به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه مجموعه نشستهای هفتگی شهر کتاب، نشست "انسان و آینده" روز سهشنبه، 15 تیر با حضور دکتر محمدرضا بهشتی و علیاصغر مصلح در سالن اجتماعات معاونت فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
علیاصغر مصلح در آغاز این نشست گفت: تلاش ما در اینجا طرح یک پرسش و برجسته کردن آن است. ما در حوزه فلسفه و مباحث نظری معتقدیم که پرسش مهمتر از پاسخ است لذا لازم است پرسشها مفهومی شوند و چشماندازی مناسب در رابطه با آنها فراهم شود هدفی که در این نشست هم مدنظر قرار گرفته است.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی افزود: سرعت تحولات چنان زیاد است که این پرسش مطرح میشود: به کجا میرویم و آینده چگونه خواهد بود؟ و نیز اینکه انسان آینده چگونه خواهد بود؟
وی با نام بردن از تکنیک و فرهنگ به عنوان عناصر اصلی حرکت به سمت آینده، تصریح کرد: این دو حاصل حیات جمعی آدمیان و کوشش آنها برای بهتر زندگی کردن است. امروز نمیتوانیم به طور آشکار نقش آدمی در تعیین مسیر تکنیک و فرهنگ را ببینیم، به نحوی که گویی این دو راه خود را میروند. امروز تغییر به امری عادی تبدیل شده و آینده ضرباهنگ تازهای یافته است.
این استاد فلسفه افزود: به نظر میرسد در شرایطی به سر میبریم که هم نگاهمان به آینده و هم رفتارمان بر اساس بستر و قالبی است که در فرهنگ مدرن به وجود آمده، نه بر اساس فرهنگهای شرقی یا ماقبل مدرن.
مصلح یادآور شد: اگر روشنگری را امروز به عنوان یک اصل در زندگی بگیریم، یکی از اصول این دوران را میتوان ترقی و پیشرفت در نظر گرفت. بنابراین ما باید به سمت آیندهای پیش برویم که بهتر از گذشته است، هر چند این تلقی هم بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است.
این پژوهشگر فلسفه در ادامه از دو نگاه هگلی و مارکسی به عنوان دو تلقی که بر اساس خوشبینی نسبت به آینده بنا گذاشته شدهاند یاد کرد و گفت: امروزه ما چنین تلقیهایی را نمیبینیم تا جایی که حتی تردیدهایی در آنها به وجود آمده است. در نتیجه دغدغهها افزون شده و پرسشهایی جدی در مقابل انسان معاصر قرار گرفته است.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی یادآور شد: به نظر میرسد هماکنون تلاشها در جهت آیندهاندیشیهای محدود صورت میگیرد. بعنوان مثال در بیشتر دانشگاهها رشته آیندهپژوهی تأسیس شده است که در واقع کوششی برای رصد آینده نزدیک محسوب میشوند و معمولاً محدود به مطالعات در رشتههای خاص هستند.
وی با اشاره به تلاشهای صورت گرفته در حوزه رمان، داستان و فیلم، گفت: این نوع دیگر از آیندهاندیشی با تکیه بر تخیل و مدد گرفتن از تجاربی که در گذشته وجود داشته، کوشیده است آینده را بررسی کند.
مصلح یادآور شد: کوششهای نظری وجه مشترکی نیز دارند و آن احساس بحران در این کوششهای نظری است. نکته مهم در اینجا و در مسیر این تحولات، خود انسان و طبیعت است. امروز باید با دقت در باب انسان بیندیشیم، بنابراین این موضوع که ما ثابتیم و آینده را رقم میزنیم هم مورد تردید قرار گرفته است.
وی با بیان اینکه پستمدرن به معنای این است که دوران مدرن به سر رسیده، گفت: اینکه ما روی به کدام سو داریم مشخص نیست. به تعبیر دیگر در دوران ما، هم در حوزه مطالعات فرهنگی و هم در حوزه مطالعات تاریخی، بحث "پایان"ها مطرح شده است که بسیاری از متفکران مهم به آنها پرداختهاند.
این استاد فلسفه افزود: هایدگر دوم در تحلیل شرایط بعد از جنگ بیش از همه به "انتظار" میاندیشد. این به معنای اندیشیدن به آیندهای است که چشمانداز مقابل آن معلوم نیست.
وی یادآور شد: کشف بزرگانی چون فروید، مارکس و نیچه نشان داد روایتهای ما از حقیقت، دانایی و ارزش همه به نحوی ساخته اموری هستند که فراتر از محدوده عقلانیت محسوب میشوند. بنابراین میتوان گفت ما رو به آیندهای داریم که سرچشمه تحولات آن روشن نیست.
وی با تأکید بر اینکه در دوران مدرن و جدید، اسطورهها زمینی شدهاند یا به تعبیری افسونزدایی رخ داده است، گفت: شرایطی که ما در آن به سر میبریم باعث شد بخشهایی از فرهنگ ماقبل مدرن بیدار شود. از سوی دیگر ناتوانی نظامهای عقلی برای فهم شرایطی که به سمت آینده متمایلند، باعث شد نگاههای غیر مدرن پررنگتر شوند.
مصلح در پایان تأکید کرد: موضوع آینده و انسان آینده یک موضوع به شدت میانفرهنگی نیز هست. بنابراین این مسئله معنای خاصی برای پیروان و متعلقان به فرهنگهایی دارد که به تمامی مدرن نشدهاند.
بهشتی: تکامل، نگاه دینی سکولار شده در دنیای امروز است
محمدرضا بهشتی سخنران دیگر نشست "انسان و آینده" بود در آغاز به ابعاد گسترده این موضوع و نیز سرعت بسیار زیاد تحولات اشاره کرد و گفت: اگر تحولات تاریخ بشر را یک روز در نظر بگیریم، تبر در ده دقیقه آخر آن به وجود آمده است و ماشین بخار در نیم دقیقه آخر. حال آنکه تمام تحولات دیگر پس از آن، در چند ثانیه آخر رخ داده است.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران افزود: اگر ما اقسام مواجهههای انسان با طبیعت را در نظر بگیریم، نخستین مواجهه را میتوان مواجهه اسطورهای دانست. مواجهه دیگر، مواجهه علمی - نظری است که در آن تلاش در جهت شناخت طبیعت صورت میگیرد. این تلاش در فرهنگ مغرب زمین از پیشسقراطیان آغاز میشود که نوعی مواجهه تئوریک با جهان (اما نه به معنای امروز) است.
وی گفت: تئوریا در یونان باستان نوعی مشاهده بوده است. به بیان دیگر آنچه مدنظر قرار میگرفته از کجایی و از کِی (آرخه) و چیستی و چرایی بوده است.
مترجم کتاب "انسانشناسی فلسفی" ادامه داد: در درجه اول نوعی شهود و حضور (تئوریا) وجود داشت که چه بسا برای الگو گرفتن هم به کار میرفته است. علوم مراتب مختلف دارند اما در یونان دانش نظری اشرف علوم بود چرا که در خدمت هیچ چیزی غیر از خودش نبود.
بهشتی افزود: در عصر جدید ما با نوعی مواجهه دیگر هم رو به رو شدیم که مواجهه عملی - تکنیکی بود. در این دوران غایات علم دگرگون شد و دانش در خدمت غایات انسانی قرار گرفت، علم مساوی با قدرت و نیز دانش، دانش تجربی شد که حتی در مقام نظر هم با عمل گره میخورد. در واقع این علم تجربی به انسان نوعی توانایی برای یک نوع زیستن بهتر میداد.
وی در ادامه به مواجهه سوم انسان با طبیعت اشاره کرد و گفت: مواجهه سوم که به تدریج امکان آن فراهم شد، مواجهه زیباشناختی یا استتیک است به این معنا که بتوان طبیعت را متعلق داوری زیباشناختی دانست.
مواجهه اخلاقی، مواجهه چهارمی بود که بهشتی از آن نام برد: این مواجهه البته بسیار جوان است و چند دهه بیشتر نیست که شکل گرفته است. در این مواجهه باید و نباید و اخلاق و حقوق درباره طبیعت مطرح میشود.
این استاد فلسفه یادآور شد: این تلقی پیش از این وجود داشت که طبیعت منبع مواد و انرژی برای ماست که تمامنشدنی است اما حال میدانیم که اینگونه نیست. از طرف دیگر ما فکر میکردیم اگر چیزی را ساختیم و بعد هم آن را نخواستیم، آن را دور میاندازیم و خود طبیعت مشکل را حل میکند اما باز فهمیدهایم که اینگونه نیست و ممکن است این موضوع زمان بسیار زیادی نیاز داشته باشد.
بهشتی سپس به اسطوره پیشرفت اشاره کرد و گفت: آیا ما امروزه شاهد تکامل هم هستیم؟ در واقع این تکامل نگاه دینی سکولار شده در دنیای امروز است که البته در فرهنگهای دینی خاصی که تاریخ را خطی میبینند وجود دارد در حالی که در برخی دیگر از فرهنگهای دینی چنین نگاهی وجود ندارد.
وی در پایان تصریح کرد: تا زمانی که ما طبیعت را بیرون از خود فرض میگرفتیم سؤالهای کمتری برای ما وجود داشت اما به تدریج که دیدیم ما انسانها تافته جدا بافتهای از طبیعت نیستیم این نگاه به وجود آمد که مواجهه با طبیعت با باید و نباید و نگاهی حقوقی - اخلاقی همراه است.
نظر شما