کرداری، تجویزی، ارزشی، و غیره بازیهای زبانی متفاوتی را تشکیل میدهند. هر یک از این بازیها دارای قواعد خاصی است که قابل کاربرد درباره بازیهای دیگر نیست.
علم نیز یک روایت، یک گفتمان و یا یک بازی زبانی با قواعد خاص خود است که از بازیهای زبانی دیگر مستقل ولی با آنها مرتبط است. لیوتار میگوید دانش به معنای عام آن را نباید با علم و حتی دانش توصیفی یکسان دانست.
علم، جزئی از دانش توصیفی و این نیز جزئی از دانش به معنای عام آن است. دانش توصیفی مجموعهای از گزارهها درباره اشیاء است که میتوانند درست یا نادرست باشند.
علم جزئی از دانش توصیفی است. علم نیز از گزارههای توصیفی تشکیل میشود، ولی این گزارهها باید طبق قواعد خاصی قابل تجزیه باشند. این در حالی است که دانش در مفهوم عام آن از توصیف و صدق و کذب فراتر میرود و مسائل دیگر(مثل تجویز و ارزشگذاری) را هم در برمیگیرد و اینجاست که با فرهنگ و سنت پیوند میخورد.
نظر شما