خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: رمان "ایراندخت" نوشته بهنام ناصح به جهت فضای روایت، با دیگر رمانهای موجود در بازار متفاوت است و سوژه خوبی هم برای بستر رواییاش انتخاب شده است.
امروزه در بازار کتاب، به رمانهای خارجی اقبال بیشتری وجود دارد و رماننویسهای قهار داخلی هم که رمانهایشان به خوبی فروش میرود، به دنبال روایت قصه یا احیانا بیان سخنانشان در فضای جامعه و حکومت ساسانیان نیستند. اما اگر رمانی در ظرف زمانی چنین دورهای و با یک سرآغاز عاشقانه که تا آخر داستان کشیده میشود خلق شود، صرف نظر از قوت یا ضعف کار، اثر متفاوتی خواهد بود.
موضوعی که ابتدا توجه مخاطب را به خود جلب میکند، عبارت "این رمان تاریخی نیست و بر اساس تخیل و داستانپردازی نوشته شده است" بوده که پیش از شروع رمان در یکی از صفحات"ایراندخت" نقش بسته است. اما مخاطبی که با تاریخ آشنایی داشته باشد، متوجه واقعی بودن شخصیت اول داستان خواهد شد و یا حدسی درباره او خواهد زد که در پایان کتاب و با آخرین جمله رمان، به طور مشخص نام تاریخی این شخصیت مطرح میشود.
بهرهگیری از تخیل برای پرداخت یک داستان واقعی
به نظر میرسد داستان سلمان فارسی و کشش این شخصیت توجه نویسنده را به خود جلب کرده است و باعث شده به فکر خلق رمانی با این زمینه موضوعی بیفتد. اما مسلم است که ناصح نخواسته فقط به حقایق محدود شود و سعی کرده در روایت شیدایی و کنجکاوی سلمان فارسی، از تخیلش بهره بگیرد و آن را به طور موازی با یک داستان عاشقانه پیش ببرد. البته نمیتوان این رمان را فقط حاوی یک داستان تغزلی دانست، چون عشقهای مختلفی میان شخصیتهای این اثر وجود دارد.
عشق ایراندخت به روزبه، عشق بدخشان به پسرش روزبه، عشق ماهبانو به دخترش ایراندخت و عشق سیمین عمه روزبه به او، عشقهایی هستند که در این رمان با آنها روبرو هستیم اما عشق ایراندخت به روزبه که هر دو جوان هستند پررنگتر از دیگر عشقها است. با این حال نمیتوان آن را به تنهایی موتور محرک و پیشبرنده داستان دانست چون در طرف دیگر علاقه روزبه به کشف حقیقت وجود دارد که موجب جلو رفتن قصه میشود.
آشنایی با آداب و رسوم کهن و نامهای اصیل و مذهبی ایرانی از نکاتی است که سعی شده با ظرافت و بهطور غیرمستقیم در خلال داستان به آن پرداخته شود. خواننده همچنین شرایط و فساد دوران اواخر حکومت ساسانی را که پسزمینه فضای داستان است به خوبی درک میکند و با این دوره تاریخی بیشتر آشنا میشود. رمان "ایراندخت" در عین اینکه مستقیماً مذهبی نیست، مذهبی است و از میل درونی انسان برای کشف حقیقت سخن میگوید که در این اثر بر دوش سلمان فارسی است و مخاطب برای تامین این میل با او همذاتپنداری خواهد کرد.
حکایت طلب عشق حقیقی بهدور از کلیشههای متداول
این رمان حکایت سرگشتگی، طلب عشق حقیقی و آیین مذهبی صحیح است که بارها به صورت کلیشه در آثار هنری امروزی شاهد آن بودهایم. اما نویسنده در این اثر سعی کرده است بسیار ظریف و در لفافه به این مسائل بپردازد و مسیر قصه را با مسائل عشقی و اجتماعی تزیین کند تا هدفش تا آخر داستان به قول معروف لو نرود و مخاطب احساس نکند که داستانی تکراری مطالعه میکند .
تشخیص حق از باطل، قدرت فاسد و قدرت مدافع دین یا مسائل مشابهی که مردم اواخر عصر ساسانی با آن دست به گریبان بودند، به خوبی قصه عطش سلمان فارسی برای جستجوی حقیقت را همپوشانی میکند تا خواننده خسته نشود اما اگر ناصح در ابتدای کار از نام سلمان فارسی و اشتیاقش برای کشف حقیقت سخن میگفت، مطالعه رمان با توجه به سلایق امروزی مخاطب، برای خواننده دشوار میشد. البته شاید نویسنده چنین قصدی نداشته اما این از امتیازات کتاب است که ناصح در میان مسائل عاشقانه و توصیفات اجتماعی ، خط اصلی قصه را دور از نظر نداشته است.
یکی از مشکلات این رمان، خلط لحنها در مقاطعی از داستان است. لحن ماهبانو که با گشتاسب درشتی میکند با لحن دانای کل کار و لحن ایراندخت متفاوت است. این تعارض گرچه به قول معروف در ذوق نمیزند اما موجب اصطکاک ذهنی خواننده میشود. در مقابل، پرداخت شخصیتها و توصیفات به خوبی در جای خود قرار گرفتهاند و توصیفهایی که نویسنده به کار گرفته، کمک زیادی به تسهیل فهم داستان میکند.
"ایراندخت" پایانبندی معلق و سرآغازگونه دارد
پایانبندی داستان نیز خود به نوعی یک سرآغاز است. اما یک مشکل در این پایانبندی وجود دارد. روزبه ایراندخت را نمیشناسد، بنابراین نمیتواند او را مورد خطاب قرار دهد و با توجه به عشق یکطرفهای که میان این دو وجود دارد، این موضوع منطقی به نظر نمیرسد. اما "ایراندخت" از این جهت که پایانی نسبتا معلق برایش در نظر گرفته شده و سعی نشده که پایانی وصالگونه یا فراغگونه داشته باشد، جای تحسین دارد.
تبلیغ غیرمستقیم عشق پاک و بیآلایش نیز که در آثار قدیمیتر بیشتر شاهد آن بودیم، از نقاط قوت رمان "ایراندخت" است. چون امروز کمتر چنین عشقهایی در آثار هنری مکتوب مطرح میشود. " ایراندخت" رمان خوب و منسجمی است که نقاط قوتش بیش از نقاط ضعف آن است و علاوه بر سرگرم کردن خواننده، این توانایی را دارد که او را برای مدتی به تفکر وا بدارد.
--------------------------------------
صادق وفایی
نظر شما