چند سال پیش اظهارات تکان دهنده "آوی دیختر" مقام ارشد صهیونیست درباره لزوم تجزیه و تقسیم عراق در راستای منافع بلندمدت غرب در منطقه آنچنان مورد توجه قرار نگرفت. دیختر در آن زمان با بر شمردن مزیتهای ویژه تقسیم عراق به چند منطقه فدرال تا حدودی طراحی موردنظر غربیها برای آینده عراق را ترسیم کرده بود.
با گذشت چندسال از رونمایی این طرح مقامات عراق جدید با تاکید بر حاکمیت ملی این کشور طی سال گذشته از تمدید توافقنامه امنیتی با آمریکا سر باز زدند تا کنترل تمامی نقاط این کشور در اختیار نیروهای عراقی قرار گیرد.
از ابتدا نیز بسیار واضح بود که خروج کامل نظامیان آمریکایی از عراق تا پایان سال گذشته میلادی هرگز موردنظر واشنگتن نبود و به مذاق کاخ سفید و همپیمانان دیرینش خوش نیامد. آمریکا در زمان خروج از عراق بیشتر به نامادری شبیه بود که در حال از دست دادن یکی از فرزندان مورد علاقه اش مجبور به ترک خانه و کاشه اش شده بود.
به اذعان مقامات غربی هدف آمریکا از جنگ در عراق را می توان در چند مورد خلاصه کرد:
الف) از بین بردن سلاحهای کشتار جمعی: در این مورد رسوایی بزرگی برای واشنگتن در تاریخ ثبت شد، چرا که ثابت شد رژیم صدام دارای هیچ گونه سلاح کشتار جمعی نبوده و کاخ سفید از این مسئله تنها به عنوان بهانه برای آغاز جنگ استفاده کرد.
ب) تغییر در توازن قوای منطقه: شاید در ابتدا این گمان وجود داشت که آمریکا با سرنگون کردن رژیم بعث در عراق و حضور نظامیانش در این کشور تا حدودی در بر هم زدن موازنه قدرت در منطقه موفق بوده، اما هرچه که از اشغال عراق گذشت این واقعیت بیشتر آشکار شد که تغییرات رخ داده در معادلات منطقه ای و حتی در خود عراق به نفع کاخ سفید نشد.
عقب نشینی نظامیان آمریکایی از عراق در اواخر 2011
ج) مهار ایران: غرب همواره در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی با به اجرا درآوردن طرحهایی مختلف در صدد مهار قدرت منطقه ای و فرامنطقه ای ایران بوده است. در واقع تحلیلگران معتقدند خروج کامل نظامیان آمریکایی از منطقه وضعیت عراق را به روز قبل از اغاز حمله به این کشور باز می گرداند. از سوی دیگر کاملا مشاهده می شود که روابط ایران با عراق در برهه کنونی حتی از زمان قبل از اشغال عراق نیز به سطح بالاتری ارتقا پیدا کرده است. کاخ سفید در نظر داشت با نزدیک شدن به شیعیان عراق آنها را تحت فرمان خود قرار دهد و همواره در سالهای اخیر در این راستا تلاش می کرد که به جرات می توان گفت در روز خروج از عراق به هیچ یک از آن اهداف دست نیافت.
در برهه کنونی روابط ایران و عراق با تمامی جریانهای عراقی اعم از کردها، اهل سنت و شیعیان بسیار خوب دنبال می شود تا جایی که در برخی موارد حساس از جمله اختلافات اخیر سیاسی در عراق جریان العراقیه به ریاست "ایاد علاوی" نماینده ای را برای دیدار با مقامات ایرانی به تهران فرستاد. از طرفی تحقیر سناتور لیبرمن از اعضای ارشد کنگره آمریکا در سفر اخیر به عراق نکته قابل توجهی بود، جایی که "نوری المالکی" نخست وزیر عراق پیش از دیدار با وی سه شرط را تعیین کرده بود که یکی از آنها به لزوم اخذ ویزا از سوی مقامات آمریکایی برای سفر به بغداد و نیامدن بدون اجازه آنها به این کشور بود.
موارد فوق همگی بیانگر شکستهای استراتژیک و پی در پی آمریکا در عراق است که هم اکنون مقامات آمریکایی و تحلیلگران این کشور را به بررسی چندباره چرایی دخالت نظامی در عراق و منافع نهایی آن برای واشنگتن انداخته است. در واقع به نظر می رسد که این شکستها باعث شده آمریکا پس از خروج از عراق و از دست دادن این منطقه استراتژیک بدون تحقق اهدافش به صورت چراغ خاموش ازاجرای طرحهای دیگر از جمله تقسیم شدن عراق به سه منطقه شمالی، مرکزی و جنوبی تحت کنترل کردها، اهل سنت و شیعیان استقبال کند. در واقع حالا که واشنگتن از رسیدن به اهداف خود باز مانده به ایجاد تغییرات اساسی در نقشه سیاسی عراق می اندیشد. تجربه نیز نشان داده که غربیها پس از ناامیدشدن از دست یافتن به اهداف خود در کشورهای تحت استعمار و یا تحت اشغال از هرگونه اقدامی جهت تاثیرگذاری بر آینده آن کشور فروگذار نمی کنند.
در اینجاست که طرح فدرالی شدن عراق در ماههای اخیر به صورت پیدا و پنهان در مواضع برخی مقامات عراقی به وضوح دیده می شود. پس از آغاز تنشهای سیاسی اخیر بود که به صورت ناگهانی مقامات استان صلاح الدین و الانبار (دو استان بزرگ سنی نشین) از فدرالی شدن استانهایشان خبر دادند و این مسئله با موافقت مقامات ارشد العراقیه از جمله "طارق الهاشمی" و "صالح المطلک" همراه شد.
به طور کلاسیک موضع کردهای عراق نه در سالهای اخیر بلکه در دهه های اخیر خودمختاری و جدایی از کنترل بغداد بوده است و آنان هرگز با تحقق این مسئله مخالفتی ندارد. طرف سوم نیز شیعیان عراق متمرکز در مناطق جنوبی هستند که تاکنون موضع روشنی جهت فدرالی شدن نگرفته اند.
تنشهای اخیر سیاسی در عراق که با انفجارهای خونین بغداد نیز گره خورد و تا حد بحران پیش رفته، اگر در نقطه ای مهار نشود احتمال سرعت بخشیدن به تحقق فدرالیسم در عراق که پیش زمینه تقسیم و تجزیه این کشور است را بالا می برد. در اینجا واشنگتن نیز با توجه به خروج نظامیانش از عراق به نظاره نشسته تا شاید در آینده نقشه سیاسی عراق را کاملا دگرگون شده ببیند.
در اینجاست که طرح فدرالی شدن عراق در ماههای اخیر به صورت پیدا و پنهان در مواضع برخی مقامات عراقی به وضوح دیده می شود. پس از آغاز تنشهای سیاسی اخیر بود که به صورت ناگهانی مقامات استان صلاح الدین و الانبار (دو استان بزرگ سنی نشین) از فدرالی شدن استانهایشان خبر دادند و این مسئله با موافقت مقامات ارشد العراقیه از جمله "طارق الهاشمی" و "صالح المطلک" همراه شد.
به طور کلاسیک موضع کردهای عراق نه در سالهای اخیر بلکه در دهه های اخیر خودمختاری و جدایی از کنترل بغداد بوده است و آنان هرگز با تحقق این مسئله مخالفتی ندارد. طرف سوم نیز شیعیان عراق متمرکز در مناطق جنوبی هستند که تاکنون موضع روشنی جهت فدرالی شدن نگرفته اند.
تنشهای اخیر سیاسی در عراق که با انفجارهای خونین بغداد نیز گره خورد و تا حد بحران پیش رفته، اگر در نقطه ای مهار نشود احتمال سرعت بخشیدن به تحقق فدرالیسم در عراق که پیش زمینه تقسیم و تجزیه این کشور است را بالا می برد. در اینجا واشنگتن نیز با توجه به خروج نظامیانش از عراق به نظاره نشسته تا شاید در آینده نقشه سیاسی عراق را کاملا دگرگون شده ببیند.
نظر شما