۱۱ مرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۰۷

سخنان آیت الله تهرانی؛

جایگاه منحرفین مذهبی/ شعار بی‎شعور جامعه را بدبخت ‎می کند

جایگاه منحرفین مذهبی/ شعار بی‎شعور جامعه را بدبخت ‎می کند

آیت الله مجتبی تهرانی، استضعاف فرهنگی را مقدمه استضعاف مادی خواند و با اشاره به جایگاه منحرفین مذهبی تأکید کرد: اگر جامعه عدم شعور پیدا کرد، چنین جامعه‎ای را می‎شود به سرعت تحمیقش کرد، یعنی می‏توان آن را استعمار و استحمار کرد و بعد هم بر آن مسلّط شد.

آیت الله مجتبی تهرانی در نهمین جلسه سخنرانی خود ویژه ماه مبارک رمضان سال 91 که با موضوع« دعا» آغاز شده است، به بحث در مورد دعا برای مشرکین و کفار پرداخته اند که در پی می آید.

 أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ‏ دُعَائِی‏ إِذَا دَعَوْتُکَ‏ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به این بود که در ماه مبارک رمضان به تلاوت قرآن و دعا کردن ترغیب و سفارش شده و این دو از افضل اعمال در این ماه محسوب می‏شود. تلاوت قرآن که کلام الهی به شمار می‏آید، به نوعی بازگو کردن کلام ربّ تلقّی می‏شود و همین مطلوب است. در دعا هم نوعی گفت‎ و گو بین عبد و ربّ و راز و نیاز بین این دو و اظهار حاجت است که این هم مطلوب می‏باشد. در باب دعا گفتیم که دعا چه برای خود، چه برای دیگران، دنیوی یا اخروی، باید به خیر باشد، نه به ضرر.

به این مناسبت به بحث دعا برای مشرکین و کفّار وارد شدیم، که در اینجا دعای خیر برای آنها دارای بحث است. آنها را دسته‎بندی کردیم و گفتیم: یک دسته مستضعف و دستۀ دیگر معاند هستند. در مستضعفین اشکالی ندارد ولی در معاند این‎طور نیست. راجع به همه این‎ها بحث کردیم. جلسه گذشته به عنوان نمونه روایاتی از پیغمبراکرم(ص) نقل شد؛ می‎بینیم که اشخاص و گروه‎هایی هستند که پیامبر علناً نفرینشان می‎کند و من بعداً به نمونه‎هایی از آن اشاره خواهم کرد.

رسوا کردن چهره‎های معاند

در اینجا هر چه گفتیم دو جهت داشت؛ یک: حضرت نسبت به گروه‎هایی که لعن فرمود، یک دسته کسانی بودند که چهره‎های سیاسی، اجتماعی داشتند و در اجتماع برجسته بودند و قهراً افراد مستضعف، دنباله‎رو آنها قرار می‎گرفتند. این افراد در هر عصری وجود دارند. پیغمبر برای اینکه این چهره‎ها را معرّفی کند، آنها را نفرین می‎کردند. حتّی بعضی از چهره‎های شخصی را مکرّراً نفرین می‎فرمودند. معلوم می‎شود خطر، خطر بزرگی بوده است. این یک گروه هستند.

تقسیم‎بندی اجتماعی اشخاص

این را اشاره کنم که در اجتماع هم همین‎طور است. یک گروه هدایت‎شدگان هستند که آنها محلّ صحبت ما نیستند. در مقابل گروهی هستند که مستضعفند و از نظر مسائل اجتماعی دنباله‎رو کسانی که در اجتماع چهره‎هایی انگشت‎نما و به اصطلاح معروف هستند، می‏شوند.

معنای درست استضعاف

در اینجا در مورد کلمه مستضعف تذکری بدهم. جلسه گذشته، یکی از دوستان مطلب خوبی را اشاره کرد. الآن در جامعه‎مان این‎طور شده و البتّه از گرفتاری ما است، که وقتی لغت «مستضعف» را به کار می‎برند ذهنها به طرف پول می‎رود. موضوع استضعاف را بر پول قرار داده‎اند و کسانی که دستشان از امور دنیایی تهی است را «مستضعف» می‎گویند. در حالی که مستضعف بالاتر از این است. استضعافی که می‎گوییم، در جامعه دو گروه از آن وجود دارد، به ‏معنای استضعاف فرهنگی و فکری است.

ریشه استضعاف مادّی، استضعاف فرهنگی است/ «استعمار» بر پایۀ «استحمار»

استضعاف فرهنگی، جامعه را بدبخت می‎کند و این را بدانید که اصلاً ریشه استضعاف مادّی، استضعاف فرهنگی است.
این را گاهی در بحث‎ها گفته‎ام که «استعمار» بر پایه «استحمار» است. اوّل استحمار می‎کنند، یعنی سطح فکر انسان را پایین می‎آورند و بعد بر او مسلّط می‎شوند. مستضعفِ بدبخت، کسی است که استضعاف فرهنگی و استضعاف فکری داشته باشد؛ چنین شخصی دیگر هیچ‎چیز ندارد و می‎توان به راحتی بر او مسلّط شد. من از نظر فرهنگی می‎گویم، امّا چه در بُعد اخلاقی باشد، چه اعتقادی و چه اجتماعی‎، در هر بُعدی اوّلین مسئله استحمار است.

ابزار دستِ حکومت‎های باطل

در بحث‎های گذشته‎ام در دهه عاشورا گفتم: آنهایی که حکومت‎های باطل دارند، ابزار دستشان سه چیز است: «تطمیع»، «تهدید» و «تحمیق». «تحمیق» یعنی پایین آوردن سطحِ فکر. پیغمبر و ائمّه، اشخاصی که در اجتماع، چهرۀ مقبول مذهبی داشتند ولی منحرف بودند را معرّفی می‎کردند.

جایگاه منحرفین مذهبی

تنها مسئله سیاسی-اجتماعی نبود، که بیایند و فقط عمروعاص و معاویه و ابوسفیان و مروان بن حکم را معرّفی کنند، بلکه منحرفین مذهبی را هم که در اجتماع مقبولیت داشتند، معرّفی می‎کردند. این منحرفین به اسلام بسیار ضربه زدند. به عنوان نمونه دو، سه روایت می‎آورم. نمی‎خواهم وارد شوم و تک تک را نام ببرم که چه کسانی را لعن کردند، کسانی ‏که چه در بُعد اجتماعی چه در بُعد مذهبی برای اجتماع مضرّ بودند.

منحرف مذهبی، در کمین مردم

دقّت کنید! ببینند که ائمّه ما مبتلا به چه کسانی بوده‎اند و مردم چقدر سطح فرهنگی و فکریشان پایین بوده است. روایت را حفص بن عمرو نقل می‏کند: «کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)»؛ خدمت امام‎صادق(ع) نشسته بودم، «فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ»؛ شخصی به حضرت عرض کرد، «جُعِلْتُ فِدَاکَ»؛ فدایت شوم! «إِنَّ أَبَامَنْصُورٍ حَدَّثَنِی‏»؛- ابامنصور کسی بود که در اجتماع چهره مذهبی داشت و عدّه‎ای هم به او گرویده بودند- «حَدَّثَنِی‏ أَنَّهُ رُفِعَ إِلَى رَبِّهِ»؛ آن فرد می‎گوید: خودِ ابامنصور برای من نقل کرد که: او را نزد پروردگارش بردند، «وَ تَمَسَّحَ عَلَى رَأْسِهِ»؛ پروردگارش هم دستی به سرش کشید، «وَ قَالَ لَهُ بِالْفَارِسِیَّةِ»؛ پروردگارش به فارسی به او گفت: «یَا پسر».

ائمّه در مواجهه با انحراف

ببینید ائمّه و پیغمبرِ ما به چه مبتلا بودند. انحراف تنها مسائل سیاسی و اجتماعی نبود بلکه فرهنگی هم بود و چه بسا این بدتر از آن باشد. امام‎صادق(ع)، راجع به ابلیس روایت مفصّلی را از پیغمبراکرم(ص) نقل فرمودند تا به جمله‎ای که مربوط به این شخص بود رسیدند، بعد فرمودند: «قال إِنَّ أَبَا مَنْصُورٍ کَانَ رَسُولَ إِبْلِیسَ»؛ این ابامنصور فرستاده ابلیس است، «لَعَنَ اللَّهُ أَبَا مَنْصُورٍ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا مَنْصُورٍ ثَلَاثاً»؛ حضرت سه بار لعنتش کردند.

شعار بی‎شعور ارزشی ندارد

اشاره کردم که وقت اجازه نمی‎دهد تا روایت بیشتری بخوانم و الّا اگر اینها را برای شما نقل می‎کردم، می‎دیدید که ائمّه ما در جامعه، چه ابتلائاتی داشتند. منشأش هم عدم شعور است. چندین بار و مکرّر مطرح کرده‎ام و اصلاً تکیه‎گاهم این است که: انسان برود و شعور پیدا کند. شعار بی‎شعور به درد نمی‎خورد. شعار بی‎شعور، جامعه را به سوی بدبختی سوق ‎می‎دهد.

سطح جامعه را بالا بکشید!

اگر جامعه عدم شعور پیدا کرد، چنین جامعه‎ای را می‎شود به سرعت تحمیقش کرد، یعنی می‏توان آن را استعمار و استحمار کرد و بعد هم بر آن مسلّط شد. شخصی می‎آید شعار غلیظ‎ تر و قشنگ ‎تر می‎دهد و افراد جامعه را به سمت خودش می‎کشاند و بعد هم بر آن‎ها تسلّط پیدا می‎کند. نباید این کار را کرد، باید به جامعه شعور تزریق کرد. «أبو‎الخطّاب» کسی است که از غُلات بوده و افراد زیادی هم دور او جمع شده بودند. جریان اینکه حضرت او را لعن کردند، قضیه مفصّلی دارد. نمی‎خواهم تنظیر کنم به اینکه در وضع فعلی جامعه خودمان هم از این مسائل وجود دارد. نمی‎خواهم از بحثم منحرف شوم، من کلیّت مسئله را می‎گویم، مصداق با خودتان باشد.

واکنش در برابر کید دشمنان

پیغمبراکرم(ص)، آنهایی که احساس می‎کرد خطرشان برای اسلام و جامعه بیشتر است را مکرّر در جامعه و علناً لعن می‎کردند. آنها چه کار می‎توانستند بکنند؟ به خدا قسم که دشمنان کم نگذاشتند ولی آنها گفتند و مردم را روشن کردند؛ امّا چه می‎شود کرد؟ همان است که بیان کردم: وقتی پول آمد، یعنی تطمیع و تهدید و امثال این‎ها صورت گرفت، اثر خودش را می‎گذارد.

معاویه؛ سردمدار معاندین

در روایتی است که: «أَقْبَلَ أَبُو سُفْیَانَ وَ مُعَاوِیَةُ یَتْبَعُهُ‏»، أبوسفیان می‎آمد و پسرش معاویه هم دنبالش بود، پیغمبر دید: «فَقَالَ رَسُولُ‏اللَّهِ(ص) اللَّهُمَ‏ الْعَنِ‏ التَّابِعَ‏ وَ الْمَتْبُوعَ»؛ خدایا آنکه جلو می‎رود را لعنت کن و آن‎کس که به دنبالش می رود. هردو پدر و پسر را، «اللَّهُمَّ عَلَیْکَ بِالْأُقَیْعِسِ». این روایت را یک راوی از پدرش نقل می‎کند و به پدرش می‎گوید: این روایتی که شما نقل می‎کنید، در آن «بِالْأُقَیْعِسِ» کیست؟ می‎گوید: او معاویه است. که حضرت در اینجا فرمودند: «اللَّهُمَّ عَلَیْکَ بِالْأُقَیْعِسِ»؛ یعنی خدایا! معاویه را به خصوص می‎گویم. به تعبیر من حضرت می‎دانست که او چه موجودی است. أبوسفیان در زمان پیامبر، آن‎قدر برد نداشت امّا چه کسی بود که ده‎ها سال جامعه را به انحراف کشانید؟ معاویه بود. این دشمنان کم نگذاشتند.

لعن و نفرین در آینۀ تاریخ

این روایاتی که گفتم خیلی است. شاید 16،17 نفر بودند که پیامبر، شخصاً آنان را لعن و نفرین کرد. آنهایی که اهل تاریخ هستند به تاریخ مراجعه کنند و به ایشان هم می‎گویم که من این تعداد را دیدم، که در آن شخص را نفرین کرده‏اند. البتّه پیامبر هم شخص را نفرین کرد که به مردم بفهماند تا فریب آنها را نخورید و هم گروه ها را. دقّت کنید! دو گونه وارد شده است، هم شخصی و هم جمعی. در جمعی‎ها دیدم، در حدود 5 گروه بودند که حضرت آنها را نفرین و لعن کرد. البتّه در رابطه با ائمّه زیاد است؛ در حدود 200 مورد یا بیشتر دیدم.

ائمّه برای ما کم نگذاشته‎‎اند

اسلام کم نگذاشته است. این ما هستیم که نمی‎خواهیم برویم، بفهمیم و شعور پیدا کنیم و الّا ائمّه برای ما کم نگذاشته‎اند. روایتی است از امام‎صادق(ع) است که: «کَانَ الْحُسَیْنُ مَعَ‏ أُمِّهِ‏ تَحْمِلُهُ‏»؛ حضرت زهرا(س) امام‎حسین(ع) را بغل کرده بودند و در کوچه‎ها می‎رفتند. پیغمبر به آنها رسیدند، «فَأَخَذَهُ‏ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلِیکَ»؛ نوه‎شان را از دخترشان گرفتند و فرمودند: خدا لعنت کند کسانی که تو را می‎کشند! اینجا گروهی بود. «وَ لَعَنَ اللَّهُ سَالِبِیکَ»؛ خدا لعنت کند کسانی که اموال تو را غارت می‎کنند، «وَ أَهْلَکَ اللَّهُ الْمُتَوَازِرِینَ عَلَیْکَ وَ حَکَمَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ مَنْ أَعَانَ عَلَیْکَ»؛  خدا لعنت کند آنهایی که با این افراد هم‎دست می‎شوند؛ خداوند میان من و کسانی که بر ضد تو، به یاریِ یکدیگر می‎روند، حکم کند.

پیغمبرِ رحمت برای غیر معاند

این ائمّه چه چیز کم گذاشتند؟ پیغمبر هم شخصاً و هم از نظر گروهی نفرین کرده‎اند. پیغمبر هدف‎گیری کرده بود؛ می‎دانست، این کسی که دارد لعنش می‎کند، «لَم یُؤمِنُ بالله» است. گفتم که پیامبر(ص) برای غیر معاند «رحمة‎للعالمین» است. اگر می‎خواست معاند را لعن نکند و برایش هم دعا به خیر کند، لغو و بیهوده بود، چون می‎دانست که او اصلاح‎شدنی نیست. در اینجا هم دعای معنوی‎ غلط است و هم دعای مادّی. ولی فقط برای اتمام حجّت این کار را می‎کردند.

علی(ع) در کربلا

روایتی است از علی(ع) که وقتی پیغمبر(ص) راجع به قتلۀ امام‎حسین (ع)سخن می‎گوید، ایشان می‎فرمایند: چه‎طور ممکن است؟ در روایت است که علی(عل) می‎گوید: می‎شود به من نشان بدهید؟ پیامبر دستشان را تکان می‎دهند و یک مشت خاک بر می‎دارند و به دست علی(ع) می‎دهند و می‎گویند: بگیر! این هم خاکش. علی(ع) وقتی می‎خواست به جنگ برود، در زمین کربلا نشست و های های گریه کرد. گفت: این خاک بوی همان خاکی را می‎دهد که پیغمبر به دست من داد...

کد خبر 1663142

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha