به گزارش خبرنگار مهر، استاد حسن اسماعیل زاده (چلیپا) متولد 1301 شهر زنجان است وی 14 سال شاگردی نزد استاد محمد مدبر- دارای مدرک درجه یک هنری از سازمان میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی- 70 سال فعالیت مستمر برای خلق بیش از یکصد اثر هنری در زمینه تصویرگری وقایع دینی، اسطوره ها و آیین های حماسی و اجتماعی و برپایی نمایشگاه های متعدد انفرادی و جمعی در داخل و خارج از کشور و موزه هنرهای معاصر تهران، خانه آفتاب، نگارخانه سعدآباد، فرهنگسرای ارسباران، خانه هنرهای ایرانی، موزه نقاشی پشت شیشه، فرهنگسرای نیاوران، مجموعه فرهنگی هنری صبا، فرهنگسرای بهمن، فرهنگسرای خاوران و یک نمایشگاه جمعی در آلمان است.
نقاشی موسوم به "قهوه خانه"، برخلاف جریانهای نقاشی آکادمیک و نگارگری جدید خارج از حوزه هنر رسمی رشد کرد. این، نوعی نقاشی روایی است که مقارن با جنبش مشروطیت براساس سنتهای هنر مردمی و دینی و با اثرپذیری از طبیعت نگاری مرسوم آن زمان، به دست هنرمندانی مکتب ندیده پدید می آید و بارزترین جلوه هایش را در عصر پهلوی می نمایاند.
موضوعات این نقاشی بیشتر وقایع مذهبی، اسطوره ها و داستان های حماسی ایرانی و جنگها و رشادتهای ائمه اطهار بوده است.
نقاشی قهوه خانه با هنرمندانی چون حسین قوللر آغاسی و محمد مدبر، به اوج شکوفایی رسید و بر هنر معاصر نیز تاثیر گذاشت. اینان شاگردانی چون فتح الله قوللر، حسین همدانی، حسن اسماعیل زاده (چلیپا) و عباس بلوکی فر را پروردند که راه آنها را ادامه دادند.
پیش از به دنیا آمدن او، پدرش رخت از جهان بربست. وی با مدد از استعداد خدادادی از همان اوان کودکی به دلیل شور و شوق و علاقه ای که به هنر نقاشی داشت، تجربه های نخستین نقش آفرینی را کسب کرد.
در کودکی همراه خانواده اش به تهران مهاجرت کرد و در سن 8 سالگی، مادر که علاقه وافر فرزندش به نقاشی را دریافته بود، مرحوم استاد محمد مدبر را برای تعلیم به او برگزید.
اشتیاق بی اندازه شاگرد و تبحر استاد چنان کرد که حسن اسماعیل زاده، هنرمندی خلاق و نقاشی صاحب قلم شد.
استاد حسن اسماعیل زاده هنر و ذوقش را بیشتر در نقشینه کردن موضوعات مذهبی و به خصوص وقایع کربلا متمرکز کرد.
وی در میان رنگها، رنگهای تلخ و تیره مانند قهوه ای را بیش از رنگهای دیگر دوست داشت. در پس زمینه نقاشی های تابلوهایش این رنگها به خوبی نمایان است.
استاد حسن اسماعیل زاده تابلوهای زیادی در زمینه حماسه های مذهبی و ملی و موضوع های رزمی و بزمی و آداب و سنن زندگی مردم کشیده است. از جمله نقاشی های وی خیمه گاه سید الشهدا، جنگهای حضرت علی (ع)، شمایل امیرالمؤمنین علی(ع)، آتش رفتن سیاوش، کشته شدن دیو سفید به دست رستم، بهرام و گل اندام، پرده های درویشی و در ارتباط با آداب و سنن مردم تابلوهایی با موضوعات شب عقد کنان، شب حنابندان، شب یلدای زمان قدیم، خواستگاری و... طراحی کرده است.
وی یکی از چهره های مطرح و از ستونهای پایدار نقاشی خیالی ساز قهوه خانه ای به حساب می آید.
استاد با برپایی نمایشگاه های متعدد انفرادی و شرکت در چند نمایشگاه جمعی داخلی و خارجی نظر بسیاری از دوستداران و منتقدان هنری را به خود جلب کرد.
برخی از تابلوهای استاد در مجموعه موزه سعد آباد و موزه کندلوس و موزه رضا عباسی نگهداری می شود.
این هنرمند نقاش در بهمن ماه 1385 چشم از جهان فرو بست.
نقاشان "خیالی ساز"، ایمان را نقاشی نمیکردند بلکه با ایمان نقاشی میکردند. مردانی که آیین جوانمردی را از پیوند خاطره مولی علی"ع" و رستم و پوریای ولی به نقش مینشاندند.
"نقاشی قهوهخانه" را میتوان اولین تلاش برای بردن هنر ـ که قبل از این درباری محسوب میشد ـ به میان مردم محسوب کرد. همچنان این نقاشی ادامه سنتی چند هزار ساله است. سنتی که داستانهای حماسی در سفالینههای باستان و مفرغهای لرستان را به نقش برجستهای هخامنشی و نقاشیهای شاهنامه در نگارگری پیوند میدهد.
هنر ایرانی همواره با تحول داستان سرایی و سخنوری پیشرفت کرده است. نقاشی قهوهخانه درست در جایی که ادبیات کلاسیک فارسی غنا و تنوع و عمق محتوای خود را از دست میدهد و هنر نقاشی نیز استقلال خود را از ادبیات اعلام میکند، اعلام موجودیت میکند تا بار دیگر کلام را به نقاشی پیوند زند. ریشههای این نقاشی را باید در نقاشیهای قاجار و کتابهای چاپ سنگی که اینک در دسترس عامه مردم قرار میگیرند، یافت. همچنین بسیاری از این نقاشان از شیوهها و گاه مشاغلی جنبی به جریان "خیالی سازی" میپیوندند.
کاربرد عمده این نقاشی نیز در پیوند با فضا تعریف میشود. قهوهخانه محلی است که از سویی مردم (مخاطب) در آن به استراحت پرداخته و با مردم دیگر گفتگو میکنند. از سویی دیگر نقال یا قصهگو هم نقش خواننده اثر نقاشی را ایفا میکند، هم نقش بازیگر و تشدید کننده ویژگیهای دراماتیک تصویر و هم نقش موعظهگر و داستانسرا و شاعر را به عهده دارد. نقاشان قهوهخانه شاید بیش از هر هنرمند دیگر از لذت ارتباط مستقیم با مخاطب بهرهمند میشدند. سفارشدهنده نقاشی نیز گاه در موقعیت عالی همچون خود آنان بود و به اینسان گاه جای دستمزد را جا و غذا میگرفت.
محل دیگر استفاده فراگیر نقاشی قهوهخانه، زورخانهها بود که کمتر به آن اشاره شده است. زورخانهها خود نهادهایی بودند که آیین پهلوانی را در میان مردم گسترش میدادند و محل تلاقی ویژگیهای دینی و حماسی بودند. وسایل زورخانه، بازمانده و بیخطر شده ادوات جنگلی بود. هم از این رو بود که داستانهای شاهنامه و وقایع مهم دینی که آمیخته با بار دراماتیک و درس جوانمردی بود، برای مردم جذابیت داشت. تکیهها و قهوهخانهها و زورخانهها محل جشنها و عزاداریها و غمها و شادیهای مردم بود و جایی بود که تبادل نظر و بهقول ارسطو "پالایش" (کاتارسیس) در آن به مستقیمترین شکل رخ میداد.
سابقه نقاشی عامیانه مذهبی را میتوان از شواهدی مثل دیوار نگارههای امامزاده زید اصفهان تا زمان صفوی به عقب برد. نقاشی قهوهخانه از جنبههای سبک شناختی بسیار وامدار مکتب نقاشی قاجار است. کاربرد رنگ روغن در نقاشیهای قاجار بسیار متفاوت از کاربرد آن در نقاشی مغرب زمین است. پرداخت و لکه گذاریهای رنگ شبیه به رنگهای آبی انجام میگرفت و اجزا تابلو دارای دورگیری خطی بود.
این هنرمند نقاش در بهمن ماه 1385 در میان بی خبری و اینکه بسیاری از زنجانیها بدانند این ستاره درخشان آسمان هنر ایران زمین و جهان اصلت زنجان داشت چشم از جهان فرو بست.
نظر شما