۱ شهریور ۱۳۹۱، ۱۴:۲۰

گزارش مهر/

مروری بر زندگی پیشکسوت روزنامه نگاری کرمان/یک عمر با خبری و دانش وری

مروری بر زندگی پیشکسوت روزنامه نگاری کرمان/یک عمر با خبری و دانش وری

کرمان - خبرگزاری مهر: راز ماندگاری یک قلم این است که در دستان چه کسی جا می گیرد؛ یک عمر نوشتن، یک روز از رویدادهای روز و فردا از تاریخ، از عهده کسی بر می آید که جوهر قلمش از خون جاری در رگهایش باشد؛ این دست و قلم، مطبوعات کرمان را به خود مفتخر کرده است.

به گزارش خبرنگار مهر، از سال 1303 خورشیدی تا زمانی که پا به  دنیای روزنامه و خبرنگاری گذاشت تنها 15 سال فاصله است. متولد یکی از محله های قدیمی کرمان است؛ محله خواجه خضر و تمام روزهای 88 سال عمر پربارش را در همین محله گذرانده. به گفته خودش، از سن 15 سالگی بوده که با استخدام در روزنامه بیداری کار با مطبوعات را شروع کرده. البته این روزها چندان کاری به کار خبرنگاری ندارد.

این روزهای پیشکسوت روزنامه نگاری کرمان

یک رادیوی جیبی قدیمی دارد، از همان هایی که فقط یک آنتن دارد و یک دکمه برای خاموش و روشن کردن.
 
آن را روی میزی گذاشته که جلوی کتابخانه اش است. می گوید: "چشمهایم سو ندارد، زیاد تلویزیون تماشا نمی کنم، روزنامه خواندن هم برایم سخت است". می خندد و به بیان نقل قولی از دکتر ابراهیم باستانی پاریزی می پردازد تا کمی واضحتر راجع به این وضعیت خود صحبت کرده باشد؛" دکتر باستانی می گوید من سه تا عینک دارم، یکی از آنها نزدیک بین است، دیگری دوربین و عینک سومی هم برای وقتی است که این دو تا را گم می کنم".
 
با این شرایط، اخبار را از طریق رادیو پیگیری می کند؛ موج کرمان. وقتی هم از اتفاقات روز سخن به میان می آید کاملا در جریان بوده و درباره آن اظهار نظر کرده و اوضاع را تحلیل می کند. البته هر زمان هم که نمی خواهد پاسخ سوالی را بدهد با همان لهجه شیرین کرمانی و لحن دلنشینی که خاص پدربزرگهای دوست داشتنی کویر است، می گوید: "دخترم صلوات بفرستیم".
 
یک سال است از خانه بیرون نرفته؛ چون ریه هایش مشکل دارد و هوای آلوده شهر عذابش می دهد. این روزهای محمد دانشور، بیشتر در اتاقی سپری می شود که خیلی ساده و بی پیرایه پیشکسوت مطبوعات کرمان را در خود جای داده. یک گوشه اتاق کار این استاد گرانقدر، میز و صندلی هست که رویش سجاده و قرآن و کتابهای دعایش را گذاشته. طرف دیگر آن هم، تختخوابش جای گرفته که عصایش را به آن تکیه داده. یک گوشی تلفن هم روی طاقچه بالای تختخوابش قرار دارد؛ این تلفن ابزار کار این روزهای دانشور است.
 
تاریخ کرمان از زبان قلم خبرنگار پیشکسوت
 
در این اتاق 12 متری، دو عدد کتابخانه هست که کتابهای جورواجور قفسه هایش از سروکول هم بالا رفته اند؛ (گنجینه ای که خانه های خیلیهامان از آن بی بهره است). موضوع بیشتر کتابهایی که قفسه های کتابخانه های دانشور را پر کرده، تاریخی است. خودش هم در حوزه تاریخ کرمان تالیفاتی دارد و این روزها دارد کتابی را می نویسد با عنوان "شهرداریها و شوراهای استان کرمان در یک قرن اخیر".
 
اولین اثری که از این خبرنگار کارکشته کرمانی چاپ و منتشر شد، "تاریخ محله و مسجد خواجه خضر" نام دارد که سال انتشارش 75 است. این کتاب یک سال بعد از چاپ، در بین 415 اثر عنوان کتاب در کشور جزو هفت اثر برتر قرار گرفت و در آیین مفصلی که به منظور انتخاب کتاب سال در پایتخت برگزار شد، مورد تجلیل قرار گرفت.
 
اثر بعدی محمد دانشور هم تاریخی است؛ "از قلعه دختر تا دقیانوس"، سال 81 چاپ اول آن بود. تاریخ صد ساله ای است در مورد سازمانها و نهادهای مختلف در استان کرمان از سال 1285 تا 1390 خورشیدی.
 
"محله های قدیمی شهر کرمان" و "چهره های ماندگار شهر کرمان" نیز دو اثر دیگری است که این نویسنده توانای محله خواجه خضر به بازار کتاب عرضه کرده است.
 
جدیتی که خستگی را بی معنا می کند
 
در اتاق کار دانشور، بر خلاف ما امروزی ها، از کامپیوتر و لپ تاپ و اینترنت خبری نیست. می گوید: "در مقطعی از سن جوانی ام در رادیو گوینده بودم، همان گفتارهای رادیویی را که ضبط شده به صورت کتاب در آورده ام. در مورد اشخاص مختلف هم با نوادگان و دوستان وآشنایان آنها تماس می گیرم و اطلاعاتی را که می خواهم به دست می آورم. این کار، گاهی وقتها یک سال طول می کشد".
 
این را که می گوید یاد خودم می افتم و بعضی دیگر از خبرنگاران هم دوره خودم که وقتی دو یا سه بار با کسی تماس گرفتیم تا درباره موضوعی با او گفتگو کنیم، به هر دلیلی که جوابمان را نداد، خیلی زود بی خیالش می شویم. اما محمد دانشور، کسی که بیش از 70 سال سابقه کار خبرنگاری و روزنامه نگاری دارد، امروز و در سن 88 سالگی برای جمع آوری اطلاعاتی که نیاز دارد، گاهی وقتها یک سال از عمرش را برای پیگیری آن موضوع صرف می کند؛ جدیت ما کجا و قدیمی ترها کجا!
 
محمد دانشور، چهار فرزند دارد؛ یک پسر و سه دختر. دکتر "حمید دانشور" استاد دانشگاه است و تحصیلکرده انگلیس. دختر بزرگش دبیر، دیگری مدیر مدرسه و یکی دیگر از آنها کارمند دانشگاه است.
 
همسرش را 10 سال پیش از دست داده؛ می گوید: "در تمام دوران زندگی شرمنده او بوده ام. زمانی که در شهرداری کار می کردم و در روزنامه و رادیو، تمام بار زندگی بر دوش حاج خانم بود. حاج خانم همیشه به  من می گفت بچه هایت تو را نمی شناسند".
 
می پرسم فرزندانت هیچکدام سراغ حرفه خبرنگاری و روزنامه نگاری نیامدند، می گوید: "بچه هایم با پشتکاری که در تحصیل علم داشتند خوشبختانه هر کدام در شغلی که الان به آن مشغول هستند، موفق بوده و برای جامعه مفید هستند".
 
محمد دانشور متولد کرمان است. دوره تحصیلات مقدماتی خود را در مدرسه معصومیه گذرانده و از سن 10 سالگی در همان مدرسه از محضر اساتید بزرگواری از جمله مرحوم "سید محمدحسین امیر جهانشاهی" معروف به آیت الله سیستانی و "حاج آقا محمدباقر نشاط" بهره مند شده است.
 
سرانجام در سال 1318 خورشیدی مدرک تحصیلی ششم ابتدایی را کسب کرده؛ این زمان دانشور 15 ساله بوده و از همان موقع به عنوان موزع کار خود را با روزنامه بیداری شروع کرده است. روزنامه ای که در آن زمان فرهیختگانی همچون دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، دکتر احمد ناظرزاده کرمانی و همایون تجربه کار اعضای هیئت تحریریه آن بوده اند.
 
جواب رد خبرنگار کرمانی به پیشنهاد استاندار
 
اما وی پس از مدتی کار در روزنامه، در شهرداری کرمان استخدام می شود. خودش درباره دلیل ورودش به شهرداری می گوید: "من اخبار استانداری را برای چاپ در روزنامه تهیه می کردم، به همین دلیل تا حدودی شناخته شده بودم تا اینکه یک روز استاندار وقت به من پیشنهاد کار در شهرداری را داد تا چند ساعتی را برای کمک به مسئول دفتر شهردار به آنجا بروم".
 
دانشور اما در این زمان، پیشنهاد استاندار را نمی پذیرد. خودش در این باره می گوید: "من در پاسخ به استاندار گفتم که چون در دفتر روزنامه بیداری کار می کنم نمی توانم جای دیگری مشغول شوم. سرانجام هم استاندار وقت از آقای هاشمی خواهش کرد تا روزی دو ساعت به من مرخصی بدهد که بتوانم در شهرداری نیز کار کنم، ایشان هم پذیرفت و این گونه شد که من به شهرداری رفتم".
 
این روزنامه نگار پیشکسوت کرمانی پس از ورود به شهرداری، علاوه بر ریاست دفتر شهردار کرمان، به سمت رییس روابط عمومی این نهاد هم منصوب می شود. خودش اظهار می دارد: در تمام مدتی که در شهرداری بودم، همکاری خود را با مطبوعات قطع نکردم.
 
بار اخبار کرمان بر دوش دوچرخه بی چراغ
 
آن زمان که دانشور خبرنگار بوده، نه از کامپیوترخبری بود نه از ایمیل و فاکس و موبایل؛ دوچرخه ای داشته که به گفته خودش نه چراغ داشته نه رکاب درست و حسابی؛ سوار دورخه می شده و به اداره ها می رفته و خبرها را جمع بعد هم تنظیم و در روزنامه چاپ می کرده است.
 
وی از سال 1337 همکاری خود را با رادیو آغاز کرده است؛ دانشور بیان می دارد: "در سال 1334 خورشیدی بود که که یک دستگاه فرستنده رادیویی در کرمان شروع به کار کرد که زیر نظر لشکر کرمان اداره می شد؛ هفته ای یک ساعت برنامه هایی شامل اخبار، موسیقی و برنامه های لشکر را پخش می کرد. از مجموع این یک ساعت، 20 دقیقه سهم خبرهای استان بود؛ 10 دقیقه هم خبرهای استانداری و شهرداری، مابقی این وقت نیز مربوط به پخش خبرهای سایر سازمانها و اداره ها بود".
 
دانشور ادامه می دهد: "در سال 37 که رسما رادیوی کرمان تاسیس شد، به دستور استاندار وقت ضمن انجام کارهای مربوط به شهرداری، همکاری خود را با رادیو در ساعات غیراداری شروع کردم و اولین حکم خبرنگاری که در سال 1338 خورشیدی به عنوان خبرنگار رادیو کرمان صادر شد، به نام بنده بود".
 
پدر و دختر سر جلسه امتحان کنکور
 
این روزنامه نگار پیشکسوت کرمانی در کارنامه خود به جز مطبوعات محلی، همکاری با روزنامه های سراسری را نیز دارد. خودش در این باره می گوید: "در سالهای 1326 تا 29 در زمانی که آقای ابریشمی، سرپرستی و نمایندگی روزنامه کیهان را بر عهده داشت، به عنوان خبرنگار کیهان در کرمان فعالیت می کردم. همچنین در سال 1329 سرپرستی روزنامه اطلاعات در کرمان را نیز عهده دار بودم".
 
دانشور اما در تمام این مدت، همزمان با تامین معاش خانواده خود، از ادامه تحصیل نیز غفلت نکرده است به گونه ای که در سال 1353 با داشتن مدرک دیپلم ادبی، در کنکور دانشگاه فردوسی مشهد شرکت کرده؛ به گفته خودش، فرزند بزرگ آقای دانشور نیز همان سال در کنکور شرکت کرده است.
 
از حقوق و درآمد خبرنگاری در سالهای دهه 30 و 40 می پرسم.دانشور می گوید: هیچ گاه برایم مسایل مادی مطرح نبود اما حمایت مادی و معنوی می شدم و برایم کاری که انجام می دادم، جامعه و مسئولین ازرش قائل بود. وی اظهار می دارد: آن زمان حقوق ماهانه من 300 تومان بود اما 700 تومان اضافه کار دریافت می کردم!...
 
واقعیت را بگویید و غلو نکنید
 
از او می خواهیم سفارشی، توصیه ای، نصیحتی به خبرنگاران جوان بکند. می گوید: "واقعیت را بگویید؛ روزنامه ها اگر واقعیتها را بنویسند، به خصوص به نسل جوان و پژوهشگران خدمتی ارزنده کرده و قدم بزرگی برای تنویر افکار عمومی، هم برای حال حاضر و هم آینده بر خواهد داشت". وی می افزاید: "من هم همیشه در زمینه خبرنگاری سعی کردم واقعیت را بگویم و هیچگاه غلو نمی کردم؛ انتقاد هم می کردیم کما اینکه تعریف و تمجید هم می کردیم". دانشور تصریح می کند: "خبرنگاران باید شهامت داشته باشند که واقعیات را بگویند".
 
با همان لحن پدرانه و مهربانش می گوید: ناهارم هم یک غذای ساده است بدون گوشت قرمز. شام هم یک یا دو عدد سیب درختی رنده شده می خورم؛ محمد دانشور در سن 88 سالگی، پشت دیواری که سایه اش تا وسط کوچه محله خواجه خضر کرمان می رسد، کمی از بیماری قلب خود هم رنج می برد، این رژیم غذایی هم که گفت به خاطر همین است. اما نه ریه ها و نه قلب بیمارش نمی تواند اراده او را سست کند و قلم را از دستش بگیرد.
 
...............
اسما پورزنگی آبادی
کد خبر 1677947

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha