رضا مهدوی مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری در یادداشتی که به منظور سال "تولید ملی ، حمایت از کار و سرمایه ایرانی" در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده؛ چنین آورده است:
هنر در جامعه ما جز اولویت های اول نیست. در کشورهایی که سال های سال از هر سو مورد تهاجم سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی از سوی قدرت های بیگانه و معاندان ریز و درشت بوده است، امنیت اجتماعی و تامین اقتصادی ظاهرا در اولویت های نخست قرار دارند و هنر و مسائل هنری در صف اول واجبات نیستند.
نامگذاری هر سال از طرف مقام معظم رهبری، نشان از این دارد که هدف مطلوب زندگی و کار در آن سال، معین شده و باید بر پایۀ آن کلام، حرکت و طی طریق نمود. امسال نیز به نام "تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی"نامگذاری شده است. با توجه به سیطره ای که مسائل اقتصادی در تمامی بحث های موجود دارند، نیازی نیست که به تفسیر مصادیق این نامگذاری در این حوزه ها بپردازیم. در آن حوزه ها، از سیاست تا اقتصاد و بخش خصوصی و بخش دولتی، می توان دید و شنید و بحث کرد. ولی حوزۀ هنر، ناشناخته است و کمتر مورد توجه قرار می گیرد، شاید به این خاطر که هنر، امری است که در جامعه ما، جزو اولویت های اول نیست.
در کشورهایی که سال های سال از هر سو مورد تهاجم سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی از سوی قدرت های بیگانه و معاندان ریز و درشت بوده است، امنیت اجتماعی و تأمین اقتصادی ظاهراً در اولویت های نخست قرار دارند و هنر و مسائل هنری در صف اوّل واجبات نیستند، تا جایی که بعضی افراد، هنر و مشتقات آن را در زمرۀ تزئینات اهل تفنّن (در مقابلِ واجبات افراد جدی و اهل اندیشه) می دانند و بعضی دیگر برای آن کوچکترین شأنی قائل نیستند که هیچ، حتی علناً می گویند که همه هنرها، به ویژه موسیقی، از زمرۀ امور مُشتبه لغو و لهو و لعب هستند و حیف از یک ریال بیت المال که صرف این"امورِ فجور"بشود!
در این مقاله با آنان روی خطاب نداریم، چرا که به هرحال آنها هم قشری هستند از اقشار این جامعه و شاید به صورت حوزه های زیستی پراکنده، در نقاط مختلف کشورمان طرفداران قابل توجهی داشته باشند. علی رغم این افراد، واضح و مسلم این است که اکثریت جامعه نشان داده، عنوان کرده و پافشاری کرده که انواع هنرها، را برای تداوم روح نشاط زندگی و برای رنگ آمیزی زیباتری از اعتقاداتش، خواهان است، به انواع مفید و انواع فاسد در هنرها آگاه است و به اصطلاح اهل فقاهت، حرمت ها و حلیت ها را می شناسد. آگاهانه، آنهایی را انتخاب می کند که با منش اخلاقی، روحیه سنتی و اعتقاداتش وفق می دهد. به عنوان مثال، همین موسیقی های معروف به "مبتذل" که بیشتر از خارج ایران و مواردی هم داخل ایران به شیوه به اصطلاح مصطلح غلط زیرزمینی (تولیدات خانگی فاقد مجوز) تولید می شود و مثل ویروس در جامعه پخش می شود را در نظر بگیریم. استفاده کنندگان این زباله های کلامی ـ صوتی (چون ابتذال بیشتر از کلام است و خیلی کم از اصوات برمی آید) تعداد کمی نیستند.
مصرف کنندگانش هم زیاد هستند. خمریات سکر آور و مخدرهای وهم آور هم به مقدار زیاد تولید می شوند، و متاسفانه مصرف کنندگان ناآگاه و زود باور هم دارند و مدام قربانی می گیرند. اما نمی توان به این حکم، درب آزمایشگاه ها و داروخانه ها را بست، و به خاطر بی اعتباری برخی تولید کنندگان زباله های موسوم به "موسیقی"ـ که توهین به هرچه موسیقی و موسیقیدان واقعی است ـ نمی توان تولید و رشد آثار با ارزش را متوقف کرد و به قول معروف به خاطر چند نفر بی نماز، در مسجد را نمی بندند. مقام معظم رهبری (آدام ا... بقائه) خود هنرشناس و هنرپژوه و عالم به حدود حرمت و حلیت آنها هستند و مصالح اجتماعی را با نگاه بصیر و ذکاوت نادر المثال خویش، تشخیص داده و انواع باارزش هنرها ـ به ویژه ادبیات منظوم را که موسیقی ما متکی بدان است ـ را از هر لحاظ، معنوی و مادی، تشویق کرده اند.
رهنمودهای خردمندانه ایشان همواره هادی راه هنرمندان و هنرخواهانی بوده که در هیچ زمانی هنر را از اعتقاد جدا نمی دانند و تسویلات شیطانی را در آن راه نمی دهند. علی رغم قشریون جزم اندیشی که امور دنیا را همیشه فقط و فقط از دریچه تنگ خواسته های خود می نگرند و بی اعتقاد به مصالح ملک و منافع مردم، احکام غلاظ و شداد صادر می کنند. مردم ایران انتخاب خود را بر اساس ایمان و عقل انجام داده و همصدا با شیخ اجل سعدی هستند که:
اگر جهان همه دشمن شود، به دولت دوست خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند.
سخن از سال نو بود و شعار امسال که تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی که سه برج بهار از آن می گذرد، است. ما اهالی هنر هستیم و هر کسی سخن خویش را دارد که از نحوه زندگی و تلاش معاش و معاداندیشی او برمی آید. تولید ملی در هنر موسیقی، یعنی ایجاد کردن زمینه مناسب برای پدید آمدن آثار زیبا و فاخری که روح خسته مردم پر تلاش را آرامش دهد، نشاط آنها را افزون کند و برای ادامه حیات آکنده از تلاش و ایمان شان، تشویق و تقویت کند. تولید ملی در هنر موسیقی یعنی ساختن و منتشر کردن آثاری که به تحکیم مبانی اعتقادی و حس ملی گرایی اصیل (دور از ناسیونالیسم غربی و یا روحیۀ لیبرالیستی) کمک کند، کار هنرمند ایرانی هم جز این چه می تواند باشد؟
سرمایه هنری نیز یعنی مجموعه ای از استعدادهای خلّاق، قابلیت های هنری، امکانات مالی و توان مدیریتی، در مجموعه ای که از آهنگساز و نوازنده و ترانه سرا و خواننده تا مهندس ضبط و مدیر تولید و ناشر و ... را در میدانِ کاریِ خود تعریف می کند، چهارچوب ها را برای آنها ترسیم می کند. امکانات موجود و نیازهای جامعه را می شناسد و سعی اش بر این است که کارهایی ماندگار در دل مردم، و حافظه جامعه اش به جا بگذارد. بعبارتی می خواهد از فضای خلق "ذهن فردی"به خلق "ذهن جمعی" برای آینده ای بهتر تلاش کند.
در همین مجموعه است که ارگان های دولتی هر کدام سعی دارند کار خود را به نحو احسن انجام دهند: دفتر شعر و موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وظیفه ممیزی و حمایت را دارد، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، خوراک شب و روز مردم را در واحد موسیقی خود (با هدفی غیر از انتشاردر قالب حامل صوتی) تولید می کند و مرکز موسیقی حوزه هنری، هَمّ و غمّ ِخود را بر تولیدآثار نمونه و الگوآفرین با کیفیت و با بهای مناسب به قصد انتشار وسیع بین مردم (در قالب کتاب و لوح فشرده شنیداری) گذاشته است. هر سه اضلاع مثلثی هستند که مرکز ثقل آن، همانا حیطۀ موجودیت موسیقی های ارزشمند در این کشور است. اما همه این ها چطور می تواند به کمال مطلوب یا سر منزل مقصود برسد؟ آیا عقل سلیم می تواند تصور کند که باغی پر میوه، تنها با نهال نشاندن و آبیاری، به بارآوری برسد؟ آیا نادیده گرفتن آفت هایی که ریشه و میوه هنر این کشور را می جوند و تفاله به جای می گذارند، از ساده لوحی و بی مسئولیتی نیست؟ همان طور که هجوم دسته ای ملخ یا آفت های گیاهی می تواند در عرض چند روز حاصل یک سال زحمت کشاورز یا باغبانی زحمتکش را بر باد بدهد، هجوم گسترده افرادی که زباله هایی شبیه به موسیقی را تولید می کنند و فقدان تدبیری که حداقل به طور جدی و قاطع، یک بار برای همیشه جلوی آنها را بگیرد، موجب شده که این هجمه و تخریب، ابعاد فوق تصور پیدا کند. هم اکنون سرمایه گذاری روی کار هنرمندی که آلبومی را تولید کند، تقریباً جزو محالات است. چرا که هزینه ها هنگفت است و تنها راه بازگشت سرمایه که فروش گسترده سی.دی تولید شده (با مجوز رسمی و آرم مؤسسه ای به ثبت رسیده) است.
با کپی های سریع و پرتیراژ، پخش قاچاقی و فروش علنی آنها برای همیشه از بین می رود. هنرمند دلسرد می شود، ناشر خود را از همان اول در ورشکستگی می بیند و به قول معروف خود را با چشم بسته در چاه تاریک نمی اندازد. فرهنگ خرید و مصرف، نزد مردم به طرز فاحشی نزول می کند، صدها نفر از خانواده تولید موسیقی، از موسیقیدانان تا کارگران چاپخانه و تولید سی.دی و بروشور و پخش کنندگان و مغازه داران و ... بیکار می شوند و شاید از شغلی شریف و آبرومند مجبور به مشاغل کاذب شوند و ... یوم تبلی السرائر . چطور می توان تصور کرد کارگر شریفی که تا دیروز در کارخانه ای در تولید سی.دی مجاز کار می کرده حالا بیکار شود و سر چهارراه ها و به خاطر چند تومانی سود اندک، سی.دی غیرمجازی را بفروشد که از شنیدن همان ها در جامعه اش، و در منزلش، روبروی فرزندانش شرم دارد؟
سال حمایت از کار و سرمایه ایرانی و تولید ملی را جدی بگیریم. به خاطر شرف و حیثیت و دوام سلامت خانواده هایمان معیشت امری نیست که بتوان آن را سرسری گرفت. از یاد نبریم که بزرگانمان گفته اند: "من لا معاش لَه معادله". سرمایه، همیشه مغموم مادّی ندارد، اتفاقا اصل سرمایه هر فرد، خانواده یا مملکت، سرمایۀ معنوی اوست که در طریق صحیح، سود مادی هم به ارمغان خواهد آورد. نوسازی، از فرد شروع می شود و به جامعه می رسد، سرمایه ها نیز نخست فردی، بعد، خانوادگی و در نهایت، سرمایه های اجتماع می شوند؛ و به این ترتیب، می توان از خلاقیت فردی ذهنی به خلاقیت جمعی ذهنی برای ترسیم آینده ای بهتر سخن گفت؛ و این کار خود بخودی نیست ، برنامه ریزی و مدیریت دقیق نیاز دارد و برای ثمربخشی آن، تضمین مستحکم در طول زمان لازم است.
نیاز به توضیح نیست که این کار بزرگ، به تنهایی نه از مردم برمی آید، و نه از دولت. این مشارکت عمیق آنهاست که وحدت بخش این کار می شود؛ و روند "تولید ملی"را به "توزیع ملی"تبدیل می کند. در چرخش متقابل تولید به توزیع و توزیع به تولید مجدد ... است که حمایت از کار و سرمایه ایرانی معنا پیدا می کند. آنچه در این جا از دولت می توان توقع داشت، اول حمایت های معنوی و سپس حمایت های مادی است. در واقع، پاره ای حمایت های مادی بی هدف و بدون جهت یابی درست، در سال های گذشته، علی رغم حسن نیت مسئولان حامی، تایید مثبت که نداشت، حتی مضرات و خسارت های آن هم از نظر دور نماند. ساماندهی صحیح سیستم ها بر اساس دانش روز و تجربه حقیقی در میدان های کار در این کشور (و نه با تئوری بافی و کپی کردن مدل های خارجی) می تواند چرخه صحیح تولید و توزیع را به راه بیندازد.
در این جا، نقش دولت، غیرمستقیم باید باشد و نه مستقیم ، و ارشاد کننده باید باشد، نه محدود کننده و مرعوب کننده ،در این بخش، ایجاد برخی نهادهای دولتی در سطح مطلوب، و یا دعوت از افراد کارآمد و کاردان، نقشی بسیار مثبت دارد. نهادهای متعدد باید از افراد اندک و تخصص بالا تشکیل شوند و هر کدام از آنها به طور فوق تخصصی، و بلند مدت، روی موضوعی خاص متمرکز شوند و کار کنند. وجود سه نهاد سیاستگزار تولیدی ـ اداری ـ نظارتی در موسیقی: صدا و سیما، فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزه هنری، لازم است اما کافی نیست. نهادهای کوچکتر می توانند نقش بسیار موثری داشته باشند. از جمله، کانون های فرهنگی موسیقی در دانشگاه ها، انجمن های موسیقی و البته ایجاد نهادهای موضوعی موسیقی در هر منطقه حداقل به نسبت وجود قومیتها از ایران پهناور که بتوانند تمامی نحله های هنری و جوانان مستعد و متعهد پرشور را فارغ از مدیریت مرکزی از طریق مؤسسات چند منظوره استانی سرویس دهی و ساماندهی کند.
اما تجربه نشان داده که نه محدودیت کاری از پیش می برد و نه دست و دلبازی و گشادبازی. حدی طلایی بین این دو هست که به فرمایش پیغمبر اسلام (ص) خیر الامور است و با کارشناسی دقیق می توان، آن حد طلایی را پیدا کرد.تاسیس محیط هایی از افراد بیکاره و بودجه خواران حرفه ای که در"خرده نهادها"مثل مور و ملخ پراکنده هستند، و تاسیس محیط هایی که در حد اعلای حسن نیت می توان به آنها نام "نهادهای مشابه"را داد، هر کدام به سهم خود، عاملی هستند برای از بین بردن کارآیی های نهاد کلان و اصلی، و امحای دستاوردهای مثبت در حوزه های مجاور خود. از یاد نبریم که انجمن صنفی موسیقیدانان ایران در حدود پانزده سال پیش تاسیس شد و افرادی در آن، وظایف محوله را با اعتقاد انجام می دادند، ولی زحمات آنها بلا اثر ماند!
بحث ما از امور کلان آغاز شد و به اجزا رسید. از اهمیت آن غافل نشویم، سرمایه های ملی ما، افراد خلاق هستند که در همین جامعه زندگی می کنند و دوست دارند در همین مملکت بمانند و کار کنند. نیازی به اسم بردن نیست. از آن آهنگساز بی همتا که هنوز هم در 82 سالگی کنسرت های موفق می دهد، تا پژوهشگری که با نیمی از این سن و سال، با امکانات خصوصی محدود خود، در فکر پروژه های تحقیقی مفید برای موسیقی کشور خویش است. در حقیقت سرمایۀ ما، سازندۀ سازهای ایرانی، نابغۀ 84 ساله، تا نوجوان 14 ساله ای است که به شیوۀ استاد 91 ساله تار می نوازد، و همه را مبهوت می کند. قدر این سرمایه های ملّی را بدانیم، این ها با صرف بودجه و وارد کردن از خارج به دست نمی آیند.
سرمایه های نسل جوانی که ادعای برخی از هنرمندان متوقع دهه 60 را که رقیبی هم بر سر راه خود نداشتند و حمایت می شدند را ندارند و در این کارزار رقابت سنگین متعهدانه همچنان بدون ادعایی در کوشش و جوشش هستند.
سرمایه های ملی ایران جوانان مقید و دلسوزی هستند که در کنار استادان خود برای آبادانی میهن فارغ از دغدغه های شخصی از هیچ کوششی مضایقه نمی کنند و البته نیازمند حمایت هستند برای تولید ملی . سرمایه ها را فقط منحصر خواص نکنیم... . این تولید ملی موسیقایی شامل برگزاری کنسرت، تولیدات آلبوم، کتاب و نرم افزار است. با اجاره بهای سنگین سالن ها سبب فقدان حضور نسل جوان نشویم و اینگونه از گردونه چرخش تولید خارج نکنیم، بلکه بصورت مشارکتی عمل شود تا انگیزه ها نیز قوّت یابد .
نهادهای دولتی موظف به خرید آثار هنری جوانان بشوند و اینهمه استعداد به حال خود رها نشود. بخش خصوصی را جدی تلقی کنیم و از حمایتهای لازم طفره نرفته و مهمتر آنکه برای رسیدن به عرصه تولید سالم ملی بدور از رانت گرایی (اصطلاحا مافیایی) دولت به جای نگاه رقابتی ، نگاه خود را به نظارت و حمایت معطوف کند. به عنوان مثال ، مسئولیت پذیری نسبت به جامعه کلان سینما اینگونه که امروزه اختیارات بی حد و غیر قابل کنترل ،که مطلوب نگاه کلان ولایت فقیه هم نیست ، مستولی نشود.
نظر شما