۲۶ مرداد ۱۳۸۲، ۱۴:۱۷

حجت الاسلام علي اكبر رشاد در گفت و گو ي مشروح با "مهر" (1)

درمان درد بزرگ ركود در حوزه دين پژوهي "اجتهاد" است

 درمان درد بزرگ ركود در حوزه دين پژوهي "اجتهاد" است

خبرگزاري "مهر" : حجت الاسلام علي اكبر رشاد رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي در گفتگوي اختصاصي با گروه " دين و انديشه " خبرگزاري "مهر" سه گفتمان معاصر دين پژوهي، يعني گفتمان متجمد، متجدد، و مجدد را در ايران مورد نقد و بررسي قرار داد .

بنا به سنت حسنه قد ماي اصولي و منطقي و فيلسوفان تحليلي ، پيش از شروع بحث بهتر است مبادي تصوري و مبادي تصديقي بحث و گفتگوي خود را روشن نماييم ، لذا به عنوان اولين سوال بفرماييد منظور شما از  " دين پژوهي" چيست ؟

دين پژوهي به مثابه يك رشته مطالعاتي به هرگونه مطالعه درباره دين و در دين اطلاق مي شود .  د ين پژوهي به اين معنا اعم از دانشهاي  درون ديني و برون ديني است و به پژوهشي گفته مي شود  كه به استناد  منابع و مدارك ديني ، وبا  نگاه عقلاني ، درباره دين و در دين سخن مي گويد .  در نتيجه،  دين پژوهي اعم از دانشهايي مانند اصول فقه،فلسفه ديني، فلسفه دين ، كلام، جامعه شناسي دين، روانشناسي دين ، مردم شناسي دين، و پديدارشناسي دين است .

چنان كه مستحضريد ، دين پژوهي در دوران معاصر ، به ويژه در انديشه هاي فيلسوفان، جامعه شناسان، روان شناسان ، و ... تعاريف مختلفي دارد ؛ يعني هر يك از اين پژوهشگران عرصه دين پژوهي، معناي خاصي از مفهوم، و پديده  دين را در نظر گرفته و با روش هاي مختلف به توصيف، تبيين ، تحليل آن پرداخته اند .  با توجه به اين مقدمات بفرماييد منظور شما از  " دين"  چيست و چه معنايي را از آن مراد مي كنيد ؟

اصولا اين كه تعريف واحد، جامع ، و متفق عليه اي از دين ارائه دهيم ، نه ممكن است و نه لازم . اين كه بعضي درصدد هستند طوري دين را تعريف كنند كه هر مكتب و مسلكي كه مدعي دين بودن باشد را شامل شود ، و يا حتي  مسلك ها و مرام هايي را كه مدعي دين بودن نيستند ، و يا مسلك هاي فكري - سياسي كه ضد ديني مانند ماركسيسم را  نيزدر بر بگيرد ، به نظر من گزاف است ، چون هم غير ممكن ، هم غير لازم، و هم غير مطلوب است ؛  ممكن نيست، به اين دليل كه شما به هر اندازه كه دايره تعريف را براي اين كه ميزان شمولش افزوده شود گسترده در نظر بگيريد ، به همان اندازه اولا : تعريف غير دقيق مي شود ، ثانيا : باز هم احتمال اين كه بعضي از مصاديق و موارد ادعايي از دايره  تعريف بيرون بماند همچنان وجود دارد ، و ثالثا: ممكن است تعريف به جايي ختم شود كه ديگر تعريف قلمداد نشود.  در اين حالت ظاهرا تعريف صورت گرفته است ، اما چيز مشخصي ارائه نشده است.  براي مثال ، اين كه برخي دين را " باور به امر قدسي" تعريف كرده اند ، از كجا معلوم است كه شامل همه مدعيان دين بشود . نيز اين تعريف مبهم ، كلي، و نارسا چه ارزشي مي تواند داشته باشد ؟ مشخص كننده چه چيزي مي تواند باشد؟

 دين  در تعريف اول عبارت از : گزارش مشيت متوقع واراده محقق الهي  .  يعني ،  اراده الهي كه  در قلمرو تشريع و تكوين مد نظر خداوند است .  در تعريف دوم ، دين عبارت از مجموعه اي از گزاره هاو آموزه هاي سازمند كه براي هدايت انسان و تامين سعادت او از سوي خداوند ابلاغ ، يا الهام شده است 

 به نظرمن بايد تعريفي از دين ارائه دهيم كه آن تعريف،  از ناحيه مصاديق مسلم دين تاييد شده باشد ، يعني اگر تعريفي ارائه مي دهيم كه مراد از آن اديان ابراهيمي ( يهوديت، مسيحيت، و اسلام) است ، بايد از متون اديان ابراهيمي  براي تعريف خود مستنداتي داشته باشيم .  بنا بر مقد ماتي كه عرض شد، من دين را با دو تعبير تعريف مي كنم ، يكي تعريف كوتاه كه عبارت است از اين كه : " دين  گزارش مشيت متوقع و اراده محقق الهي است " ؛ يعني اين كه  دين را عبارت مي دانم از آن اراده و مشيتي كه در قلمرو تشريع و تكوين مد نظر خداوند است . و اراده الهي، درحوزه تكوين محقق است ، چون به محض اين كه خداوند اراده كند محقق مي شود، علم او با اراده اش يكي است و به محض اين كه اراده مي كند در عالم تكوين روي داده است ، زيرا تكوين جبرا تحت امر الهي است . گزارش اين بخش از اراده الاهي،  نيمي از دين را تشكيل مي دهد .  بخش ديگري از دين ، گزارش مشيت و اراده تشريعي الهي است كه خداوند مي خواهد ، خواستن نه در معني جبري ، بلكه در معني حبي آن ؛ يعني دوست دارد كه چنين شود و انسان اين گونه زندگي كند . من با اين تعبير كوتاه ،  دين را " گزارش مشيت محقق تكويني خداوند و اراده متوقع تشريعي خداوند " تعريف كردم .  در تعريف دوم كه نسبت به تعريف اول جنبه تفسيري دارد ، دين را  " مجموعه اي  ازگزاره ها و آموزه هاي سازمند كه براي هدايت انسان و تامين سعادت او از سوي خدا ، الهام يا ابلاغ شده است مي دانم " .  از اين جهت ابلاغ و الهام را به كار بردم كه بعضي از گزاره ها و آموزه هاي ديني ابلاغي است ، كه از طريق وحي و پيامبران به انسان رسيده است ، و برخي ديگر از اين آموزه ها از طريق عقل و فطرت كه طرق ارتباط خدا با انسان است ، به او الهام مي شود.  اين دو مجموعه گزاره ها و آموزه ها با يكديگر تلائم داشته و در يك چارچوب گنجانده مي شوند . من با اين تعريف ،  به مبداء قد سي دين ،  جامعيت دين كه گزاره هاي تكويني ،  تشريعي ، و اخلاقي را در بر مي گيرد ، غايت و غرض دين كه هدايت و سعادت بشر است، و منابع دين كه مدارك بروني و بروني است  اشاره كردم . اين تعريف در واقع يك تعريف جامع ، مانع و تفصيلي از دين است .  من مصاديق اين تعريف را اديان الاهي مي دانم ، و ساير تعاليم و مسلكهايي را كه مدعي دين بودن هستند و يا ادعاي ديني ندارند را از تعريف خود خارج  مي دانم .

 عنوان كتابي كه به تازگي از شما منتشر شده  " دين پژوهي معاصر " است .  مراد شما از  معاصر  چيست ؟ آيا منظور شما زمان تقويمي اي است كه در آن به سر مي بريم ؟ يا نظر به مسائل و مباحثي  و روش هايي  كه در زمان ما مطرح شده اند داريد ؟

اين  كتاب درباره  دين و دين شناسي است .  من در اين كتاب گفتمانها و جريانات فكري كه در  زمان ما  در باره دين مطالعه مي كنند و بينش هاي ديني ارائه مي دهند ، و روش شناسي هايي را كه رايج است و يا در حال رايج شدن است مورد ارزيابي و نقد قرار داده ام .  صفت معاصر در عنوان كتاب ، معطوف به روشها و رويكرد هاي مطالعات اين زماني است ؛   ناظر به مسائل و مباحث نيست، بلكه ناظر به جريانها ، روشها، و رويكردها است .

در كتاب مذكور سه گفتمان سنتي، متجدد،  و مجدد ابتدا معرفي و توصيف، و سپس مورد نقد و بررسي قرار گرفته اند .  در روي جلد كتاب از گفتمان سنتي و در صفحه اول كتاب از گفتمان ديگري به نام متجمد نام برده ايد . آيا منظور شما از گفتمان سنتي همان گفتمان متجمد است ؟

بله همين طور است .  در واقع  دو تعبير از يك گفتمان  است .  من جريان سنتي را يك جريان متحجر و متجمد مي دانم كه دچار جمود ،  خمود ، و ركود در فهم دين و رفتارديني است . من جريانهايي را كه در ايران معاصر ، طي چند دهه  اخير ، در حوزه دين در حال مطالعه هستند را به سه گروه كلان و سه طيف رويكردي تقسيم كرده ام ؛ جريان سنتي جرياني است ديرپا و كهن كه امروز ديگر پير شده است ، جريان متجدد كه تحت تاثير مكاتب ، منطق ، و روش شناسي غربي وارد صحنه شده است ، و جريان سومي كه طي چند دهه اخير در جهان اسلام و به خصوص ايران ظهور كرده و نمي خواهد در ذيل هيچ يك از دو گفتمان ديگر قرار بگيرد . اين گفتمان كه من آن را مجدد مي نامم مي خواهد متكي به منطق، و روش هاي  خودش به فهم دين دست يازد .  گفتمان مجدد  ضمن اين كه از مزايا ،  دستاوردها ، و كوششهاي علمي اين دو جريان و هر جريان ديگري بهره مي گيرد ، خودش هم توليد كننده معرفت ديني است ، و براي دستاوردهاي علمي و معرفتي خودش شيوه هاي سنجش و ابزارهاي ارزيابي خاصي را  ارائه مي دهد .

 

کد خبر 17297

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha