۱۹ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۱۰

به مناسبت روز مباهله/

مباهله؛ نفرینی که به مصالحه انجامید/ اعمال روز مباهله

مباهله؛ نفرینی که به مصالحه انجامید/ اعمال روز مباهله

بر اساس نظر همه مفسران و محدثان شیعه و سنی، در روز بیست و چهارم ذی الحجة رسول خدا(ص) با نصارای نجران مباهله کرد و«آیه تطهیر» در شأن پیغمبر و اهل بیتش (علیهم السلام) نازل شد و آیه «إنّما وَلِیَّکُمُ اللّهُ» نیز در شأن حضرت امیرالمؤمنین(ع) که در حال رکوع انگشتر خود را به سائل دادند، نازل گردید.

معنای لغوی مباهله

مباهله از ریشه «بهل» و بر وزن «مُفاعِلَة» است. این کلمه از نظر لغت سه معنا دارد:
1- رها نمودن و به خود وا گذاشتن؛
2- دعایى که همراه با تضرع و اصرار باشد؛
3- کم بودن آب.

اما معناى اصطلاحى آن به این معنی است؛ زمانى که دو یا چند نفر بر سر مسئله‌اى اختلاف نظر داشته باشند و هیچ کدام حاضر نباشند نظریه طرف مقابل را بپذیرند، در یک جا جمع مى‌شوند و به درگاه خداوند تضرع مى‌کنند و از خداوند مى‌خواهند که آن کس را که بر باطل است رسوا نموده و مورد لعن و مجازات خویش قرار دهد.
 
با توجه به معناى اصطلاحى مباهله، ماده اصلى مباهله هم مى تواند «بهل» به معناى «رها نمودن و به خود واگذاشتن باشد» و هم «بهل» به معناى «دعاى همراه با اصرار و تضرع»؛ زیرا در مباهله هر یک از طرفین براى طرف مقابل خویش درخواست لعن مى کند و لعنت خدا چیزى غیر از به خود وا گذاشتن و محرومیت از رحمت خدا نیست. از این جهت، مباهله با معناى اول سازگار است و از آن جهت که مباهله دعایى معمولى نیست، بلکه همراه با تضرع و اصرار است، با معنى دوم هماهنگ است.
 
کیفیت و زمان انجام مباهله
 
مناسب ترین وقت براى انجام مباهله نیز، بین الطلوعین است؛ یعنى از زمان طلوع فجر تا طلوع خورشید. و کیفیت انجام مباهله به این صورت است که هر یک از طرفینى که قصد انجام مباهله را دارند، انگشتان دستشان را در بین انگشتان طرف مقابل قرار مى دهند و این جملات را مى گویند: « اللّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ الارَضینَ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ اِنْ کانَ فُلانٌ جَحَدَ الْحَقَّ وَ کَفَرَ بِهِ فأَنْزِلْ عَلَیْهِ حُسْبانا مِنَ السَّماءِ وَ عَذابا الیما» یعنی: اى خدایى که پروردگار آسمان هاى هفتگانه و زمین هاى هفتگانه و پروردگار عرش با عظمت هستى! اگر فلانى (طرف مقابل در مباهله) منکر حق است و نسبت به آن کفر مى ورزد، پس نازل گردان بر او آتشى از آسمان و عذابى دردناک.
 
تاریخچه مباهله/ آیا مباهله اختصاص به پیامبر دارد یا دیگران نیز مى توانند مباهله کنند؟

با دقت و تأمل در زوایاى جریان مباهله پیامبر اسلام (ص) با مسیحیان نجران، که عموم مورخان آن را نقل نموده اند، مباهله در بین پیامبران پیشین نیز مطرح بوده و حتى انجام هم شده است. آنچه مسلم است اینکه هیچ یک از علماى علم کلام و نیز مفسرانى که متعرض این موضوع شده اند، مباهله را از منصب هاى خاص پیامبر ندانسته اند و از طرفى مباهله یک نحوه دعاست و درِ دعا به روى همه باز است. بنابراین هیچ دلیلى بر اختصاص داشتن مباهله به پیامبر نداریم.

اظهارات اسقف نجران در جلسه محرمانه

پس از طرح پیشنهاد مباهله توسط پیامبر اکرم (ص)، مسیحیان جلسه اى در این رابطه تشکیل دادند و اسقف در این جلسه آنان را از شرکت در مباهله منع نموده، چنین گفت: «هیچ قومى با پیامبرش مباهله نکرد، مگر آن که هلاک شد». این جمله اسقف که بسیارى از مورخان آن را نقل نموده اند، دلیل بسیار روشنى است بر این که نه تنها مباهله در ادیان قبلى سابقه داشته، بلکه انجام هم شده است.
 
قرینه دومى که مسئله سابقه داشتن مباهله از آن استفاده مى شود، این که هنگام ارائه پیشنهاد مباهله توسط پیامبر اکرم (ص) به مسیحیان نجران، عکس العمل آنان بسیار طبیعى بود و اولین سخن آنان پس از طرح پیشنهاد، درخواست مهلت جهت مشورت درباره شرکت در مباهله بود. این مسئله نشان مى دهد که مباهله براى آنان امرى شناخته شده و سابقه دار بوده است وگرنه جاى این بود که مسیحیان قبل از هر چیز از حقیقت و ماهیت مباهله سؤال نمایند.
 
مباهله پیامبر با مسیحیان نجران

در سال دهم هجرى (632 م) که پایه هاى حکومت اسلام کاملاً مستحکم شده بود، پیامبر گرامى اسلام حضرت محمد (ص) به موازات مکاتبه با سران دولِ جهان و مراکز مذهبى، نامه اى نیز براى اسقف نجران «ابو حارثه» فرستاد و اهالى آن منطقه را به اسلام دعوت کرد. متن این نامه بدین شرح است:

 به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب. این نامه اى است از محمد پیامبر (ص) و فرستاده خدا به اسقف نجران. خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش و شما را از پرستش و عبادت بندگان به پرستش خدا دعوت مى کنم؛ شما را دعوت مى کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و تحت ولایت خداوند در آیید و اگر این دعوت را نمى پذیرید، باید به حکومت اسلامى جزیه (مالیات) بپردازید، وگرنه با شما اعلام جنگ مى کنم. والسلام.
 
فرستادگان حضرت محمد (ص) وارد نجران شده و نامه حضرت را به اسقف نجران دادند. اسقف نامه را با دقت خواند. وقتى از محتواى نامه مطلع شد، وحشت عجیبى سراپاى وجودش را فرا گرفت. شخصى را نزد «شرحبیل بن وداعه»، که شخصى با درایت و کاردان بود، فرستاد و او را به خدمت فرا خواند و نظر او را درباره نامه پیامبر جویا شد.
 
شرحبیل گفت: ما مکررا از پیشوایان مذهبى مان شنیده ایم و به این مطلب یقین داریم که خداوند به حضرت ابراهیم وعده داده است که نبوت را از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل منتقل کند و هیچ بعید نیست که محمد همان پیامبر موعود باشد. با این حال، این یک مسئله مذهبى و مربوط به نبوت است و من در این گونه مسائل نظرى ندارم؛ اگر از امور دنیوى بود، بدون شک اظهار نظر مى کردم و از هیچ گونه تلاشى فروگذار نمى کردم اسقف به دنبال دو نفر دیگر به نام هاى «عبدالله بن شرحبیل» و «جبار بن فیض» فرستاد و نظر آنها را نیز جویا شد. آنها نیز همان پاسخ شرحبیل را تکرار کردند.
 
نگرانى اسقف بیشتر شد و دستور داد ناقوس ها را به صدا در آوردند. پس از این که همه مردم نجران گرد آمدند، اسقف نامه پیامبر را براى مردم خواند و از آنان نظرخواهى کرد. نتیجه این شد که گروهى از صاحب نظران را براى بررسى اوضاع و احوال پیامبر گرامى (ص) به مدینه بفرستند. بنابراین 70 نفر از نخبگان و دانایان انتخاب شدند که در رأس آنان 3 تن از رهبران مذهبى قرار داشتند:

1. «ابو حارثه بن علقمه»، اسقف اعظم نجران، که سمت نمایندگى رسمى کلیساهاى روم را در حجاز به عهده داشت؛
2. «عبدالمسیح» که لقبش «عاقب» بود و به عقل و درایت شهرت داشت؛
3. «أیهم» که به او «سید» مى گفتند.
 
هیئت نمایندگى مسیحیان در مدینه
 
هیئت نمایندگى مسیحیان وارد مدینه شدند. قبل از آن که نزد پیامبر اکرم (ص) بروند، لباس هاى فاخر ابریشمى پوشیدند و انگشتر طلا به دست کردند و بر پیامبر اکرم (ص) - که در مسجد بود - وارد شدند و به پیامبر (ص) سلام کردند. حضرت پاسخ آنها را نداد و حاضر به سخن گفتن با آنها نشد.
 
مسیحیان غمگین و متحیر به فکر چاره بودند که ناگاه چشمشان به «عثمان بن عفّان» و «عبدالرحمن بن عوف» افتاد. چون از دوران جاهلیت با آنها آشنا بودند، نزد آنان رفتند و موضوع را با آن دو در میان گذاشتند. آن دو اظهار داشتند که حل این مشکل به دست على بن ابى طالب (ع) است، بنابراین از آن حضرت که در آن جا حاضر بود، چاره خواستند. حضرت فرمود: لباس هاى ابریشمى و انگشترهاى طلا را از خود دور کنید و با همان لباس سفر به خدمت حضرت بروید. مطمئن باشید که حضرت شما را خواهد پذیرفت. آنها طبق راهنمایى حضرت على (ع) عمل کردند و خدمت رسول اکرم (ص) رفتند. حضرت آنها را پذیرفت و فرمود: قسم به آن کسى که مرا به حق مبعوث کرد، دفعه اول که این جماعت نزد من آمدند، شیطان همراهشان بود.
 
مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر اسلام (ص)
 
مسیحیان قبل از آن که وارد مذاکره رسمى با پیامبر اسلام (ص) شوند، اظهار داشتند چون هنگام نماز است، اجازه دهید نمازمان را بخوانیم. حضرت به آنها اجازه داد و آنها به طرف قبله خودشان (مشرق) نماز خواندند. بعضى از اصحاب خواستند متعرض آنها شوند، ولى حضرت مانع شد. پس از اقامه نماز، مذاکرات آغاز شد و حضرت رسول (ص) براى بار دیگر آنها را به اسلام دعوت کرد؛ ولى اظهار داشتند که ما قبل از تو مسلمان شده ایم. حضرت فرمود: دروغ مى گویید، چون شما صلیب را عبادت مى کنید و گوشت خوک مى خورید و عیسى را فرزند خدا مى دانید و این امور با اسلام و اعتقاد به خداوند یگانه سازگار نیست.
 
نتیجه جلسه این شد که براى فرداى آن روز با پیامبر اسلام (ص) قرار مباهله بگذارند؛ اگر پیامبر اسلام (ص) براى مباهله سربازان و نیروهاى نظامى اش را همراه آورد، با او مباهله کنند، و اگر با خاصان و اهل بیتش در محل مباهله حاضر شود، با او مباهله نکنند؛ چرا که معلوم مى شود پیامبر اسلام (ص) به حقانیت خودش مطمئن است، و گرنه عزیزان خویش را در معرض هلاکت قرار نمى دهد.
 
تصمیم هیئت مسیحى به پیامبر اسلام (ص) ابلاغ شد و قرار شد هر دو طرف فرداى آن روز (24 ذى حجه) براى انجام مباهله در خارج از مدینه حاضر شوند. پس از معلوم شدن زمان مباهله، پیامبر اکرم (ص) افرادى را جهت دعوت کردن مردم براى مشاهده جریان مباهله، به مدینه و اطراف آن فرستاد تا از همه مردم دعوت به عمل آورند. روز موعود جمعیت بسیارى از زن و مرد در محل مباهله حاضر شدند.
 
ورود به صحنه مباهله و عکس العمل مسیحیان
 
پیامبر (ص) با على مرتضى و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) در مقابل دیدگان هزاران نفر که براى مشاهده مباهله پیامبر اسلام (ص) با مسیحیان نجران در محل حاضر شده بودند، وارد صحنه شد. سران مسیحیان نیز در محل حضور پیدا کردند. وقتى چشم اسقف به پیامبر اکرم (ص) و همراهانش افتاد، سؤال کرد: همراهان ایشان چه کسانى هستند؟

پاسخ دادند: این جوانى که همراه اوست پسر عمو و داماد پیامبر اسلام (ص) و محبوب ترین خلق نزد اوست، و این زن دختر او فاطمه و مادر این دو پسرى است که همراه پیامبرند. اسقف پاسخ داد: به خدایى که جان من در قبضه قدرت اوست، من جمعى را مى بینم که اگر از ایزد تعالى بخواهند کوهى از زمین کنده شود، مستجاب خواهد شد. با او مباهله نکنید که با خاصان و عزیزان خود آمده است، چون وثوق و اطمینان به پروردگار خود دارد؛ اگر با او مباهله کنید، بلا نازل مى شود و یک مسیحى را بر روى زمین باقى نمى گذارد؛ با او مصالحه کنید.
 
مسیحیان نجران تسلیم مى شوند
 
مسیحیان با دیدن چهره مصمم و مطمئن پیامبر اسلام (ص) و همراهانش از یک سو، و شنیدن سخنان یأس آور اسقف نجران از سوى دیگر، تصمیم گرفتند در برابر خواسته هاى پیامبر (ص) تسلیم شوند. بنابراین خدمت پیامبر اکرم (ص) رسیده و گفتند: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمى کنیم، ولى حاضریم مصالحه کنیم و هر مقدارى که خواسته باشى به تو جزیه بپردازیم. پیامبر بزرگوار اسلام (ص) پیشنهاد آنها را پذیرفت و از انجام مباهله منصرف شد و قرارداد صلحى بین پیامبر اسلام (ص) و مسیحیان نجران بسته شد.
 
مفاد قرارداد پیامبر (ص) با مسیحیان
 
بر اساس قراردادى که به امضاى طرفین رسید، قرار شد مسیحیان نجران در مقابل امنیتى که به برکت حکومت اسلامى تأمین مى شود، سالانه 2 هزار حُلّه (هر حله برابر با یک قواره پارچه براى یک دست لباس) به عنوان جزیه به حکومت اسلامى بپردازند؛ البته به این شکل که هزار حُلّه را در ابتداى سال و هزار حُلّه را در نیمه آن پرداخت کنند. قیمت هر حُلّه نیز چهل درهم بود. بنا به گفته بعضى از مورخان، علاوه بر2 هزار حُلّه، پرداخت 30 زره و نیزه و 30 اسب و 30 شتر نیز شرط شد.
 
اعمال و دعاى روز مباهله
در روز 24 ذی الحجه که روز مباهَلَه رسول خدا(ص) با نصاراى نجران است؛ پیامبر پیش از آنکه مباهله کند، عبا بر دُوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حَسَن و حسین عَلیهمُ السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت: پروردگارا هر پیغمبرى را اهل بیتى بوده است که مخصوص ترین خلق بوده اند به او، خداوندا اینها اهل بیت من هستند پس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنى. پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شأن ایشان آورد. پس حضرت رسول (ص)آن چهار بزرگوار را بیرون برد از براى مباهله چون نگاه نصارى بر ایشان افتاد و حقّیّت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده کردند جُرأت مُباهله ننمودند واستدعاى مصالحه و قبول جزیه نمودند و در این روز نیز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در حال رکوع انگشترى خود را به سائل داد و آیه اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ در شانش نازل شد.
 
غسل، روزه، دو رکعت نماز آن مثل روز عید غدیر است در وقت و کیفیّت و ثواب و آیة الکرسى که در نماز مباهله است تا هُمْ فیها خالِدُونَ است، همچنین  خواندن دعاى مباهله که شبیه به دعاى سحرهاى ماه رمضان است و در مفاتیح الجنان ذکر شده است. همچنین بعد قرائت دعای مذکور، قرائت دو رکعت نماز و 70 مرتبه استغفار و اوّل آن اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ، صدقه دادن به جهت تأسی به حضرت امیرالمؤمنین (ع)، زیارت کردن امام علی(ع) و خواندن زیارت جامعه از جمله اعمال روز مباهله ذکر شده است.
کد خبر 1737699

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha