مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به «حیا» بود و عرض کردم که یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما ترویج بیحیایی در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری است. در جلسه گذشته عرض کردم که حیاء یک امر اکتسابی نیست، بلکه یک امر غریزی یعنی یکی از مواهب الهی است. انسان مجموعهای از غرایز و فطرتها است و یکی از غرایز او نیز «حیا» است. این را هم عرض کردم که در معارف ما از حیاء به «پوشش روح» نیز تشبیه شده است.
در آخر جلسه گذشته آیه شریفهای را در این رابطه مطرح کردم، به روایاتی درباره این بحث هم اشاره کردم. در روایتی از علی(ع) آمده است که حضرت میفرماید: «أحسن ملابس الدنیا الحیاء» (غررالحکم، ص257) یعنی «بهترین لباس دنیوی حیا است» و این لباس هم دو بُعدی است و دو کار از آن میآید: هم موجب میشود که قبایح انسان پوشیده شود و از طرفی انسان را میآراید.
در آیه هم این تعبیر بود که «یُواری سَوْآتِکُمْ» یعنی این پوشش، قبایح را میپوشاند «وَ ریشا»(سوره الاعراف، آیه 26) یعنی لباس پاکیزه و زیبایی است.
«خُلع» و «عریان شدن» ضد حیا است
در روایتی که از سماعه درباره جنود عقل وجهل بود، داشت: «الْحَیَاءُ وَ ضِدَّهَا الخُلع»(الکافی، ج1، ص20) حیاء یکی از جنود و سپاهیان عقل است و ضدش «خُلع» است. «خُلع» چیست؟ مرحوم صدرالمتألهین(رضواناللهتعالیعلیه) میفرماید: خُلع از ماده خَلَعَ است، «خَلَعَ ثوبَه» یعنی «لباسش را از تن برکند و بیرون آورد».
حیاء یک پوشش برای روح است که جلوی افراط و تفریط شهوت و غضب را میگیرد که افعال ناروا از انسان سر نزند. چون این کارها زشت است و موجب میشود انسان خجالت بکشد. حیا است که هم مانعیت داشته و هم انسان را میآراید. اما ضد این خصوصیت، آن است که انسان این لباس را از تن روحش بیرون بیاورد و «خَلع» کند. این بیان خیلی روشن است و فرمایش ایشان خیلی واضح است.
برای همین است که من در بحث های تربیتی عرض کردم که نکته اساسی و اصل مهم در معارف اسلامی و مکتب اسلام، پردهداری است، نه پردهدری است. اصل حیا است، نه بیحیایی. این عبارت خلاصه و چکیدهای از روایات و فرمایشات بزرگان دین است.
«حیا» حالت شرمندگی و خجالت است
من در این جلسه میخواهم مطلبی را در مورد حیا مطرح کنم. آن چیزی که موجب میشود روح انسان در ربط با اعمال زشت، یک حالت انفعال پیدا کرده و به تعبیری شرمنده شود، حیا است. مرحوم صدرالمتألهین فرمودند: «حقیقۀ الحیاء الإنکسار» حقیقت حیا شکستن و شرمنده شدن است.
گاهی انسان وقتی که کار ناشایستی مرتکب میشود، میگوید: منفعل شدم، شرمنده شدم، خجالت کشیدم و ... این تعبیرات مختلف، در محاورات ما متداول است. پس معلوم میشود که «حیا» از مقوله انفعال است. به اصطلاح منطقیون، «حیا» حالت روح، در ربط با عمل قبیح و زشت است.
«نقش حیا» نسبت به اعمال انسان
حالا من ادامه بحث را به عنوان سؤال مطرح میکنم؛ آیا باید یک عمل زشت انجام شود و بعد روح انسان منفعل گردد؟ حرفهایم را خوب گوش کنید! آیا باید انسان عمل زشتی انجام دهد و بعد منفعل شده و شرمنده شود؟ آیا این اثر پرده و پوشش حیاء است که بر روی روح است؟ یعنی این غریزه انسانی که از مختصات انسان است، تا وقتی که با عمل زشت مواجه نشود بی معنا است؟ تا کار بدی انجام نشده است، حیاء معنایی ندارد و هیچ تاثیر و بُردی ندارد؟ هیچ انفعالی در کار نیست؟ این سؤال خیلی روشن است.
جوابش این است که: خیر! مسئه اینطور نیست. اتفاقاً حیاء نسبت به عمل زشت، نقش بازدارندگی دارد. نقش بازدارندگی داشتن، یعنی اینکه حیا از اینکه انسان عمل قبیحی را مرتکب شود جلوگیری میکند. اصلاً اهمیت این موهبت الهیه در درون انسان نیز این است که نقش بازدارندگی دارد و از ارتکاب کارهای ناشایست پیشگیری میکند. نه این که تنها از انجام گناه، تازه به کار افتد و منفعل شود.
سودمندی حیا، برای دیندار و بیدین
حالا من چند روایت میخوانم و بعد نکاتش را برایتان توضیح میدهم. علی(ع) فرمود: «الحیاءُ یصُدُّ عن فعلِ القبیحِ»(غررالحکم، ص257) حیاء جلوی عمل زشت را میگیرد، روایت خیلی روشن است. یعنی حیا، جلوگیر عمل زشت است.
در روایتی از پیغمبر اکرم آمده است که حضرت فرمودند: «قال رسولالله(ص): الْحَیَاءُ خَیْرٌ کُلُّهُ یَعْنِی أَنَّهُ یَکُفُّ ذَا الدِّینِ وَ مَنْ لَا دِینَ لَهُ عَنِ الْقَبِیحِ فَهُوَ جِمَاعُ کُلِّ جَمِیل» (وسائلالشیعة، ج12، ص168) سراپای حیا خیر است، برای شخص بیدین و بادین سود دارد و هر دو را از کار زشت باز میدارد. نقش حیا این است که مانع انجام کار زشت انجام میشود.
من در جلسه گذشته هم گفتم که خطاب آیه «یا بنی آدم» بود و این یعنی ایمان دخالتی در این مسئله ندارد. «کفّ» به معنای باز دارندگی است. بازدارندگی هم گاهی ابتدایی است و گاهی انتهایی است گاهی از ارتکاب عمل جلوگیری میکند و گاهی از تکرار آن مانع میشود. اصلاً حیایی که ما میگوییم و نسبت به افعال قبیح و اعمال زشت مطرح است، آن حیایی است که جلوگیر باشد.
بازدارندگی حیا نسبت به کارهای اختیاری
اصلاً حیا مربوط به اعمال اختیاری و ارادی انسان است. یعنی همین که انسان که میخواهد کاری را با اختیار و اراده خودش انجام دهد، حیا پیش میآید و نقش بازدارندگی خود را ایفا میکند. بحث ما در جایی است که عمل جنبه اختیاری و ارادی دارد. این خیلی روشن است، چون در جایی که حیا بازدارنده نیست، حیا کردن معنا ندارد یا فرض کنید که اگر عمل انجام شود و انسان بعد از آن شرمنده شود که حیا نکرده است. به قول ما طلبهها مصب بحث حیاء این است.
مراحل تبدیل فکر به عمل
حالا به سراغ کارهای اختیاری میرویم. کارهای اختیاری ما اینطور نیست که تنها با فکر کردن و اراده ممکن باشد. در مباحث فلسفی و کلامی این مسئله مطرح است که ما هر کاری را که انجام میدهیم، مقدماتی دارد، اراده دارای مقدماتی است.
بزرگان میگویند: اول انسان باید عمل را تصویر کند، تا کار را تصویر نکند نمیتواند آن را انجام دهد. انسان هر کاری را که بخواهد انجام دهد، چه زشت و چه زیبا باید ابتدا آن کار را تصور کند و سپس آن را انجام دهد. مثلاً وقتی که کسی میخواهد نماز بخواند، اول نماز را تصور میکند و سپس بلند میشود؛ نه این که نداند چه کار میخواهد بکند. انسان ابتدا عمل را تصور میکند و بعد از آن به سراغ فایدهاش رفته و میسنجد که اگر آن کار مفید است، انجامش دهد و اگر مفید نیست، انجام ندهد. وقتی که دید یک کاری مفید است، حب به او پیدا میکند. حب به شئ، شوق به او را ایجاد کرده و بعد از اینها انسان آن کار را انجام میدهد. لذا اگر فردی، از یک کار متنفر باشد آن را انجام نمیدهد. این مطلب فلسفی را من خیلی روشن و ساده گفتم.
آیا وقتی که انسان میخواهد عمل زشتی را انجام دهد، آن را تصور نمیکند؟ مثلاً وقتی میخواهد به گوش کسی سیلی بزند، ابتدا این کار را تصویر کرده و سپس انجام میدهد وگرنه، سیلی را به گوش خودش میزد! پس معلوم میشود که انسان ابتدا کار را تصور کرده و بعد از آن انجام میدهد.
«فرد معصوم» تصور گناه هم نمیکند
اینجا نقطه حساس کار است؛ وقتی که انسان کار زشت را تصور میکند، چه حالی به او دست میدهد؟ روح متمایل میشود یا متنفر میگردد؟ کسی که عمل زشت را تصور میکند، اگر پرده فطری و الهی، این ودیعه الهی در انسان باشد و دریده نشده باشد، برای انسان از بدی تنفر ایجاد کرده و هماو مانع ارتکاب آن عمل زشت میشود، یعنی آن حالت انفعال، قبل از عمل به انسان دست میدهد.
مثال دیگری بزنم که مطلب کاملاً جا بیفتد. اگر کسی تصور کند که یک نجاست را بخورد، چه حالتی به او دست میدهد؟ آنقدر متنفر میشود که حتی بر روی چهرهاش نیز اثر میگذارد. هنوز کار بدی نکرده ولی شکل و ظاهرش تغییر میکند.
انسان باید پیش از ارتکاب گناه، حیا کند
درست است که گفتیم حیا، از مقوله انفعال است اما لازم نیست حتماً بعد از عمل باشد، قبل از عمل میآید. خود ما، حالا میآیم مثال ساده میزنم. اگر کسی بخواهد کار زشتی انجام دهد، پیش از آنکه آن کار را بکند، دیگران به او میگویند: حیاء کن! ببینید چه قدر متداول است! این جزء مسائل درونی ما است.
به او میگوییم: خجالت بکش! تو و این کارها! او هنوز آن کار را نکرده است، همین که ما فهمیدیم او میخواهد این کار را بکند، به او میگوییم: خجالت بکش! حیا کن! همه این حرفها برای قبل از عمل است.
کاربرد مهم «حیا»، قبل از عمل است. اگر فرض کردیم شخص زیر فشار نیروی غضب، مرتکب افسارگسیختگی شد و بعد سر عقل آمد و فهمید چه کار کرده است، این حالت باز هم حالت انفعالی است، اما بُرد این حالت انفعالی مربوط به عمل گذشته نیست، بُرد آن نسبت به اعمال نظیر این عمل در آینده است و پیشگیری میکند که دیگر آن را تکرار نکند. بنابراین نقش اساسی حیا، در ارتباط با پیشگیری است.
رابطه حیا با عقل عملی
ما در اصول کافی در روایت سماعه داشتیم که حیا را یکی ازجنود و لشکریان عقل به حساب میآورد، چون هفتاد و پنج لشکر برای عقل میآورد که مرحوم ملاصدرا(رضواناللهتعالیعلیه) آن را شرح کرده است.
مراد از عقل در روایت عقل عملی است نه عقل نظری، یعنی این نیرویی که خدا در من و شما قرار داده است و با او حُسن و قُبح اعمال را تشخیص میدهیم. این که چه فعلی خوب است و چه فعلی بد است، مربوط به اعمال است. بنابراین حیا از جنود عقل است و ما هم در روایات داریم که هرکس این بُعد وجودیاش، یعنی عقل عملیاش شکوفاتر شود، حیای وی بیشتر است و باعث میشود این احساس نسبت به اعمال در او ایجاد شود که چه کاری خوب است و چه کاری بد است، هر قدر این احساس در او قویتر و شکوفاتر شود، حیایش بیشتر می شود.
«عاقلترین» مردم با «حیاترین» آنها است
یکی دو روایت، در این مورد برایتان میخوانم؛ از علی(ع) است که فرمودند: «اعقلکم احیاکم» و یا میفرمایند: «أعقل الناس أحیاهم»(غررالحکم، ص 256) عاقلترین شما کسی است که با حیاترین شما است. یعنی آن کسی که این بُعدش شکوفاتر است این غریزه «حیا» در او زندهتر است. به همین دلیل هم حیا در جنود عقل و جهل آورده شده است.
همه احکام بر محور زشتی و زیبایی است
حالا من میخواهم سراغ نتیجهگیری بحثم بروم. ما راجع به تمام احکام شرعیه الهیه، «اوامر و نواهیا» بحثی داریم و آن بحث این است که تمام اینها برمحور حسن و قبح است. گاهی در مباحث اصولیمان ازاین حسن و قبح به مصلحت و مفسده تعبیر میکنیم. میگوییم واجبات مصلحت دارد، محرمات مفسده دارد؛ لذا آن چه را که مصلحت دارد میگوید انجام بده و آن چه را که مفسده دارد میگوید انجام نده. این همان حسن و قبح است.
«ترویج بیحیایی» مشکل اساسی جامعه
حسن و قبح دارای مراتب است. زشتی و زیبایی از نظر آثار، دارای مراتب است. اگر حسن یک عمل زیاد است و مصلحتش الزامآور باشد، خدا آن عمل را واجب میکند که حتماً بنده آن کار را انجام دهد. بحث ما در مورد باید و نبایدها است. از آن طرف اگر عملی مفسده زیادی داشته و قبح شدیدی داشته باشد، چه در ارتباط با فرد و چه در ارتباط با جامعه، خداوند از آن نهیکرده و حرامش میکند.
«حیاء» زیربنای دینداری
ما قاصر هستیم، در یک حد، دین را میشناسیم اما سطحی نگریم، گاهی ممکن است نتوانیم ابعاد یک فعل را از نظر مفاسدش ادراک کنیم. آن کس که خالق من و تو است خیلی خوب میفهمد که اگر این کار از من سر بزند برای من یا جامعه من چه نقش تخریبی دارد. لذا آن کار را تحریم میکند که نباید این کار انجام شود یا عملی را واجب میکند که باید این کار انجام شود.
اینجا است که مسئله حیا مطرح میشود، چون اصلاً نقش حیاء این است که از عمل قبیح و زشت بازدارندگی میکند. دقت کنید که مسئله حیا نقش زیربنایی دارد، اینجور نیست که یک امر سطحی باشد.
اثر ترویج بی حیایی توسط «فرهنگسازان جامعه»
برخی فهمیده یا نفهمیده سطح حیاء را پایین آوردند. یکی از مشکلات اساسی جامعه ما ترویج بیحیایی است یعنی دارند قُبح اعمال قبیحه را در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری میشکنند.
همان کسانی که فضای پنجم در جامعه را میسازند، یعنی فضایی که حاکم بر آن چهار محیط خانوادگی و آموزشی و رفاقتی و شغلی است. هرچه در آن چهار محیط میبافند، این افراد باز میکنند. پدر و مادر، مدرسه بچه را درست میکنند اما آن فضاسازان که فضای حاکم بر سطح کل جامعه را میسازند، میآیند با ترویج بیحیایی بچه را تخریب میکنند. قُبح قبیح را از بین میبرند. یعنی در یک محیط متشرعانه یک سنخ هستند که قبح اعمال قبیح را از نظر گفتاری، رفتاری و دیداری از بین میبرند.
...................................................................
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی
نظر شما