۱۹ مهر ۱۳۹۱، ۸:۲۴

در باب خرافه/

اعتقاد به خرافه مختص جوامع عقب مانده نیست/ خرافه در جوامع مدرن

اعتقاد به خرافه مختص جوامع عقب مانده نیست/ خرافه در جوامع مدرن

خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: اعتقاد داشتن به خرافه یا خرافات فقط مختص به جوامع ابتدایی، عقب مانده و یا مذهبی نیست و این افکار در بسیاری از کشورهای پیشرفته و متمدن چه در گذشته و چه امروز نیز به شکل نو و جدیدی ریشه دوانیده و در بین این جوامع از جایگاه مهم و خاصی برخوردار است.

خرافه و خرافه پرستی را باید متأثر از دو عامل اصلی دانست: جهل و نادانی بشر و ترس و بیم او از خطرات و حوادث. این دو ازجمله عوامل مهمی هستند که زمینه های پدید آمدن خرافه، افکار و اندیشه های موهوم و باطل را در ذهن و جوامع انسانی فراهم می سازند. هر گاه آدمی بتواند بر این دو عامل مسلط شود و به ورطه فراموشی سپرده می گردد. پرورش عقل و خرد و دین و معرفت، همچنین ارتقا بخشیدن به دایره آگاهی و شناخت آدمی، مناسبترین و مؤثرترین راه حلی است که می توان در مبارزه با خرافات آنرا به کار گرفت و به پیروزی رسید.

در چگونگی مرسوم شدن واژه خرافه بر افکار و باورهای موهوم آمده است: خرافه نام مردی از قبیله عذره بود که از احوال و اسرار اجنه خبر داشت و آنچه را که از آنها می دید برای مردم نقل می کرد، اما کسی سخنان او را باور نداشت و مردم سخن وی را تکذیب می کردند و می گفتند: «هذا حدیث خرافه و هی حدیث مستملح کذب» یعنی این سخن ساخته خود خرافه است و این سخنی است جالب و شنیدنی، اما دروغ.(ر.ک: دائرة المعارف تشیع، ج 7، ص 107 ـ 110)

شاید نقل چنین حکایتی در تراوش افکار پریشان و موهوم در ذهن آدمی، مناسبترین واژه ای است که بتوان بر آن نهاد همین اصطلاح خرافه است. از همین رو، خرافه در زبان فارسی نیز به سخنان بیهوده و پریشان و ناخوشایند اطلاق شد.

خرافه و خرافه پرستی را می توان جزئی از عادات و رفتار مألوف و از شیوه هایی دانست که تبعیت کردن از آنها از سوی انسان نه بر مبنای عقل و خرد است، نه شرع و شریعت؛ بلکه بیشتر به استناد خوابی است که کسی دیده و یا عملی که از گذشتگان به یادگار مانده و مانند اینها. نظیر چنین صفاتی در انسانها را می توان جنبه خرافات و به طور کلی انحراف در حالت دین جویی آنها دانست.(ر.ک: معارف و معاریف، ج 5، ص 110)

در برخی متون دینی، خرافه یا خرافات اعتقادات بی اساسی دانسته شده است که با عقل و منطق و علم و واقعیت سازگاری نداشته باشد؛ برای نمونه اعتقاد به نحس بودن عدد سیزده، بد یمن بودن نگ سیاه، ناله جغد، اعتقاد به شانس و ....(ر.ک: دائرة المعارف تشیع) که نه بر پایه علم است و نه براساس عقل و خرد.

محققان بر این عقیده اند که اعتقاد داشتن به خرافه یا خرافات فقط مختص به جوامع ابتدایی، عقب مانده و یا مذهبی نیست و این افکار در بسیاری از کشورهای پیشرفته و متمدن چه در گذشته و چه امروز نیز به شکل نو و جدیدی ریشه دوانیده و در بین این جوامع از جایگاه مهم و خاصی برخوردار است.

باید به این نکته اشاره داشت که در بین گونه های مختلف خرافات، خرافات دینی و مذهبی بدترین نوع آن بوده؛ چرا که وقتی اندیشه موهوم و خرافی رنگ و بوی دینی و مذهبی به خود گیرد، بر تمامی افکار و کردار آدمی به ویژه انسان مذهبی سایه می افکند و این باور برای جامعه بشری ویران کننده خواهد بود.

از همین روست که اسلام در بدو ظهور خود، با تمام قدرت با این شیوه های غلط و بی پایه به مبارزه برخاست و انسانها را به یاد عقل در پرده کشیده اش آورد و در صدد برآمد تا فکر وی را از اوهام و خرافات و عقاید بی اساس برهاند و نیز دوران جاهلیت پایه گذاشته شده بر این افکار را به عصر ایمان و پیروی از عقل و منطق رهنمون سازد.

قرآن کریم با ندای بیدارکننده توحید مردم را از پیروی کردن از عادات پدران به پیروی از عقل و خرد سوق داد (ر.ک: بقره/170) و انسان را به خود آورد تا آن غل و زنجیرها را که خود به دست خویش بر گردن و دست و پا افکنده بود بگشاید.(ر.ک: اعراف/157) و به آنها فهمانید که چه کسی قادر است آدمی را از سختی های روزگار و بن بست های زندگی نحات دهد و در حوادث ناگوار باید به چه کسی پناه برد و کدام شخصیت قادر و مهربان و آگاه شایسته است که وی را به یاری بخواند و ندایش را بشنود و او پاسخ گوید.(ر.ک:اعراف/194)

دین اسلام، انسان را از بندگی بندگان آزاد ساخت و به بندگی آفریدگار خویش راهنمایی کرد و ریشه وابستگی به هزاران امیدگاه موهوم را از او بگسست و او را به پناهگاهی بایسته و شایسته ربط داد.(ر.ک: معارف و معاریف، ج 5، ص 111)

در بررسی مسأله خرافه و خرافه پرستی و نحوه مبارزه با آن به عنوان یک معضل فردی و اجتماعی، آنچه مهم است نخست آگاهی از پیشینه تاریخی خرافه، به منظور دستیابی به زمینه های اجتماعی ـ فرهنگی آن در جوامع است. این مسأله در کشور ما همانند دیگر جوامع بشری، از جایگاه مهم و ریشه داری برخوردار است؛ به طوری که برخی از باورهای عامیانه و تعداد محدودی از آداب و رسوم سنتی ما ایرانیان رنگ و بوی خرافی به خود گرفته است.

نقش و کارکردهای فردی و اجتماعی خرافات که ریشه در مشکلات فردی و اجتماعی دارد، در ایران از پیشینه و جایگاهی بس طولانی و محکم برخوردار بوده و این مسأله در گذشته نه تنها در بین مردم عامی و محروم بلکه در طبقات مرفه به ویژه در بین شاهان و فرمانروایان نیز به وضوح مشاهده شده است.

اما چگونه است که در دوره ای از تاریخ، گرایش به این مقولات فرونی می یابد؟ و در دوره ای به نکوهش آن می پردازند؟ چه می شود که تاریخ در مقطعی از عمر خود شاهد بزرگان و دانشمندانی است که دستاوردهای علمی عرضه داشته اند؟ و در دوره ای عقاید موهوم و باطل را برای آیندگان به یادگار گذاشته است.

پرسش هایی از این دست و شرح و توصیف چگونگی پدید آمدن خرافات و خرافه پرستی در جوامع ابتدایی، عوامل بروز این پدیده در میان ایرانیان و گونه های مختلف عقاید موهوم و خرافی ایشان و بازشناسی سرآمدان و کسانی که مروج خرافه بودند و بزرگان و کسانی که به مبارزه با آن برخاستند، از جمله مباحثی است که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد.

کد خبر 1715861

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha