به گزارش خبرنگار مهر، در سرزمین و تاریخ و فرهنگ ما، دین و عرفان ریشه در الهیات مشترکی دارند، اما باز ادبیات عرفانی با همه وابستگیاش به دین، دارای لحن دیگری است. به همین دلیل گاه از دو اصطلاح «لسان اهل شریعت» و «بیان اهل طریقت» و تمایز این دو بهره برده میشود. شعر سلمان هراتی به جهت شرایط سالهای نخستین دهه 1360، سعی دارد که از این دو جلوه فرهنگی استفاده کند. به عبارت دیگر، نوعی بازگشت به سرچشمه را در نسلی که با حوادث سالهای نخستین انقلاب رشد کرد و در سالهای دفاع مقدس تجربهها آموخت، میتوان دید.
توجه سلمان هراتی به عرفان هم، از دو منظر است. یک آنچه به عنوان میراث عرفانی ادب گذشته میشناسیم؛ و یکی هم لحن و لهجه شاعران امروز که میخواستند نوعی بیان عرفانی تازه را تجربه کنند. دین سلمان به ادبیات عرفانی پیشین، به سبب اخذ واژهها یا تقلید اصطلاحات نیست. اصطلاحات متداول در ادبیات عرفانی گذشته، مانند می، ساقی، مستی، ساغر، زلف، و رخ در شعر هراتی، دستمایه کار شاعر نیست. اگر هم چند نمونه اندک در این زمینه پیدا شود، چندان خودآگاه به کار نرفتهاند. اما روح یا تمثیلات و تلمیحات ادبیات عرفانی ما، گاهی به نحو هوشمندانهای در شعر سلمان هراتی تجلی کرده است.
سهراب سپهری و منوچهر آتشی و فروغ فرخزاد، شاعران محبوب سلماناند. در وجه سلبی نسبت به آسیبهای دنیای جدید غالبا سلمان هراتی از آتشی و فرخزاد متاثر است. تن ندادن به افسون و شعبده شهر و جلوههای مسحورکننده آن و نقد اینگونه افسونزدگی رسانهای و تبلیغاتی. از سویی دیگر، در وجه ایجابی تحت تاثیر نگاه و زبان سهراب سپهری است؛ پناه بردن به خلوت و طبیعت و شرح شیفتگی خود به هستی مطلق و گام برداشتن به سمت ماوراء.
بخش مهمی از شعرهای نیمایی و سپید سلمان هراتی با مفاهیم و موضوعات اساسی و بنیانی دینی گره خورده است. پیش از هراتی، شاعران نوگرا که دغدغه دین داشتهاند، معمولا یا موضوعاتی انقلابی و اجتماعی دینی را دستمایه کار خود قرار دادهاند یا با ستایش پیامبر و امامان به عنوان نمونه و اسوه، به ترویج فضیلت پرداختهاند. شاید زندهیاد طاهره صفارزاده از معدود شاعران این روزگار باشد که در حوزه دین به مفاهیم گسترده و عمیقتر در قلمرو معرفت دینی توجه کرده است. پس از او هراتی نیز با دقتی ستودنی، این راه را طی کرده است.
سلمان هراتی در یکی از روزهای فروردین 1338 در روستای مزردشت از توابع تنکابن مازندران به دنیا آمد. نام جد مادریاش را بر او گذاشتند. نام پدرش عقیل و نام مادرش نقره بود و سلمان فرزند سوم خانواده بود. آشناییاش در سال 1361 با جمع شاعران حوزه اندیشه و هنر، افقهای تازه ای را به روی ذهن، ضمیر، زبان و خلاقیتش گشود. جدیترین دوره شاعری سلمان به گواه تاریخ سرودههایش، همان چهار سال همراهی با این گروه از دوستانش است. او چند بار به جبهه رفت؛ یک بار با همین جمع از شاعران و هنرمندان و دفعاتی هم به همراه رزمندگان تا خط مقدم پیش رفت. بعد از اتمام تحصیل و اشتغال به کار در گیلان، سعی میکرد هر چند هفته یک بار به تهران بیاید تا در جمع دوستان شاعرش باشد. گاهی برای برنامه «در انتهای شب» رادیو ایران هم در حوزه ادبیات قلم میزد و به عنوان نویسنده با رادیو همکاری داشت.
اولین کتاب او «از آسمان سبز» در آذرماه سال 64 منتشر شد که شعرهایی در قالبهای گوناگون را در برمیگرفت. سلمان هراتی عصر یک جمعه پاییزی در آبان ماه سال 65 در سانحه تصادف اتومبیل در جاده تنکابن به لنگرود، بدرود حیات گفت. دو مجموعه دیگر هراتی هم پس از درگذشتش منتشر شدند. او «دری به خانه خورشید» که به همت سیدحسن حسینی، قیصر امینپور و وحید امیری جمعآوری و تنظیم شد و دیگری هم مجموعهای از سرودههایش برای نوجوانان بود که با عنوان «از این ستاره تا آن ستاره» به چاپ رسید.
کتاب «در باغهای ناممکن» در ابتدا شامل گزیدهای از اشعار نیمایی و سپید هراتی است. بعد از این قالبها نوبت به گزیده غزلهای این شاعر میرسد و پس از آن رباعیها و دوبیتیهای این شاعر میآید. بخش پایانی کتاب هم به گزیدههایی از آخرین مجموعه شعر او «از این ستاره تا آن ستاره» که «شعرهایی برای نوجوانان» عنوان دارد، اختصاص دارد.
غزل «موسیقی چشمهها» را از این مجموعه میخوانیم:
بس سالهایی که بیهوده، بیهوده بودیم / بس کوچههایی که تا هیچ پیموده بودیم / دلها به اندازهی خندهی کوچکی بود / دل را در آرامشی پوچ فرسوده بودیم / بر چشمهامان گذر داشت خوابی هزاره / ای کاش آن روزها را نیاسوده بودیم / ای کاش فوّارهی روشن جستو جو را / با خاک خیس تغافل نیندودوه بودیم / دلها به زیر غبار غریبی نهان بود / ای کاش آیینهها را نیالوده بودیم / موسیقی چشمهها را شنیدیم، رفتند / وقتی که آن سوی تنهایی آسوده بودیم
«در باغهای ناممکن» با 137 صفحه، شمارگان 3 هزار نسخه و قیمت 2 هزار و 200 تومان منتشر شده است.
نظر شما