به گزارش خبرنگار مهر، نشست بررسی روایتهای تاریخی و قصههای قرآنی بعد از ظهر امروز چهارشنبه 20 اردیبهشت با حضور مصطفی رحماندوست، حسین فتاحی و سیدعلی محمد رفیعی در غرفه سرای اهل قلم واقع در بیست و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار شد.
رفیعی در ابتدای این برنامه گفت: کسی که میخواهد قصه قرآنی بنویسد، میخواهد سخن وحی و در واقع یک سخن محکم را در قالب قصه در بیارود. ایجازی که در آیات قرآن وجود دارد گاهی فهم خود آیه را برای مخاطب مشکل میکند. وقتی هم که پای قضیه قصهنویسی در میان باشد، کار سختتر میشود. به همین جهت است که باید به سراغ تفاسیر رفت.
وی افزود: اگر بخواهیم مخاطب را به فضای قصه ببریم، باید برایش فضاسازی بکنیم و برای فضاسازی هم نیاز به اطلاعات تاریخی و مستند داریم. یک نکته مهم هم در این باره عنصر تخیل است که داستاننویس باید به گونهای آن را برای خود حل کند؛ چه بخواهد داستان دینی بنویسد و چه غیر دینی.
در ادامه مراسم رحماندوست گفت: از میان داستانهای قرآن، داستان یوسف (ع) و یونس (ع) براساس اصول دراماتیک هستند اما داستانی مانند داستان حضرت آدم (ع) این چنین نیست. یک نکتهای که در این زمینه وجود دارد، درباره کتب مذهبی به غیر از قرآن است. آن نکته هم این است که بر کتب مذهبی که فقط هم شامل کتابهای ادیان ابراهیمی نمیشود، زبان قصه حاکم است. زبان قصه ماندگاری اثر را تضمین میکند و باعث میشود که دیروز و امروزش با هم فرق کند.
این نویسنده کودک و نوجوان گفت: خدا در قرآن میگوید که یوسف زیبا بود. اما نمیگوید که او چشم آبی داشت یا موهایش بور بود. خدا با این کار به من اجازه داده است که زیبایی یوسف را بر اساس باور و تفکرات خودم به بروز و ظهور برسانم. در سفری به یکی از کشورهای آفریقایی یک نقاشی از حضور حضرت یوسف(ع) را در مجلس زنان دیدم که یوسفش، یک سیاه موفرفری با لبانی بزرگ و چهرهای بزرگ و بدون ظرافت بود. به راهنمایمان گفتم این دیگر چیست؟ گفت ببین چقدر زیباست! این موضوع را برای این طرح کردم که بگویم ملاک و میزان زیبایی از دید افراد و گروههای مختلف متفاوت است. در زمان جوانی ما هم فرهنگیها فیلم حضرت یوسف را ساخته بودند که یوسفش یک جوان موبور چشم آبی بود.
رحماندوست گفت: در قرآن به یک معنی قصه وجود ندارد چون هیچ قصهای از آغاز شروع نشده و به انتها نرسیده است. بلکه به صورت قطعه قطعه، روایتها بیان شدهاند که از در کنار هم قرار گرفتنشان قصههایی ساخته شده است. میتوانیم بگوییم که این گردآوری قرآن براساس تاریخ وحی نیست و آن زمان کار به هم ریختهتر هم خواهد شد.
وی در ادامه گفت: یکی از اندیشمندان مسیحی میگفت با بررسی قرآن فهمیدهام که سورههایش به این شکل هستند که یک آیه در هسته و مرکز قرار دارد و باقی آیهها دور آن در حال گردش هستند. این اندیشمند میگفت این موضوع باعث شد که من متوجه شوم انجیل تحریف شده ولی قرآن تحریف نشده است. چون در انجیلهای فعلی این ساختار وجود ندارد. حالا این سخنان را گفتم تا به تمثیلهای موجود در آیات قرآن اشاره کنم. خداوند از تمثیل در قرآن استفاده کرده است تا شنونده هم بتواند تخیل به کار ببرد. تمثیل دست نویسنده را برای به کارگیری تخیل باز میگذارد، حالا چرا باید به نویسندگان بگوییم که وقتی میخواهی قصه قرآنی بنویسی، از تخیلت استفاده نکن!
رحماندوست گفت: برای من قصهنویس وقتی میخواهم قصه بنویسم، سند جعلی هم به درد میخورد. اما من نمیتوانم سند جعلی را بازنویسی کنم. اصلا سند تاریخی، بازنویسی ندارد. اگر بخواهیم تاریخی بنویسیم، تخیلی نوشتن معنی ندارد. اگر هم بخواهم تخیلی بنویسم، تاریخینوشتن معنی ندارد. اگر بنا در قصههای قرآنی و دینی، بر بازنویسی کارهای قبلی و تاریخی باشد، این کار قبلاا انجام شده است. مرحوم آیتالله مطهری کتاب داستان راستان را نوشته است که این کتاب سند است. اما قصهنویس نمیتواند به این اکتفا کند بلکه باید با خیالش قصهاش را بنویسد. بزرگی میگفت هنر وقتی شروع میشود که حقیقت تمام میشود و خیال شروع میشود.
این شاعر کودک در بخشی از سخنان خود گفت: علما و دوستان منبری ما کار خود را در این زمینه راحت کردهاند و مفهومی به نام زبان حال را به وجود آوردهاند و مطالب تخیلی را از زبان معصوم یا شخصیت روضه، بیان میکنند و کسی به آنها خرده نمیگیرد. این بحث بسیار مهم است. اما چرا استفاده از تخیل و زبان حال برای ما نویسندهها ایراد دارد. من هم میتوانم در داستانم شخصیتی از حضرت زینب(س) بسازم که بلاکِش باشد و از سختی و مرارتها گلایه کند و هم میتوانم زینبی بسازم که به قول مرحوم شریعتی هزاران مرد را درس بدهد و مردان باید از او مردانگی یاد بگیرند.
وی گفت: بحث مهم در زمینه داستان نویسی قرآنی، تمثیل است. بدانیم که تمثیل، تمثیل است. خداوند خودش هم گفته که در قرآن از تمثیل و مثل استفاده کرده است.
نظر شما