به گزارش خبرنگار مهر، در این شماره مقالات متنوعی منتشر شده است. امکان تعریف و توصیف خدا از محمدحسن قدردان قراملکی ازجمله این مقالات است. نویسنده در این مقاله با این پرسش را مطرح میکند که خدا و صفات کمالیاش را چگونه میتوان توصیف و تعریف نمود؟ آیا انسان همانطورکه معانی صفاتی منسوب به خود، چون وجود، علم، قدرت را میشناسد، معانی صفاتی منسوب به خدا را میتواند بشناسد؟ و در صدد پاسخ به این پرسش است که به تحلیل و بررسی شش نظریه (اشتراک لفظی، اشتراک معنوی، توصیفناپذیری، بیمعنائی، الهیات سلبی و تمثیل) میپردازد و با تحلیل و نقد نظریات مختلف از فرضیه (اشتراک معنوی) دفاع میکند.
رابطه توحید و ولایت
رابطه توحید و ولایت (با تأکید بر حدیث سلسلةالذهب) عنوان مقاله ای است که توسط قاسم ترخان نوشته شده است. نویسنده در این مقاله آورده است: در حدیث معروف «سلسلةالذهب» که امام رضا(ع) آنرا برای مردم نیشابور بیان فرمود، اگرچه توحید به مثابه پناهگاهی برای درامانماندن انسان از عذاب الهی معرفی شده است، اما برای آن، شروطی وجود دارد. شرط لازم برای ورود به چنین جایگاهی، پذیرش ولایت است که بدون آن، این امکان برای انسان فراهم نمیشود تا در حصن توحید داخل شود.
این مقاله در صدد است با رویکرد عرفانی ـ کلامی، با نگاهی به رابطه توحید و ولایت و جایگاه ولایت به عنوان دژ و پناهگاهی مستحکم برای درامانماندن از عذاب الهی، به درک عمیقی از این روایت نائل آید و بیان کند که چگونه اعتقاد به ولایت، شرط لازم برای وصول به مقام توحید است.
رابطه خیر و خدا نزد افلاطون
اصل خیر و رابطه آن با خدای خالق و صانع از دیدگاه افلاطون، عنوان مقاله دیگری است که توسط محمدکاظم علمی سولا و زهرا محمدی محمدیه به رشته تحریر درآمده است. در این مقاله آمده است افلاطون از اولین فیلسوفانی است که به نحو عمیق و جامعی به مسأله خیر و خدا و رابطه این دو پرداخته است. در فلسفه او اصل خیر یک حقیقت وجودی میباشد و صرفاً یک امر اخلاقی نیست. در این پژوهش دیدگاه او درباره اصل خیر و خدا و ابهامات مربوط به این دو مسأله مورد بررسی قرار میگیرد و در نهایت رابطه این دو مسأله در فلسفه او تبیین میگردد.
برخلاف ادعای مشهور مبنی بر اینکه خدا در فلسفه افلاطون را که همان اصل خیر است، تنها خدای صانع میداند و او را خدای خالق نمیداند؛ این مقاله با تکیه بر شواهدی مستند از رسالههای افلاطون، بر این باور است که خدای صانع، همان خدای خالق است؛ زیرا ایدهها را که قدیم زمانی در نظر گرفته شدهاند، از عدم آفریده است و او در حقیقت عین اصل خیر میباشد.
فلسفه و جایگاه شیطان در حکمت متعالیه
در مقاله فلسفه و جایگاه شیطان در حکمت متعالیه تألیف محمدجواد طالبی چاری نیز این موضوع مورد تحلیل قرار گرفته است. نویسنده در این مقاله آورده است وجود شیطان امری است که مورد تأیید ادیان الهی، بهویژه دین مبین اسلام است. قرآن در سورههای متعددی به وجود شیطان اشاره نموده است: «قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس لم یکن من السجدین» (اعراف: 11 و...) قرآن در ادامه شیطان را دشمن آشکار انسان، و کار او را وسوسه و اغواگری بیان نموده است. از طرف دیگر، براساس مبانی دینی و فلسفی، بهویژه حکمت متعالیه، عالم هستی، دارای نظام احسن است. ازاین رو، با توجه به وجود نقایص و شرور فراوان در جهان هستی از جمله شیطان، همیشه این پرسش در ذهن فلاسفه و دیگر دانشمندان، مطرح بوده که آیا نظام جهان موجود، بهترین نظام است یا نه؟
در نگاه نخست، چنین به نظر میرسد که جهان عاری از هرگونه نقص و شر، بهترین نظام است. آنگاه این پرسش مطرح میشود که چرا در جهان حاضر، موجودی به نام شیطان وجود دارد که کارش اغوای انسانهاست؟ ملاصدرا برپایه نظام فلسفی حکمت متعالیه خویش، جهان هستی را برآمده از نظام ربانی میداند، که در این صورت دارای بهترین شکل ممکن میباشد. آنگاه در مقام پاسخ به پرسش مذکور، وجود شیطان، را از حیث وجودی خیر دانسته و منافع متعددی را که جز خداوند متعال کسی بر آن احاطه ندارد، بیان میکند و در نهایت به تبیین ضرورت وجود شیطان در نظام احسن پرداخته است.
شلایرماخر و گوهر دین
مقاله شلایرماخر و گوهر دین نیز توسط سمیه کامرانی، علیرضا قائمینیا و ولیالله عباسی به رشته تحریر درآمده است. در این مقاله آمده است بحث از تجربه دینی بهعنوان گوهر دین در دوره جدید توسط برخی از متفکران مسیحی، بهویژه شلایرماخر برای نجاتدادن مسیحیت از انتقادات روشنفکران مطرح شد. از دیدگاه شلایرماخر، گوهر دین و دینداری نوعی تجربه دینی است، نه معارف عقلی و اخلاقی. مقاله حاضر پس از تبیین بحث و طرح مباحث مقدماتی و زمینههای ظهور تجربهگرایی دینی، دیدگاه تجربهگرایان دینی درباره گوهر دین را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
ثنویت نفس و بدن از دیدگاه دکارت و ملاصدرا
بررسی ثنویت نفس و بدن از دیدگاه دکارت و ملاصدرا نیز عنوان مقاله دیگری است که توسط محمود شکری و یارعلی کرد فیروزجایی نوشته شده است. نویسندگان معتقدند ملاصدرا و دکارت دو فیلسوف همعصراند و بر جوهریت نفس و بدن تأکید کرده، انسان را متشکل از این دو جوهر ـ که یکی مجرد و دیگری مادی است ـ میدانند. آنچه دیدگاه این دو فیلسوف را در مقابل هم قرار میدهد، نحوه تمایز نفس و بدن است. براساس دیدگاه دکارت، باید گفت تمایز نفس و بدن ذاتی است، اما طبق دیدگاه ملاصدرا، که بر مبنای آن، نفس و بدن هرکدام مرتبهای از مراتب دیگری محسوب میشوند، تمایز میان آندو همانند تمایز و تباین موجودات هستی، ذاتی نیست، بلکه مرتبهای است.
نگارنده بر همین اساس در مقام مقایسه، ثنویت نفس و بدن را بر مبنای دیدگاه دکارت «ثنویت ذاتی» و بر مبنای دیدگاه ملاصدرا «ثنویت تشکیکی» نام نهاده و در آخر به این نتیجه میرسد که طبق دیدگاه ملاصدرا ثنویت نفس و بدن به معنای دکارتی آن، ذهنی و اعتباری است، نه خارجی و حقیقی.
ضرورت اخلاقمداری در تولید علم با تکیه بر منابع اخلاق اسلامی از محمدرضا جباران نیز عنوان مقاله پایانی این شماره از مجله قبسات است. هدف پژوهش حاضر، اثبات ضرورت اخلاقمداری در فرایند تولید علم، بر مبنای اصول اخلاقی اسلام است. روش پژوهش نیز، تحلیل تطبیقی از نظریات فلاسفه علم و دانشمندان اخلاق معاصر، بهویژه متفکران غربی و منابع اسلامی درمورد موضوع پژوهش است. متفکران معاصر ما تولیدکنندگان علم و جامعه علمی را موظف به رعایت اخلاق میدانند و در استدلال بر ثبوت این وظیفه، به اصولی استناد میکنند که نه تنها در اخلاق اسلامی پذیرفته شده هستند، بلکه از اصول مبنایی دین اسلام و اخلاق اسلامی به شمار میروند.
مهمترین اصولی که در این زمینه مورد استناد دانشمندان قرار گرفته و در اخلاق اسلامی نیز جایگاه محکمی دارند، ضرورت حراست از حق و علم است. در این نوشته پس از بررسی تطبیقی این دو اصل، اصل جدیدی با عنوان اصل ضرورت حراست از نفس را بهعنوان اصلی که بهطور خاص از رویکرد اسلامی به اخلاق ناشی میشود، مطرح کردیم. در نتیجه پژوهش ما به این هدف که «ضرورت اخلاق مداری در تولید علم بر مبنای اصول اخلاقی اسلام قابل اثبات و دفاع است» دست یافت.
نظر شما