حسن سيد عرب عضو هيئت علمي گروه فلسفه بنياد دايرة المعارف اسلامي در گفت وگو با خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر" درباره ابداعات و نوآوري هاي علامه طباطبايي در زمينه مباحث فلسفي گفت : ابداع فلسفي همانطور كه از ظاهر اين عبارت و تركيب پيداست مسبوق به نوعي سير و سلوك در انديشه هاي فلسفي است. يقينا كسي كه اهل ابداع در فلسفه است فيلسوف است و شرط تفلسف هم جداي از احراز جنبه هاي برهاني آن عبارت از غور و تامل در آراء فيلسوفان پيش از خود است. در واقع همان طور كه فلسفه و طبع انديشه فلسفي در سنت فلسفي پيش از خود ميسر نيست به اين معنا كه همواره فلسفه و ابداع فلسفي در سنت فكري فلسفي صورت مي گيرد ابداع فلسفي هم در واقع در بستر سنت انديشه دو هزار و پانصد ساله فلسفي صورت مي گيرد و كسي كه غور در اين حوزه كند درواقع مي تواند به ابداع فلسفي برسد و اصولا وجه تمايز ابداع و طرح مسائل تكراري در فلسفه در همين است كه كسي عنوان فيلسوف و متفكر دارد بعد از بررسي همه آراء فيلسوفان براهين آنها در مسائل فلسفي به ابتكار و ابداعي نائل مي شود و اين ابداع در واقع به معناي تاسيس يك حوزه جديد در تفكر است و معدود فيلسوفاني هستند كه به اين مرتبه معنوي در طول تاريخ فلسفه نائل شدند و اگر نائل شدند در واقع كساني هستند كه يك حوزه جديدي در تفكر را ايجاد كردند.
سيد عرب در ادامه تاكيد كرد : مرحوم علامه طباطبايي از معدود فيلسوفاني است كه بررسي آثار فلسفي ايشان نشان مي دهد كه داراي ابداع فلسفي بودند. اما فلسفه در واقع يكي از خصوصيت هاي شخصيت علامه طباطبايي نيست، زيرا فلسفه تمام شخصيت علامه طباطبايي را تشكيل مي دهد يعني آن گونه نيست كه ايشان به معارف و علوم اسلامي مي پردازد و يكي از اين علوم فلسفه است. فلسفي فكر كردن ايشان بر همه امور شخصيتي ايشان برتري دارد. حتي در تمايلات سلوكي و عرفاني كه از ايشان سراغ داريم. در واقع فلسفه غالب شخصيت مرحوم علامه طباطبايي است و او در همه حوزه هاي معرفتي كه وارد شده شيوه نگرش و تحليل او در واقع صبغه اي فلسفي دارد.
وي عصر علامه طباطبايي را عصر رويكردهاي فلسفي و كلامي به دين دانست و اظهار داشت : براي ايشان به عنوان عالم دين و شخصيتي كه توجه به مباني فكري دين دارد چنين عصري او را به تامل بيشتر درباره ماهيت دين وا داشته است . اما اين رويكرد در علامه طباطبايي صرفا در حوزه كلام منحصر نمي شود . وي در اين حوزه به مباني فلسفي پرداختند و برخي از تمايلات فلسفي تفسير الميزان و پاره اي از رساله هاي به جاي مانده از مرحوم علامه نشان مي دهد نگرش ايشان به دين كاملا متفاوت با نگرش كلامي است.
عضو هيئت علمي گروه فلسفه بنياد دايرة المعارف اسلامي دومين ويژگي فلسفي علامه طباطبايي را وجود شاگردان متعدد ايشان برشمرد و گفت : يكي از منابع بسيار مهم بررسي ابداعات فلسفي علامه طباطبايي سخناني است كه شاگردان ايشان در نوشته هاي خود درباره ويژگي هاي شخصيتي ايشان نقل كرده اند. سومين شاخصه كه مي توان به عنوان ركن فلسفي علامه طباطبايي و ابداعات فلسفي ايشان دانست آثار ايشان است . ما در متن اين آثار مي توانيم به ابداعات علامه طباطبايي هم نائل شويم . به گمان بنده يكي از نوشته هاي علامه طباطبايي كه مبين ابداعات فلسفي ايشان است تعليقه هايي ايشان به كتاب شريف اسفار صدرالمتالهين است . اگر چه امروزه علامه طباطبايي را به عنوان يكي از شارحان و دانش آموختگان حكمت متعاليه ملاصدرا مي شناسند اما بررسي نه چندان عميق تعليقات ايشان بر اسفار گواه بر اين معناست كه علامه طباطبايي ضمن احترام به مقام شامخ حكيم متاله صدراي شيرازي و توجه به مباني فلسفي حكمت متعاليه او به نقد و بررسي آراي او پرداخته و در واقع مرحوم علامه طباطبايي بعد از آقا علي مدرس زنوزي دومين حكيم صدرايي است كه ضمن توجه به مباني ملاصدرا و كسب آموزه هاي حوزه او به نقد و بررسي آثار او هم پرداخته است. در واقع علامه طباطبايي در بررسي آراء ملاصدرا در اسفار همان صبغه آقا علي مدرس زنوزي را ادامه مي دهد و ايشان به نحوي سيره فلسفي اش مسبوق به آقا علي مدرس زنوزي است كه ايشان هم در تعليقه خود بر اسفار ضمن احترام بر صدرا به نقد و بررسي آراء او پرداخته است.
وي علامه طباطبايي را صرفا شارح حكمت متعاليه ملاصدرا ندانست و گفت : ايشان حكيمي است كه به بررسي انديشه حكيمي ديگر پرداخته و اين در واقع تثبيت كننده آن نگرشي است كه ابداع فلسفي جز در سنت فلسفي و غور و تامل در آثار بزرگان فلسفه ميسر نيست.
سيد عرب در باره آثار علامه طباطبايي اظهار داشت: يكي از آثار ايشان نهاية الحكمه است . برخي از شاگردان ايشان تعليقه هاي مهمي به اين كتاب نوشته اند و امروزه اين كتاب به عنوان درسنامه فلسفه و حكمت اسلامي است و كتاب بداية هم همين طور است. كتاب تفسير الميزان ايشان كه در واقع بستر تفكر و ابداع فلسفي ايشان است كه مرحوم علامه در اين اثر هم در قسمتهايي كه مربوط به يك مبحث فلسفي است به طرح آراي فلسفي پرداخته اند و اگر چه تمايلات فلسفي ايشان در تفسير الميزان بسيار محدود و مشخص است اما نمي توان گفت ايشان در تفسير قرَآن كريم مفسر فيلسوف است . علامه در تفسير الميزان فيلسوف مفسر است ، اما فيلسوفي كه با توجه محدوديتهاي تفسيري تمايلات فلسفي خودش را در محدوده بسيار خاصي بيان مي كند ، و اين رمز موفقيت علامه طباطبايي است . به گمان من ايشان در الميزان به عنوان فيلسوف مفسر به قرآن و معاني قرآن و باطن و ظاهر و رويكرد نقلي به آيات پرداخته اند. در عين حال همه اين امور مسبوق به نگرش فلسفي ايشان به كتاب خداوند و سنت است. تفسير الميزان مجموعه سه گانه اي از كتاب و سنت و عقل است و عقل در سيره تفسيري ايشان اگرچه به طور مشخص در مباحث تفسيري برخي از آيات آمده اما اين ظاهر تميل فلسفي ايشان در تفسير قرآن است. در همه رويكردها تفسيري ايشان در همه تفسير الميزان اين تمايل ديده مي شود .
عضو هيئت علمي گروه فلسفه بنياد دايرة المعارف اسلامي چهارمين خصوصيت علامه را در ابداعات فلسفي وجود تمايلات عرفاني ايشان دانست و گفت : عرفان علامه طباطبايي عرفاني كاملا شخصي است و ايشان با شاگردان و مخاطبان آثارشان به هيچ وجه از ناحيه عرفان مرتبط نمي شوند و اين مسبوق به نوعي نگرش فلسفي ايشان است . در واقع علامه طباطبايي معتقد است كه در عالم فكر وفلسفه ارادت بي معناست و اگر از راه عرفان بخواهند با شاگردان خودشان وارد شوند در واقع سلب استقلال فكري از آنها كرده اند ، يعني ارادت به معنا عرفاني آن آفت فكر فلسفي است و اگر طالب فلسفه به چنين ارادتي نسبت به استاد خودش دست پيدا كند از تفكر محروم مي شود. در واقع حوزه عرفان هم نمونه بارزي است كه فلسفه در ايشان غلبه پيدا كرده است.
سيد عرب تصريح كرد : برخي از ابداعات ايشان در مباحث فلسفي است . به طور نمونه در بحث احكام ماهيت در نهاية الحكمه و بحث الماهية انيته را مطرح كردند كه اين بحث مربوط به الهيات به معني الاخص است . يعني تا پيش از علامه طباطبايي بحث در سلب ماهيت از حق و اين كه حق و تبارك تعالي ماهيت ندارد در مبحث الهيات به المعني الاخص بود كه ايشان اين بحث را مطرح كردند. روش عامه در طرح موضوعات فلسفي به نحوي شكل رياضي دارند و نشان دهنده غور و تامل ايشان در مباحث فلسفي است. كه وجه مشترك همه آنها برهاني بودن كه موجب شده ايشان در طرح مسائل فلسفي خارج نشوند .
وي در پايان متذكر شد: علامه در آثار فلسفي خود به نحوي به طرح مباحث نقلي فلسفي هم تمايل دارند. وقتي كه به نمونه استدلال هاي نقلي در خلال آثار فلسفي مراجعه مي كنند در واقع آن مطلب هم به عنوان مستند عقلي براي ايشان قابل طرح است و از اين راه ضمن برهاني كردن برخي از معارف نقلي از همان معارف استحكام عقلي مسائلي كه مورد نظر ايشان است استفاده مي كنند.
نظر شما