۳ اسفند ۱۳۸۳، ۸:۴۹

تاريخچه و خاستگاه اخلاق زيست محيطي از دريچه مركز فلسفه زيست محيطي

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : جستار زير ترجمه مقاله اي درباره اخلاق زيست محيطي است كه در پايگاه اينترنتي مركز فلسفه زيست محيطي منتشر شده است. در اين جستار سير تاريخي اخلاق زيست محيطي و آثاري كه در اين زمينه نوشته شده مورد توجه قرار گرفته است.

به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، اولين جشن "روز زمين" در سال 1970[جشني همزمان به اعتدال بهاري] الهام بخش به وجود آمدن عرصه اي به نام اخلاق زيست محيطي شد . در آن زمان محيط زيست شناسان از فيلسوفان كه به محيط زيست علاقه داشته خواستند  تا كاري درباره اخلاق زيست محيطي انجام دهند. فضاي روشنفكري  كه در طي چند سال پيش از دهه 1960 حاكم شد، بخش اعظم آن به دليل انتشار دو مقاله  درباره علم نوشته " لين وايت" تحت عنوان « ريشه هاي تاريخي بحران زيست بوم شناختي» (مارس 1967) و مقاله "گارت هاردين" تحت عنوان « تراژدي عوام» ( دسامبر 1968) بود. اگر چه تأتير گذارترين مقاله ازاين نوع تفكر مقاله اي بود كه توسط "لئوپولد"تحت عنوان « سرزمين اخلاق» نوشته شده بود. "لئوپولد" در اين مقاله صريحاً ادعا كرده بود كه ريشه بحران بوم شناختي فلسفي است.

اكثر فعاليت هاي آكادميك دردهه 1970 به بحث درباره فرضيه "لين وايت" و تراژدي عوام گذشت. اين مباحثات از نظر مقدمه تاريخي، الهياتي، ديني محسوب مي شدند و فلسفي نبودند. درطي تمام اين دهه فيلسوفان در حاشيه بوده و سعي داشتند اين امر را مشخص كنند كه عرصه اي به نام اخلاق زيست محيطي چيست. اولين همايش فلسفي در اين رابطه توسط "ويليام بلك استون" در دانشگاه جورجيا در سال 1972 برگزار شد. نتايج مباحثات اين همايش در مجموعه اي به نام « فلسفه و بحران زيست محيطي» در سال 1974 منتشر شد. اين مقاله دربرگيرنده اولين  مقاله "پيتر كانتر" درباره « بيشه بزرگ» بود. در سال 1972 كتابي تحت عنوان «آيا بسيار دير شده است؟ الهيات زيست بوم شناسي» نوشته "جان بي كاب" منتشر شد. اين اثر اولين كتابي بود كه توسط يك فيلسوف نوشته شده بود، اگرچه تمركز اصلي اين اثر بر الهيات و دين بود.

گزارش "مهر" مي افزايد : در سال 1973، فيلسوفي استراليايي به نام "ريچارد راتلي" مقاله اي در پانزدهمين كنگرده فلسفه تحت عنوان "« آيا نياز به ايجاد اخلاق زيست محيطي حس مي شود؟» را ارائه كرد. سال پس از آن "جان پاسمور"، فيلسوف استراليايي مقاله اي به نام «مسئوليت انسان در قبال طبيعت» نوشت. در حقيقت اين مقاله واكنش و پاسخي به مقاله "راتلي"  بود، وي استدلال كرده بود كه نيازي براي به وجود آوردن اخلاق زيست محيطي نيست. اكثر بحث هايي كه تا اواسط دهه 1980 در ميان فيلسوفان به وجود آمد حول محور تكذيب ادعاي "پاسمور" مي گشت. در سال 1970 با انتشار مقاله "هلمز راستون" تحت عنوان « آيا اخلاق بوم زيستي وجود دارد؟» اخلاق زيست محيطي به مسير اصلي تفكرات فيلسوفان راه پيدا كرد.

در سال 1973، "آرني نائس" فيلسوف نروژي و سردبير و موسس مجله « تحقيق» مقاله اي تحت عنوان « جنبش دوربرد كم ژرف و ژرف زيست بوم شناسي» در اين مجله به چاپ رساند. از اين مقاله به عنوان آغاز جنبش ژرف زيست بوم شناسي ياد مي شود. نويسندگان مهم در اين جنبش عبارت اند از "جورج سشنز"، " بيل دي وال" "واويك فاكس" و تاحدي " مكس اوئشلاگر".

به گزارش "مهر" در طي دهه 1970 مجله  « تحقيق» نخستين مجله فلسفي بود كه موضوع اخلاق زيست محيطي را مطرح كرد. حتي اين مجله نيز كه در نوع خود اولين بود، سالي يك مقاله با محوريت اخلاق زيست محيطي منتشر مي كرد. فرصت هاي انتشار مقالات اين عرصه به صورت ناگهاني در سال 1979 زماني كه "اوژن سي هارگرو"مجله اخلاق زيست محيطي را تأسيس كرد افزايش يافت. نام اين مجله نام عرصه اي شد كه در آن فعاليت مي كرد : اخلاق زيست محيطي.

او در پنج سا ل اول تأسيس اين مجله اكثراً به استدلال حقوق طبيعت و رابطه اخلاق زيست محيطي و حقوق و آزادي حيوانات پرداخت. بعدها تصميم گرفته شد حقوق حيوانات و اخلاق رفاه آنها يك رشته جداگانه به شمار رود. حقوق حيوانات به عنوان يك رشته جداگانه با اولين مجله «اخلاق و حيوانات» به وجود آمده كه بعدها مجله « ميان گونه ها» جايگزين آن شد.

در اوايل دهه 1980 "كاب" كتاب ديگري همكاري "چارلز بريچ " تحت عنوان « آزادي زندگي» منتشر كرد. اين كتاب رويكردي فلسفي اتخاد كرده بود كه با فلسفه ارگانيسم (زيستمند) "آلفرد ورث وايتهد" هماهنگي داشت."رابين آتفيلد" فيلسوفي اهل ولز، كتابي تحت عنوان «نگراني اخلاق زيست محيطي نوشت» كه اولين كتابي بود كه به طور كامل پاسخي به "پاسمور" تلقي مي شد.

در ادامه گزارش "مهر" امده است : سال 1988، نقطه عطفي در عرصه اخلاق زيست محيطي تلقي مي شود چرا كه در اين سال كتابهايي كه توسط يك نويسنده نوشته بود افزايش يافت. در اين ميان مي توان به كتاب « احترام به طبيعت»، نوشته "پا تيلور"، «اخلاق زيست محيطي» ، نوشته "هلمز رولستون"، « اقتصاد زمين» ، نوشته "مارك ساگوف"، « بنيادهاي اخلاق زيست محيطي» نوشته "اوژن سي هارگرو" و مجموعه مقالات "جي باريد كاليكات"، « در دفاع از سرزمين اخلاق»، مقاله «چرا تنوع طبيعي را حفظ كنيم؟» و كتاب هاي بسيار كه توسط "كريستين شرادر فرچت" درباره اقتصاد و سياست اين مقوله از علم اخلاق كاربردي نوشته شد.

در دهه 1980 دومين جنبش به نام اكوفمنيسم (ecofeminism) به وجود آمد.  اكوفمنيسم  دربرگيرنده  متفكران بسياري از ديگر عرصه ها بود، "كارن وارن" مهمترين فيلسوف اين رشته به شمار مي رود. به دنبال اين جنبش سومين جنبش ، بوشناسي اجتماعي بر اساس ديدگاه هاي "ماري بوكچين" شكل گرفت. ارتباط مهم ميان محيط شناسان افراطي و محيط شناسان آكادميك تأسيس مجله بوم شناسي "ترامپيتر" بود. در سال 1989 ، انتشارات اخلاق زمين به عنوان يك انتشارات محبوب زيست محيطي شروع به كار كرد. اين موسسه در اصل قصد داشته آثار منتشرشده را با چاپ جديد تجديد چاپ كند ، اما پس از آن به عنوان انتشارات مركز احترام به زندگي و محيط زيست فعاليت كرده و بر پيشرفت هاي بين المللي در اين عرصه تمركز كرد.

سال 1990 با تاسيس انجمن بين المللي اخلاق زيست محيطي آغاز شد كه با تلاش هاي گسترده "لارا واسترا" و "هلمز رالستون" پايه گذاري شد.  اين انجمن اكنون در سراسر جهان عضو دارد. در سال 1992، دومين مجله فلسفه مرجع در اين زمينه با نام ارزش هاي زيست محيطي منتشر شد. در سال 1996، مجله تازه اي در دانشگاه جورجيان تحت عنوان « اخلاق و محيط زيست» منتشر شد ( درسال 2001 اين مجله به انتشارات دانشگاه اينديانا پيوست) . در سال 1997، دومين انجمن بين المللي با نام «انجمن بين المللي فلسفه زيست محيطي» آغاز به كار كرد. از موضوعاتي كه اين انجمن مد نظر خود قرار داده بود تاكيدي بر پديدار شناسي محيطي بود.

علي رغم تمام مخالفت ها، مي توان "تيلور" و "رالستون" را در سطح نظري به عنوان نظريه پردازهاي عيني غيرانسان مداري ارزش هاي ذاتي در نظرگرفت. "كاليكات" كه پيرو "آلدو لئوپولد" بوده، دقيقاً نظريه پرداز غير عيني غيرانسان مداري ارزش هاي ذاتي است. "هارگرو" نيز به عنوان نظريه پرداز ضعيف انسان مدار در نظرگرفته مي شود. "ساگوف" به اين جايگاه بسيار نزديك است، اگر چه وي درباره ارزش هاي ذاتي صحبت چنداني نكرده است، وي رويكرد كانتي اتخاذ كرده و نه رويكرد ارسطويي. "برايان نورتون" كه انسان محوري ضعيفي به وجود آورد، قصد داشت ارزش هاي ذاتي را با يك مفهوم عملگرايانه ارزش جايگزين كند. جنبش عملگرايانه ضد ارزش ذاتي دربرگيرنده فيلسوفاني همچون "آنتوني ويتون" و "آندرو لايت" است، در شرايطي كه "بن مينتر" اخيراً اشاره كرده است كه ارزش ذاتي را مي تواند متضمن عملگرايي زيست محيطي شود.

کد خبر 159053

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha