از آن زمان که میرزاتقیخان امیرکبیر، در دیماه 1231 خورشیدی، دارالفنون را تأسیس کرد تا آیندگان وی، آن را نخستین نهاد آموزشی نوین ایران بنامند، تا به امروز که ایران مملو از مدارس و دانشگاههای رنگارنگ و بسیار شده است، بیش از 158 سال میگذرد. اما انگار قرار نبود که این پدر، بیشتر از 13 روز از عمر کودک خود را به چشم ببیند، آنگاه که خون وی در حمام فین کاشان جاری شد، شاید به عقوبت دارالفنون و چیزهای دیگری که بسیار درباره آنها سخن گفته شده است.
اینکه نطفه این کودک چگونه شکل گرفت و عاقبتش چه شد و هماکنون در چه حال و وضعیتی است، خود داستانی است پر آب چشم و پر فراز و نشیب. قصه، فقط قصه بنای دارالفنون نیست که بر آن چه گذشته است، یا فارغالتحصیلانش که چه شدند و چه کردند. دارالفنون را شاید بتوان بر آمده از تجربه مواجهه ایرانی با انیرانیانی دانست که میدیدیم انگاری چیزهایی دارند که ما نداریم و کارهایی میکنند که ما نمیتوانیم.
یکیش فیالمثل جنگهای ایران و روس در عصر قاجار بود که شکستی سخت و سنگین را به ایرانیان تحمیل کرد و تکههایی از ایران آن زمان را از ایرانیان کند و با خود برد. این چنین بود که این پرسش سر بر آورد که چرا این چنین شد که شد و چه باید کرد؟
تدبیر عباس میرزای نایب السلطنه، گسیل افرادی به اروپا بود برای فراگیری دانش اروپاییان تا این چنین جبران مافات کنند و چارهای بیندیشند. همچنین روزنامهای در آمد با نام "کاغذ اخبار" و مدرسهای به شیوه نو نیز در ارومیه و پس از آن، در تبریز به راه افتاد. دارالفنون نیز حاصل همین چارهاندیشیها و هم چون یکی از گزیرهای ناگریز بود که امیرکبیر، وزیر ناصرالدین شاه قاجار پی آن را افکند.
وی که در همان سالهای جوانی خود مدارس و نهادهای علمی روسیه و نیز عثمانی را از نزدیک دیده بود، بر آن شد که کاری کند و کرد؛ هر چند آنگاه که استادان اتریشی دارالفنون به تهران رسیدند امیرکبیر از کار بر کنار شده بود و میرزا آقاخان نوری بر مسند نشسته بود که چندان علاقهای به این گونه کارها نداشت.
دارالفنون اما کار خود را در همان سال نخست با تعدادی از فرزندان بزرگان قاجار، ثروتمندان و وابستگان دولتی آغاز کرد. دارالفنونی که در آغاز و در نامههای خصوصی و رسمی امیرکبیر از آن با نام مدرسه، مدرسه جدید، مدرسه نظامیه و مکتبخانه پادشاهی یاد شده است.
این مدرسه جدید در آغاز هفت استاد اتریشی و در ادامه چند استاد فرانسوی و نیز اساتیدی ایرانی رابه خدمت خود در آورد. اما ناصرالدین شاه که از نشر افکار آزادیخواهی میان مردمان بهویژه جوانان میهراسید رخصت عرض اندام رشتههایی چون حقوق، علوم سیاسی و تاریخ را در این مدرسه جدید نمی داد.
با این همه اما آنچه شاه نمیخواست عاقبت رخ داد و دارالفنون تأثیرات فرهنگی عمیقی بر جامعه ایرانی گذاشت تا آشکار شود که فرم و محتوا همواره در نسبت با یکدیگر قرار دارند و دارالفنون فقط قبایی نبود که با کمی دستکاری بتوان آن را بر اندام خود موزون کرد.
این چنین بود که دانشآموختگان دارالفنون، آثاری را ترجمه کردند یا نگاشتند که سبب ارتقای آگاهی ایرانیان و سرمنشأ بسیاری از دگرگونیهای اجتماعی در آینده ایران شد و فیالمثل روشنفکران و نوخواهان ایرانی بر آمده از دل دارالفنون، نقش بسیاری را در پیشبرد جنبش مشروطه بر عهده گرفتند و حتی پر بیراه نیست اگر گفته شود که روح دارالفنون همچنان تا به امروز در کالبد مدارس و دانشگاههای ایرانی و سایه آن بر سر این نهادهای آموزشی حضور داشته است.
امروز و در ایران سال 1389 اما باز همچنان آموزش و پرورش و نهادهای مرتبط با آن یعنی مدارس و دانشگاهها به مثابه مسایلی جدی و تأملبرانگیز وجود دارند و محل مناقشهاند. آموزش و پرورش امری است معطوف به آینده که کودکان و جوانان امروز را طی فرآیندی طولانی مدت به افرادی واجد توانایی برای ایفای نقشهای گوناگون اجتماعی آماده میکند و شالوده های آینده هر جامعه ای را می سازد.
سخن گفتن در باب این امر اما عرصهای فراخ است که نه در حوصله یک یادداشت است و نه در مجموعهای از یادداشتها و گفتگوها امکان طرح آنها به تمامی وجود دارد.
با همه این اوصاف چه میتوان کرد جز کوشش برای طرح برخی نکات و انداختن باریکههای نور بر گوشههای گوناگون این غار تاریک تا شاید راهی گشوده شود برای خروج از آن، آن گونه که افلاطون در تمثیل غار خود بیان کرده است.
بنابراین چارهای نیست و باید کاری کرد، حتی اگر جزئی باشد و چندان که شاید و باید به چشم نیاید. هر کار ارزشمندی، ارزش شروعی - هر چند بد ـ را دارد و از همین روی است که گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر بر آن شده است که در مجموعه یادداشتها و نیز گفتگوهایی با اساتید و صاحبنظران گوناگون، سهمی هر چند کوچک در انجام این کوشش ارزشمند و پیشبرد این مباحث داشته باشد، کوششی که بسیاری از بزرگواران دیگر و نیز نهادهای گوناگون دیگری نیز دشواری آن را به جان خریدهاند.
با این همه اما موضوع مطالب و گفتگوهایی که در پی میآید، تا حدی تحدید شدهاند و تأکید آنها بیشتر بر مدارس (آموزش پیش از دانشگاه) گذارده شده است، اگرچه آموزش و پرورش در هر اجتماعی کلیتی یکپارچه است که با تمامی ساحات دیگر جامعه در کلیت خود نیز همپیوسته و در ارتباط است.
نظر شما