به گزارش خبرنگار مهر، مهدی سلطانی بازیگری است که نه تنها در صحنه تئاتر، لحظه به لحظه بازیگری را آموخته، بلکه تحصیلات آکادمیک نیز به او کمک کرده بازیگر بهتری باشد.
"دیوار" به کارگردانی سیروس مقدم فرصتی بود تا کسی که با حاج بهزاد "در مسیر زاینده رود" به عنوان بازیگری درونی شناخته میشد، این بار بُعد دیگری از تواناییهایش را با جمیل به تصویر بکشد. حضور سلطانی در خبرگزاری مهر، فرصتی بود تا درباره شکلگیری شخصیت، ویژگیها و دیدگاههای بازیگری او گپ بزنیم.
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: سرانجام پس از سه پیشنهاد، همکاری شما با سیروس مقدم شکل گرفت. یادتان هست شخصیتهایی که فرصتی برای ایفای نقششان نداشتید را چه کسانی بازی کردند؟
مهدی سلطانی، بازیگر: در "زیر هشت" شخصیتی که کامران تفتی بازیاش میکرد به من پیشنهاد شده بود. نقشی که به من در "چک برگشتی" پیشنهاد شد به امیر جعفری رسید و در "تا ثریا" هم نقشی که مهران احمدی بازی کرد را به من پیشنهاد داده بودند که البته همه این دوستان بسیار عالی این نقشها را ایفا کردند.
* اما همکاری شما با سیروس مقدم شکل نگرفت.
سلطانی: بله درگیر تئاتر بودم. سریال "عکاسخانه" را بازی میکردم و همزمان با "زیر هشت" هم در تله تئاتر "هویت" فعالیت داشتم. بعد از آن هم به "در مسیر زاینده رود" پیوستم.
* اولین نکتهای که پس از دیدن دوباره شما بعد از "در مسیر زاینده رود" به شکل بارزی خود را نشان میدهد، تقابل انتخاب شیوه بازی است؛ تفاوت حاج بهزاد درونگرا با جمیلی که مدام فریاد میزند و خشمگین است. این موضوع از فیلمنامهای که میدانیم نویسندهاش سعید نعمتالله است و سر صحنه تصویربرداری هم حاضر میشود، برمیخیزد؟
سلطانی: شخصیتپردازی یک بازیگر قطعا محصول تعامل سه فاکتور مهم از جمله نویسنده، کارگردان و خود بازیگر است. مهم نه از آن جهت که فاکتور دیگری وجود ندارد. گاهی یک تدوینگر میتواند در آثار تصویری یک شخصیتپردازی انجام دهد.
متن را نعمتالله نوشته بود و در جلسات دورخوانی با حضور سیروس مقدم پیشنهاداتی رد و بدل میشد که ایجاد نطفه جمیل در دل بازیگر نتیجه آنها شد. بازیگر به عنوان کسی که حامل نقش است، باید از آن مراقبت کند، خوراک خوب بخورد، چیزهای سنگین بلند نکند(!) و... دیگران هم باید مراقب این فرد باردار باشند تا چیزی که به عنوان نقش به دنیا میآید ناقص الخلقه نباشد. در واقع باید ویژگیهای مطلوب رشد و نمو را در جنین ببینیم تا یک تولد سالم صورت بگیرد و تا پایان تصویربرداری نیز مراقبت از نقش توسط بازیگر، مادر عروس که حالا شاید کارگردان باشد (میخندد!) و عوامل این چنینی، صورت بگیرد تا رشد و نمو کامل باشد.
*بعد از این میرسیم به شیوه اجرا که درونی باشد یا بیرونی.
سلطانی: فیلمنامه اینطور نوشته شده است و نسبت به شخصیت حاج بهزاد "در مسیر زاینده رود" که درونی و کم حرف بود، جمیل بسیار بیرونی اما با درونی پرتلاطم و تناقض بود که او را درگیر خود کرده و اذیت میکرد. نویسنده شخصیتی را تئوریک خلق کرده، کارگردان با میزانسنهایش این شخصیتپردازی را پررنگ کرده و بازیگر سعی میکند ذهنیت این دو را به گونهای به عینیت درآورد که خلأها پر شود، جذاب باشد، ایجاد ارتباط کند و در نهایت تأثیرگذار باشد. این محصول تعامل خوب این سه نفر است.
* نقش اصلی شما در سریال حسن فتحی و سیروس مقدم نمونه بارز تفاوت اساسی کارگردانی دو کارگردان است. دوربین متین و ساکن فتحی و دوربین شیطان و پرانرژی سیروس مقدم که کار با دوربین دومی را دشوارتر میکند. چرا که بازیگر اساسا باید برای آن قاب و برای میزانسنی که کارگردان با حرکت دوربین طراحی میکند بازی کند. چقدر این برداشت صحیح است؟ مدل کارگردانی مقدم چقدر بازیگری را برای شما با آثار فتحی دارای تفاوت میکند؟
سلطانی: بازیگر وظیفه دارد با هر شیوهای خود را سازگار کند. طبعا هدف کارگردان هم نشان دادن مطلوب کنشهای بازیگر است. در هر دو شیوه باید اکت بازیگر خوب نشان داده شود. در واقع میزانسنها، انتخاب کادر و دوربین به گونهای باشد که آنچه از بازیگر بروز پیدا میکند، به شکل احسن دیده شود. نمیشود گفت کدام بهتر است و یا کدام بدتر. این موضوع به مهارت کارگردان و بازیگر بستگی دارد. ممکن است عدم تبحر در آثاری که به قول شما حرکات متینتری از دوربین میبینیم، به محصول ضعیفی بیانجامد. نداشتن مهارت در گرفتن شاتهای پرتحرک هم میتواند به نتیجه نامطلوب منجر شود. که البته این کارگردانهایی که شما نام بردید در کارشان تبحر داشتند و ما توانستیم در مدت زمان کوتاهی به درک مطلوب همدیگر برسیم.
* کار سیروس مقدم با دو دوربین ضبط میشد؟
سلطانی: بله در صحنههای عادی با دو دوربین بود ولی در صحنههای اکشن که امکان برداشت دوبارهشان نبود از پنج یا شش دوربین هم استفاده میشد. این خوب است که بازیگر در حال انجام کارش باشد و فیلمبردار با حواس جمع نسبت به تمام کارهای او، به سرعت حرکاتش را شکار کند.
* پس اینطور نبود که بازیگر بخواهد دوربین و قابش را پیدا کند؟
سلطانی: تجربه بازیگر او را هدایت میکند که چطور مقابل دوربین بازی کند. اگر فیلمبردار کاربلد باشد در مراحل تمرین، مکان گذاشتن دوربین خود را به گونهای تأیین میکند که بهترین قاب را در بهترین لحظه بازی بازیگر ببندد.
* نکته جالب درباره شخصیت جمیل آشناییزدایی است؛ برای اولین بار شاهد شخصیتی هستیم که در تعریف سیاه و سفید شخصیتها، در گروه کاراکترهای خاکستری قرار میگیرد. دغدغههای درونی او، احساسش نسبت به فرزندش و... یک طرف. در عین حال از منفیترین ابعاد شخصیتیاش هم عقب نشینی نمیکند. مثلا در کار خلاف یا مسیری که برای آیندهاش در نظر گرفته. این تناقض خیلی خوب از آب درآمد. از طرفی هم شاهد یک شخصیت سیاه صرف نبودیم و هم به نفع خاکستری بودن از باورهایی که این شخصیت براساس آن پرورانده شده، چشم پوشی نشده. این دوگانگی برای شما هم مطرح بود؟
سلطانی: جمیل یک شخصیت واقعی و رئالیستی است. ما در دنیای روزمره خودمان بد یا خوب مطلق نداریم. بزرگترین خونریزها مثل چنگیز آیا بد مطلق بودند؟ او برای فرزندانش پدر خوبی بوده اما برای سربازانش یک فرمانده سختگیر. بستگی دارد که ما با چه ایدئولوژی به آن فرد نگاه کنیم. در یک جامعه و فرهنگ رفتارهای یک شخص بد و مشمئزکننده باشد اما در فرهنگ دیگر برعکس.
جمیل یک انسان واقعی با جهانبینی خاص خود است. انسان واقعی همواره پر از تناقض است. چون واقعیت سرشار از پارادوکس است. خود ما حسادت میورزیم و گاه کینهورز میشویم. جمیل هم این کار را میکند اما ممکن است درصد انتقام جویی او از ما بیشتر باشد، چون شرایط او با ما فرق می کند. وقتی در قاموس جمیل پیوندهای خانوادگی و خونی و همچنین منافع خانواده بر همه چیز ارجحیت دارد، زمانی که یکی از نزدیکان او را به زندان میاندازد یا مانع زندان رفتنش نمیشود، از نظر جمیل این فرد خائن است.
ممکن است از نظر همکاران، آن فرد انسان وظیفه شناس و ایثارگری باشد اما از دیدگاه جمیل او یک خائن به خانواده است. بنابراین نه اینکه بخواهد آمپول کینه در خود تزریق کند، بلکه با این ایدئولوژی خود به خود کینهورز میشود. وقتی معتقد است آدمی که از زندان برمیگردد به پیشانیاش برچسب سابقه میخورد، جایگاهی در اجتماع ندارد و همه جا طردش میکنند، جمیل در این جامعه چه کاری میتواند انجام دهد؟ جز امرار معاش با دزدی؟ این ایدئولوژی جمیل است.
* سوالی که تصور میکنم برای مخاطب عام پیش میآید این است که چرا جمیل بعد از 15 سال حبس، هیچ نشانهای از تنبه در خود ندارد. این یک خلاء است. جمیل یک دیالوگ کلیدی دارد که میگوید من هیچ وقت به زندان برنمیگردم و این به مثابه یک نقشه راه برای ادامه مسیرش قرار گرفته. فکر نمیکنید نیاز بود که ما رگههایی از تنبه و پشیمانی را بعد از این 15 سال در او ببینیم؟
سلطانی: بستگی دارد به اینکه ببینیم کارکرد زندان چیست؟ جدا کردن مجرمان از یک بستر اجتماعی است تا مزاحم زندگی دیگران نشوند یا اینکه عدهای در این زندان به قول شما تنبیه میشوند تا به آگاهی میرسند...
* که نمونه این پشیمانی را در برخی کاراکترهای همین سریال هم دیدیم.
سلطانی: بله، نمونهاش را داریم و میخواهند زندانی را تنبیه بکنند که وقتی سراغ کارهای خلاف میرود با یک مکث بیشتر این کار را انجام دهد، اما زندان گاهی به دانشگاه تولید جرم تبدیل میشود! چیزی هم که درباره جمیل مساله بود این بود که موضوع جمیل حل نشد، جمع شد. نشد که جمیل به این نتیجه برسد که کارش اشتباه است. از دیدگاه جمیل، یونس به عنوان شوهر خواهر به او بیمهربانی کرده، پس وظایف فامیلیاش را بجا نیاورده و خائن است. بنابراین او کینه یونس را 15 سال به قول خودش بند به بند در دلش میبافد. او 15 سال عمر و بالاتر از آن همسرس را از دست میدهد و مقصر اصلی را یونس میداند و نه عملکرد خودش.
بنابراین زندان نتوانست مسئله جمیل را حل کند، بلکه فقط جمع کرد. از این رو، وقتی زندان تمام میشود آن مسئله که هنوز وجود دارد مجددا سر باز میکند و به قول یکی از دیالوگهای یونس پرخاشگرتر هم عمل میکند. این یعنی زندان عامل آگاهی جمیل نشده است...
* براین مبنا میتوان گفت سریال "دیوار" یک تم انتقادی نسبت به کیفیت عملکرد زندان در سیستم قضایی هم داشته است؟
سلطانی: صددرصد. البته تمرکز سریال روی این موضوع نبود و به آسیب شناسی زندان و زندانی نمیپرداخت. بلکه بیشتر به نقش خانواده و اجتماع توجه میکرد. در عین حال دیالوگی در مجموعه بود که یونس به فرماندهاش میگوید ما باید حواسمان باشد، اینها در زندان با هم آشنا میشوند و بعد یک عملیات تبهکاری را در زندان طراحی میکنند....
*این ویژگیهای محکم شخصیت جمیل پایانبندی کار را دشوار کرد. به ویژه از آن حیث که باعث همذاتپنداری مخاطب میشد و او گاهی دوست داشت جمیل برنده شود! با این وجود تصور میکنید مخاطبان از پایانبندی سریال راضی بودند؟
سلطانی: من فکر میکنم یک انتهای متفاوت و شوک آور داشتیم. این سریال خوشبختانه با مسامحه نیروی انتظامی ساخته شد و این کمک کرد برخی از تابوها شکسته شوند. برخلاف سریالهای پلیسی دیگر که کلیشهای و شعاری هستند و مثل یک تیزر تبلیغاتی برای یک ارگان تبلیغ میکنند... اما خوشبختانه در این سریال بعضی از این تابوها شکسته شد. پلیس در این سریال از مجرمان کتک خورد! قبلا اینطور نبود اما واقعیت همین است. به هرحال در یک درگیری اینطور نیست که پلیسها بعد از درگیری همیشه با لباس اتوکشیده بروند سوار ماشینهایشان شوند و مجرمان هم با دستهای بسته به ماشینهای جرم انتقال پیدا کنند!
سریالهای پلیسی واقعیات را کرده بودند تابو و نشان نمیدانند. خوشبختانه با درایت مسئولان نیروی انتظامی با "دیوار" توانستند اعتماد بینندگان نسبت به این گونه سریالها را جلب کنند. مخاطب دیگر احساس نمیکند که دوباره دارد یک کار تبلیغاتی میبیند این بار مخاطب اعتماد میکند و میگوید اینجا اگر یک جوالدوز به دیگری میزنند یک سوزن هم به خودشان زدهاند.
* درباره قاببندیا و نماهای باز و کاتها حرف بزنیم. در این سریال شدیدتر از دیگر آثار سیروس مقدم، یک سکانس آنقدر به پلانهای متعدد تقسیم شده و کارگردان به حدی از کات استفاده کرده که این موضوع حس صحنه را از بین میبرد. علاوهبر این حس بازیگر نیز گرفته میشد. در چنین شرایطی انگار کار بازیگر برای انتقال صحیح حس به مخاطب دشوارتر میشود. چون تا بیننده میخواهد حسش را با شخصیت یکی کند، کاتهای فراوان این امکان را از او سلب میکند و حتی گاهی پرش ایجاد میشود.
سلطانی: بله سخت است زیرا بازیگری کار راحتی نیست. بازیگر طبق آموزههای بازیگری و تجربیات خودش باید بداند و این توانایی را داشته باشد که وقتی کات داده میشود، راکورد حسی قبلی خود را حفظ کند و آن را به شکل مطلوب ارائه دهد. اگر کسی نتواند این کار را انجام دهد باید تواناییهای بازیگریاش را افزایش دهد.
* منظور من همان یک سکانس است که با پلانهای فراوان تقطیع میشد، یک پلان که مخاطب از نماهای مختلف شما را میبیند و تا میخواهد با شما هم حس شود، کارگردان خودش را نشان میدهد.
سلطانی: کارگردان خودش را نشان میدهد؟
* بله دقیقا. انگار نوعی رویارویی بازیگر و کارگردان است. به این معنا که کارگردان با این جنس کات کردن بیشتر خودش را نشان میدهد. کارگردانی بیش از بازیگری به چشم میآید.
سلطانی: این کاتها برای این است که ضرورت ایجاب میکند. برای نشان دادن کارگردانی نیست. اگر دقت کنید این کار آقای مقدم نسبت به کارهای دیگرش متفاوتتر است زیرا با یک کار پلیسی و اکشن پر هیجان سر و کار داریم. در یک کار پلیسی با ویژگیهای خاص اکشن، شاید کاتهای متفاوت و تصویربرداری از زوایای مختلف با پلانهای بیشتر به تدوینگر و جنس اثر کمک میکرد تا ماهیت اکشن سریال حفظ شود.
*اما ما شاهد همین نوع تصویربرداری در صحنههای داخلی و در حالی که بازیگران دیالوگهای خانوادگی بیان میکنند هم بودیم و تغییری در کارگردانی آقای مقدم دیده نمیشد.
سلطانی: این برای حفظ ضرباهنگ است و نمیشد مقطعی از این نوع تصویربرداری استفاده کرد. این کار از اول به مخاطب میگوید قرار است چنین سریالی با چنین ویژگیهایی ببینید. بنابراین این پلانها، کاتها و قاب بندیها براساس قرارداد اولیه سازنده با مخاطب است.
* ریتمی که شما به آن اشاره میکنید بیش از اینکه در محتوا نمایش داده شود، در فرم خود را نشان میداد. یعنی مخاطب به جای توجه به دیالوگها یا بازی بازیگر، باید درگیر این باشد که سیروس مقدم دوربین را کجا گذاشته است که از لای پرهها دارد چنین تصویر غیرمتعارفی میگیرد! در حالی که معمولا این بازیگران هستند که توجه مخاطب را به خودشان جلب میکنند اما در کارهای سیروس مقدم برعکس است.
سلطانی: خب اینها بخشی از خلاقیت کارگردان است که برای فضاسازی صورت میگیرد. به نظر من این کار لطمهای به حضور بازیگر نمیزند، همان اندازه که به دوربین و پلانها توجه میشود، رفتار و حضور بازیگر هم مورد توجه قرار میگیرد. برای من این موارد جذاب بود و آزاردهنده به نظر نمیرسید.
* پس با این روش نسبت به روشهای سنتی بیشتر موافقید.
سلطانی: روش سنتی یعنی اینکه دوربین روی یک سه پایه باشد و بازیگر مقابلش قرار بگیرد و حرف بزند! بعد دوربین را بگذاریم طرف دیگر و بازیگر دیگری حرفش را بزند! تکرار این میزانسن برای تماشاگر هم ممکن است خسته کننده شود. بنابراین ما باید دنبال شیوههای جدیدی بگردیم که لطمهای به عناصر دیگر نمیزنند. در مقایسه با استانداردهایی که در حال حاضر در ایران اتفاق میافتد، ما سریال سیروس مقدم را با استانداردهای بالایی مشاهده میکنیم.
ادامه دارد...
نظر شما