۲۲ آذر ۱۳۸۹، ۸:۲۰

توجه به مقاتل به غنای ادبی ما می‌افزاید

توجه به مقاتل به غنای ادبی ما می‌افزاید

مقاتل و متن‌های دیگری از این دست بخشی از فرهنگ مردم ما هستند که باید دیده شوند. در این دست متون امکانات روایی متنوع و متکثری موجود است که باید زنده شود که قطعا به غنای ادبی ما می افزاید.

داوود غفارزادگان از جمله نویسندگانی است که در پرونده ادبی خود چندین داستان با موضوع عاشورا و همچنین اثر شاخص "فراموشان" را در زمینه مقاتل  حضرت امام حسین (ع) دارد درباره اینکه چرا مقاتل کمتر به عنوان دست‌مایه ادبیات داستانی مورد استفاده نویسندگان قرار گرفته است، به خبرنگار مهر گفت: تاکنون کمتر داستان‌نویسی به سراغ استفاده از مقاتل برای داستان‌نویسی رفته البته مطالبی از غلامحسین ساعدی در این زمینه  در دست است.

وی ادامه داد: اینکه مقاتل کمتر در ادبیات داستانی مورد بهره‌برداری قرار گرفته اند به این دلیل نیست که ظرفیت‌های داستانی کمی دارند بلکه برعکس خیلی هم جا برای کار دارند و من هم وقتی به طور مستقل در این زمینه کار کردم متوجه شدم که می‌توان بیشتر درباره آنها کار کرد و قصدم این بود که مقاتل را در معرض توجه و دید دیگر نویسندگان قرار دهم.

نویسنده "نخل‌ها و نیزه‌ها" با اشاره به اینکه معدود نویسندگانی وارد این حوزه شده‌اند، بیان کرد: کمتر نویسنده‌ای را داریم که چون یاسین حجازی با "کتاب آه" بتواند اثری قابل توجه ارائه کند. او با ویرایش یکی از مقاتل مهم سعی کرد این اثر را برای مخاطب امروزی خواندنی کند که به نظر من کار شایسته‌ای است که استقبال مخاطب و منتقدان از آن کتاب هم خوب بود.

غفارزادگان افزود: گرچه مقاتل از لحاظ تاریخی سندیت چندانی ندارند و بیشتر از فرهنگ شفاهی می‌آیند ولی به هر حال بخشی از فرهنگ مردم هستند که خیلی هم بکر مانده‌اند و می توان درباره آنها کارهای خوبی انجام داد. برخی مقاتل به لحاظ فرم روایت و بکارگیری عنصر تخیل کارهای جالبی هستند که جای مطالعه، بازنویسی و استفاده در ادبیات داستانی دارند.

وی با تاکید بر اینکه در حوزه ادبیات نمایشی در این زمینه بیشتر کار شده است، توضیح داد: ما افرادی چون بهرام بیضایی را داریم که کلا در این حوزه‌ها مطالعات گسترده‌ای داشته و نوشته‌های ارزشمندی هم دارد. نکته مهمی که باید بدان اشاره کنم اینگونه نیست که کلا نویسندگان ادبیات داستانی ما به ویژه نویسندگان پیشکسوت این موضوع بی توجه بوده‌اند بلکه هم این منابع را مطالعه کرده و هم با آنها آشنایی دارند ولی به طور مستقیم از آنها بهره نبرده‌اند ولی ما ردپای آنها را در برخی آثارشان می‌بینیم.

نویسنده "شب اما آفتاب" اضافه کرد: مقاتل و در کل چنین موضوعاتی از این دست جزو فرهنگ ما است و نویسندگان شاخص ما حتما در این باره خوانده‌اند، دیده‌اند و در نتیجه از آنها متاثر شده‌اند. در قبال این موضوع ما می توانیم دو نوع برخورد داشته باشیم یا اینکه مساله را با دید باز نگاه کنیم و یا موضع بگیریم. آنهایی که با دید باز جلو رفته‌اند تاثیری خوبی هم گرفته‌اند ولی آنهایی که موضوع را با سیاست  آمیخته اند در قبال آن موضع گرفته و سراغش نرفتند.

غفارزادگان با تاکید بر اینکه "کتاب آه" حجازی نمونه خوبی از یک اثر با موضوع مقاتل است بیان کرد: شخصی مانند حجازی بدون اینکه بخواهد موضع منفی بگیرد وارد این وادی شد و با ویرایش و امروزی کردن یک مقتل مهم این اثر را که برای خیلی ها قابل خواندن نبود، خواندنی کرد. "کتاب آه" یک اتفاق بود تا خیلی ها که فکر نمی کردند می توان مقاتل را خواند درباره آنها کنجکاو شدند.

وی عنوان کرد: ما در این باره لازم است از زاویه تخصصی ادبی وارد شویم. مقاتل و متن‌های دیگری از این دست بخشی از فرهنگ مردم ما هستند که باید دیده شوند. در این دست متون امکانات روایی متنوع و متکثری موجود است که باید زنده شود که قطعا به غنای ادبی ما می افزاید.

نویسنده "زیر شمشیر غمش" رویکرد نویسندگان به چنین موضوعاتی را مساله‌ای بخشنامه‌ای و اجباری ندانسته و توضیح داد: نباید به نویسندگان تشر زد و دستور داد که در این زمینه‌ها کار کنند اگر کسی نرفته و دلش نخواسته برود نباید او را بازخواست کرد چراکه اینگونه برخوردها باعث موضع گیری منفی می‌شود باید نیاز نگارش چنین آثار از سوی خود نویسندگان ایجاد شود.

این منتقد ادبی اضافه کرد: از سوی دیگر لازم است متون مذهبی را هم مانند یک متن ادبی مورد بررسی قرار دهیم به هر حال حوزه مذهب بخش عظیمی از فرهنگ ما است . مردم ما در ادبیات شفاهی هم به موضوعات مذهبی توجه دارند و حتی ما روایت‌هایی از داستان‌های مذهبی چون داستان "یوسف و زلیخا" از زبان مردم داریم که به شیوه خود آنها و حتی با تغییر در بخش هایی از داستان اصلی بیان می‌شود.

غفارزادگان در پایان بر لزوم توجه به افسانه‌ها و داستان‌های اسطوره‌ای هم تاکید کرده و تشریح کرد: ما افسانه‌های شگفت انگیزی به ویژه در خطه خراسان داریم که جرو فرهنگ عامه ما هستند و لازم است در ادبیات معاصر بدانها توجه کنیم. شاید جالب باشد بدانید در قدیم مردم وقتی پای سخن نقالان شاهنامه می‌نشستند وقتی داستان به مرگ سهراب نزدیک می‌شد به نقال پول می دادند که مرگ سهراب  را به تاخیر اندازد و نقال ناگزیر می‌شد بخش‌هایی به داستان اضافه کند که این اتفاق درباره مقاتل هم افتاده است و جا دارد در این زمینه‌ها هم کار شود چراکه همین روایت‌های تغییر یافته هم بخشی از فرهنگ شفاهی ما محسوب می‌شود.

کد خبر 1208961

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha