به گزارش خبرنگار مهر، حکمت الله ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران و سردبیر مجله باستان شناسی در یادداشتی به مناسب هفته میراث فرهنگی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد، آورده است: " ساختمان آجری گرم و خوش فرم و معماری چشم نواز ایرانی تبار "موزه ملی" یا "موزه ایران باستان" با حجم فراوان و غنی آثاری که زیر سقف بلند آن گرد آمده و نگهداری می شوند و اینک شمار اندک شان در تالارها و طبقات گوناگون موزه به نمایش نهاده شده اند، ثمره چندین دهه تلاش و هزینه سرمایه و عمر و اندیشه نسل هایی از باستان شناسان، معماران، موزه داران، مرمتگران و لشکری از متخصصان میان رشته ای در سطح ملی و بین المللی بوده است."
در وصف و معرفی جایگاه رفیع، شأن مدنی و منزلت علمی و آموزشی موزه های ملی و مادر به طور اخص و انواع و اقسام موزه ها و نقش و سهم و حضور فعال تشکیلات و مراکز موزه ای و پدیده موزه بر صحنه تاریخ و فرهنگ جوامع معاصر و تأثیر چندسویه ای که این پدیده پیچیده نوظهور جهانی بر دانش، اندیشه، رفتار، ذوق و ذائقه و ذهن کنجکاو و وجدانِ ناآرام و بیقرار بشر روزگار ما داشته است، بسیار گفته اند و قلم فرسوده اند و فراوان نوشته اند؛ مناسبت و ضرورت تکرار آن گفته ها و نکته ها و نوشته ها در اینجا نیست. روی سخن این قلم معطوف به موضوع دیگریست که خاطر اهلِ فکر و فرهنگ، به ویژه باستان شناسان و سنگربانان مواریث فرهنگی میهن ما را آزرده و نگران کرده است."
اینک بر کرسی رفیعِ مدیریت این میراث و افتخار ملی و تشکیلات عظیم اداری و اجرایی کسی تکیه زده است که نه تنها حرمت و حق پژوهشگران و باستان شناسان و صاحبان خانه را پاس نمی دارد که گره بر جبین و تُرش روی و تلخ مزاج و ناکام، نقد هوشمندانه، مشفقانه، روشنگرانه و آموزنده معلمی صدیق و پژوهشگری بنام و پرکار و سختکوش را بر نمی تابد و مست از بادة قدرت و خمار کرسی مدیریت، صاحب خانه را از خانة خویش می رماند و می راند و در را به رویش می بندد. در میان رخدادها و تصمیم گیری های نگران کننده و خسارت باری که طی یک سال گذشته بر مواریث فرهنگی کشور تحمیل شده و جفایی که بر سنگربانانِ تاریخ و فرهنگِ میهن ما رفته، خبر ممنوع و محروم الورود کردن یک باستان شناس از همه خلاف آمدتر، خارقِ عرف تر و تعجب برانگیزتر بوده است.
در کوره پیچ هایِ عمر کوتاه و سیلان و سیلاب زندگیِ ما آدمیان، به خصوص حیات قدرت های سیاسی و مدیران اجرایی و متولیان فرهنگی، هیچ شکستی خسارت بارتر از این نیست که راهی را آنچنان کژ رفته و مسیری را آنچنان کژ پیموده باشیم که دیگر گوش ما از شنیدن سخن حق کَر و چشم ما از دیدن واقعیت ها کور و زبانِ ما از گفتن سخن راست اَلکَن و خرد ما از تشخیصِ نیک و بد، فلاح و صلاح، فلاکت و هلاکت، طریق مشفقان و حریق معاندان و قلم نقد عاقلان و زر نسیة چاپلوسان تیره و ناتوان شده باشد. به تعبیر قرآن شریف: «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهم لا یَرجَعون» (سورة بقره، آیة 18).
به یقین و بی تردید اگر متولیان و مدیران اداری و اجراییِ مواریث فرهنگی کشور با آمادگی بیشتر، گوشی شنواتر، چشمی واقع بین تر و چهره ای گشاده تر پذیرای هشدارهای کریمانه و تسلیمِ انتقادهای مشفقانه و دوراندیشی های روشنگرانه و برنامه های خردمندانة اهل فکر و صاحبان نظر می شدند، خانه میراث و فرهنگ ما اینچنین ویران و غارت شده نبود و صاحبان و ساکنان آن نیز اینچنین آزرده خاطر و آواره نمی شدند، زر و زور و سود و سودا به فرهنگ گستری و میراث داری و میراث یاوری سروری نمی کرد و ناسپاسی و بی حرمتی بر عزیزداشتن حرمت و صیانت از حریم و حقوق دیگران چیره نمی شد.
عالم پیچیده موزه ها را می بایست جدی گرفت و بر کرسی رفیع مواریث فرهنگی و مسند ریاست و مدیریت موزه ها انسان های آگاه، آزموده و فرهیخته را برگزید.
نظر شما