دکتر علی محمد صابری درمورد فلسفه اخلاق و نقش آن در سامانمند کردن زندگی روزمره به خبرنگارمهر گفت: هم فلسفه اخلاق هم علم اخلاق و هم خود اخلاق را داریم و اخلاق یک علم و حکمت عملی است یعنی دانستن در حکمت عملی مبنای عمل است. منتها در فلسفه اخلاق به مبنای نه علمی بلکه فلسفی اخلاق پرداخته میشود. درباره اخلاق باید گفت از کلمه خلق و خوی گرفته شده و خلق و خوی وقتی پسندیده باشد یک نوع فضیلت در اخلاق محسوب میشود و وقتی فضیلت اخلاقی شد بقول ارسطو به رهبری خرد و عقلانی شدن آن نیاز است و اگر عقلانی نشود ممکن است با یک تغییر محیطی خلق و خوی ناپسند یعنی رذیلت جای خلق و خوی پسندیده یعنی فضیلت را بگیرد.
وی ادامه داد: پس اولین سخن این است که فضیلت و رذیلت چیست همانطور که گفتم خلق و خوی پسندیده را فضیلت و خلق و خوی ناپسند را رذیلت میگویند. انسان با رعایت اخلاق در زندگی سعادتمند میشود و از آلودگیها بدور میماند درنهایت هم جامعه رو به بالندگی و پیشرفت میرود و در آخرت هم انسان از عمل اخلاقی خودش نگرانیها را برطرف میکند و اعمال و رفتارش را طوری تنظیم میکند که درآخرت هم سربلند بشود. منتها باید توجه داشت که فضیلت معیاری برای اخلاق است و حقیقت اخلاق هم است که به پشتوانه قویی نیازمند است و آن پشتوانه، ایمان و عشق به خداست. و ایندو به انسان بینش و بصیرت لازم برای عمل صالح را میدهند.
این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه و عرفان اسلامی درمورد فرااخلاق و ارتباط آن با زندگی عادی مردم همچنین اظهارداشت: فرااخلاق اگر صرفاً انتزاعی باشد نمیتواند ارتباطی با زندگی عادی مردم برقرار کند. در اخلاق باید یک پیوندی بین نظر و عمل برقرار شود اگر اینطور نشود روح اخلاق که همان عمل است تربیت نخواهد یافت. پیامبران اسوه اخلاق هستند اما مگر سواد داشتند؟ مبنای علم آنها مبنای حکمی و الهی بود.
صابری درمورد رشد تفکر منسجم و فلسفی اخلاق در دیار ما هم گفت: اخلاق منسجم فلسفی و منظومه فکری منسجم اخلاقی دردیارمان نداشتهایم. این هم به دلایل زیادی است یکی از آن این است که به اخلاق به عنوان یک رشته منظم فکری چه آکادمیک چه غیرآکادمیک و سرو کار مربی با روح انسان است درجامعه ما به جای تربیت پرورش داشتهایم یعنی مثل پرورش گل به فرزندانمان باخوراک و پوشاک و مدرسه پرورششان دادهایم درحالیکه تعلیم و تربیت یک مبنای روحانی و عرفانی دارد که ما از آن غافل بودهایم.
نظر شما