به گزارش خبرنگار مهر، کارنامه حرفهای فریدون جیرانی وجوه مختلف دارد، روزنامهنگار و منتقد سینما، فیلمنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده و مجری برنامه سینمایی "هفت". این بخش تازه البته بیشترین واکنشها را به عملکرد این سینماگر قدیمی اختصاص داده است.
فریدون جیرانی از نسلی است که فعالیت جدی سینمایی را از دهه 60 و پس از پیروزی انقلاب اسلامی شروع کرد، سالها در کنار فعالیت مطبوعاتی و تلاش برای احیای نشریات تخصصی سینمایی، به عنوان فیلمنامهنویس فعالیت کرد و سال 66 با فیلم سینمایی "صعود" تعلق خاطرش به کارگردانی را نشان داد.
"صعود" در خاطرهها نماند و به سیاه مشقی تبدیل شد که جیرانی را به دنیای کارگردانی سینما نزدیک میکرد، دهه 70 با "قرمز" برای جیرانی شروع شد، فیلم درامی روانکاوانه درباره رابطه بیمار اما عاشقانه یک زوج بود. فیلمی که مشابهی در سینمای ایران نداشت و خیلی زود مورد توجه انبوهی از تماشاگران سینمای ایران قرار رفت.
باران کوثری و مهناز افشار در نمایی از "قصه پریا"
"قرمز" هم موقعیت هدیه تهرانی و محمدرضا فروتن را به عنوان ستاره سینما تثبیت کرد، هم سیمرغ بلورین بازیگری برای آنها به ارمغان آورد و هم مسیر فیلمسازی جیرانی را هموار کرد. به نظر میرسید او به قصههایی درباره روابط انسانی و بحرانهای حاکم بر آن علاقه دارد.
"آب و آتش" فیلم بعدی جیرانی هم درباره رابطهای غیرمتعارف بود، فیلم برای نمایش عمومی دچار مشکلات فراوان شد اما بلاخره روی پرده رفت. "آب و آتش" هم مانند "قرمز" تصویری از روابطی آشفته و رو به زوال بود، اما در "قرمز" فیلمساز باورهای سنتی و کهنه را نقد میکرد و در "آب و آتش" برخی گرایشهای سیاسی را به باد انتقاد میگرفت. بازیها در "آب و آتش" نشان میداد که جیرانی چطور میتواند از بازیگرانش در نقشهایی تازه و به یادماندنی استفاده کند.
لیلا حاتمی، بهناز جعفری و آتیلا پسیانی در این فیلم حضوری دلنشین دارند، "شام آخر" فیلم بعدی جیرانی درباره عشقی نامتعارف و غریب بود، فیلمی درباره عشق زمینی و بحرانهایی که ممکن است یک رابطه غیرمتعارف برای طرفین این رابطه به وجود بیاورد. "شام آخر" مانند دو فیلم قبلی کارگردان، رگههایی از جنایت و جنون داشت. مایههای تکرارشونده آثار جیرانی مسخص میشد و تماشاگر میتوانست براساس این مولفهها، فصل مشترک فیلمهای این کارگردان را تشخیص دهد.
محمدرضا گلزار در یکی از جدیترین فیلمهایش تا آن زمان در سیمای ستاره ظاهر شد و کتایون ریاحی و هانیه توسلی حضوری به یادماندنی در این فیلم داشتند. فیلمی که برخلاف انتظار چندان در جذب مخاطب موفق نبود. یک سال پس از "شام آخر"، جیرانی با "صورتی" مسیری تازه را در کارنامهاش شروع کرد.
فیلم بر خلاف دیگر ساختههای این کارگردان، موضوع عشق و اختلافهای زن و شوهری را در قالبی کمدی و با نگاهی طنزآمیز نقد میکرد، زوج رامبد جوان و فقیهه سلطانی در این فیلم حضوری گرم دارند، اما "صورتی" آن طور که باید قدر ندید. اکرانی مهجور داشت و در جذب مخاطب و نظر مثبت منتقدان موفق نبود.
به نظر میرسید مخاطب آن سالهای سینمای ایران نمایش جنون، خشونت و رابطههای بیفرجام را در فیلمهای جیرانی بیشتر میپسندد. جیرانی یکی از پرکارترین فیلمسازان دهه 80 است، فراز و نشیب فراوان در کارنامهاش مانع از ادامه مسیر فیلمسازیاش نشده و او همچنان در دل این سینما فعالیت کرده است.
"سالاد فصل" پس از تجربه شکست خورده "صورتی" برای جیرانی شروعی دوباره بود، فیلمی که با دغدغهها و علایق او همخوانی داشت، قهرمان تنها و از نفس افتاده فیلم برخلاف دیگر فیلمهای جیرانی یک مرد بود، عادل مشرقی (خسرو شکیبایی) که عشق هم نمیتوانست مسیر زندگیاش را تغییر دهد، قهرمانی که روزگارش به پایان رسیده بود و مرام، خاستگاه طبقانی و سلوکش عادل در فیلم "نرگس" (رخشان بنیاعتماد) را به یاد میآورد.
در "سالاد فصل" مهناز افشار در نقشی متفاوت خود را احیا کرد و لیلا حاتمی و خسرو شکیبایی نشان دادند که بازیگرانی بزرگ و دریادماندنی هستند، مجموعه "ستارهها" اما فرجامی تلخ برای سازندهاش داشتند، جیرانی در این سهگانه تلاش کرده بود به سینما و بازیگرانش ادای دین کند.
اما تلخی حاکم بر قصهها و نمایش مشکلات سینماگران به مذاق خیلیها خوش نیامد، فیلمها برای نمایش عمومی دچار مشکل شدند و عاقبت در شرایطی نامطلوب روی پرده رفتند. "پارک وی" فیلم بعدی جیرانی تکرار مولفههای آشنای کارگردان بود، با نگاه به مسائل نسل جوان. عشق بیمارگون و روابط آشفته خانوادگی و تاثیر آن بر زندگی افراد که پیش از این هم جیرانی به نمایش و نقد آنها تمایل نشان داده بود در فیلم وجود داشت.
در سال 87 مجموعه "مرگ تدریجی یک رویا" به کارگردانی فریدون جیرانی از شبکه دو روی آنتن رفت، مجموعهای که به نقد مناسبات جامعه روشنفکری میپرداخت و با وجود قصه متفاوت و ساختار تازهاش در چارچوب تجربههای تلویزیون، چندان از سوی منتقدان مورد توجه قرار نگرفت، هر چند تا نیمههای داستان و پیش از آنکه فیلمنامه آشفته و ویران شود مجموعه در جذب مخاطب موفق بود.
در اواخر دهه 80 جیرانی در تلویزیون به عنوان کارشناس و مجری فعال بود، و چند سال هم به برنامهای زنده و سینمایی فکر کرد و از دل طرحها و ایدههای مختلف "هفت" متولد شد، برنامهای که در یک سال گذشته هر هفته روی آنتن رفته، مخاطب بسیار داشته و البته مخالفانی که به اشکال مختلف فریدون جیرانی و مواضعش را در این برنامه تلویزیونی نقد کردهاند.
"قصه پریا" فیلم تازه فریدون جیرانی که پارسال و در سکوت خبری روی آنتن رفت، مانند دیگر آثار او درباره عشقی بیفرجام است، موضوع اعتیاد و تاثیر مخرب آن برخانوادهها هم یکی دیگر از موضوعهایی است که جیرانی در این فیلم به آن توجه کرده است.
فیلمی خانوادگی در نقد رفتارهای سنتی و با گوشه چشمی به حوادث و اتفاقاتی که در جامعه امروز شاهد آن هستیم، جیرانی یک فیلم دیگر هم در نوبت اکران دارد، "من مادر هستم" با بازی باران کوثری، هنگامه قاضیانی، فرهاد اصلانی و... داستان یک خانواده طبقه متوسط است، طبقهای که معمولا در فیلمهای جیرانی حضوری پررنگ دارند.
فریدون جیرانی هنوز یکی از پرکارترین کارگردانهای سینمای ایران است، سرنوشت فیلمسازانی که از حوزه مطبوعات به سینما آمدهاند چندان خوشیمن نبوده اما تداوم حرفهای این روزنامهنگار و منتقد در سینما امیدوار کننده و نشان دهنده موفقیت نسبی او در تثبیت جایگاهش به عنوان کارگردان است. میشود نگاه، سلیقه و مواضع فریدون جیرانی را نقد کرد و دوست نداشت اما نمیتوان کارنامه پرفراز و نشیب و متنوع فیلمسازی او به ویژه در دهه 80 را فراموش کرد.
نظر شما