۷ آذر ۱۳۹۱، ۱۴:۰۲

گزارش خبری – تحلیلی/

آئین 500 ساله "بنی اسدی" پیشوا، امسال عطر 15 خرداد 42 داشت

آئین 500 ساله "بنی اسدی" پیشوا، امسال عطر 15 خرداد 42 داشت

پیشوا - خبرگزاری مهر: آئین 500 ساله "بنی اسدی" امسال پیشوا عطر نیم قرن 15 خرداد 42 داشت؛ چراکه 50 سال پیش در 12 محرم الحرام 1383 هجری قمری، مردم مؤمن و خداجوی پیشوا وقتی خبر دستگیری امام خمینی(ره) را در شب دوازدهم(شب 15 خرداد) شنیدند، کفن پوش به سوی تهران حرکت کردند تا با خون پاک خود، قیامی انقلاب ساز تدارک ببینند.

به گزارش خبرنگار مهر، "بنی اسد" نام طایفه ای از قبایل عرب بود که توفیق و افتخار دفن پیکر مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران آن حضرت را پس از واقعه کربلا در سال 61 هـ. ق داشتند.

"بنی اسد" در اراضی غاضریه مسکن داشتند، پس از پایان عاشورا، سال 61 هـ.ق و شهادت سید و سالار شهیدان، امام حسین(ع) و یاران با وفای آن حضرت، عمر بن سعد، فرمانده سپاهیان عبیدالله بن زیاد، در روز 11 محرم، اجساد کشته های سپاه خویش را شناسایی و گردآوری کرده و آنان را دفن کرد.

وی در حالی که بدنهای مطهر و قطعه قطعه کشته های اهل بیت(ع) و بدن مقدس امام حسین(ع) و سایر شهیدان و یاران با وفایشان بر زمین مانده بود، کربلا را به قصد کوفه ترک کرد، حال آنکه کسی جرأت نمی کرد این پیکر های پاک و مطهر را دفن کند.

پیکرهای مطهر شهدای کربلا پس از واقعه عاشورا سال 61 هـ.ق سه روز بر روی زمین ماند تا اینکه در پایان روز دوازدهم (شب سیزدهم) محرم، زنان قبیله بنی اسد "نام تیره ای از قبایل عرب، از فرزندان "بنی اسد بن خزیمه بن مدرکه" که در غاضریه در نزدیکی کربلا چادر زده و سکونت داشتند و از کشته شدن امام حسین(ع) و یارانش به دست سپاه حکومتی امویان مطلع شده بودند، موقعی که از میدان جنگ می گذشتند، با دیدن اجساد شهدا تحت تأثیر قرار گرفته، مردان خود را از این موضوع باخبر ساختند و آنها را مورد شماتت قرار داده و آنان را به انجام تدفین این عزیزان ترغیب کردند.

زنان این قبیله، ابتدا بیل و کلنگ به دست گرفته به طرف قتلگاه کربلا روانه شدند ولی پس از مدتی وجدان مردان بنی اسد بیدار گشت و به خود آمدند و به دنبال آن، گروهی از مردان قبیله بنی اسد برای دفن شهدا وارد زمین کربلا شده ولی چون بدنها قطعه قطعه شده، بدنها را نمی شناختند، متحیر و سردر گم شده بودند.

در این هنگام حضرت زین العابدین(ع) به صورت ناشناس، برای تشخیص و تدفین شهدای کربلا، به خصوص دفن پدر معصومش امام حسین(ع) به حکم اینکه "امام را جز امام کسی غسل، کفن و تدفین نمی کند." از راه اعجاز از کوفه و زندان ابن زیاد به کربلا آمد؛ حضرت سجاد(ع) در جمع پیکرهای مطهر شهدا حضور پیدا کرد و یکی یکی به بنی اسد معرفی کرده و آنها بدنها را دفن می کردند.

بدین گونه، بدن مطهر اباعبدالله الحسین(ع) را در همین مکانی که اکنون معروف است، دفن کرده و فرزند رشیدش حضرت علی اکبر(ع) را در پایین پای پدر به خاک سپردند و برای سایر شهیدان در پایین قبر امام حسین (ع)، قبر بزرگی حفر و همگی را در آن جا دفن کردند، البته غیر از بدنهای مطهر حضرت عباس بن علی(ع)، حبیب بن مظاهر و حرّ بن یزید ریاحی که هریک را در مکانی دیگر به خاک سپردند.

این فداکاری سبب شهرت آنان شد و از آن پس، شیعیان با نظر احترام و محبت به قبیله "بنی اسد" می نگرند.

آئین 500 ساله "بنی اسد" در پیشوا

مردم شهرستان پیشوا همه ساله در روز 12 محرم در صحن حرم مطهر امامزاده جعفربن موسی الکاظم(ع) – برادر بلافصل امام رضا(ع) - گردهم می آیند و 500 سال است که آئین تشییع و تدفین نمادین شهدای کربلا را برگزار می کنند.

امروز نیز طبق سنت 500 ساله، مردم عزادار شهرستانهای ورامین، پیشوا، پاکدشت، ری و... از دو ساعت مانده به ظهر تا سه ساعت بعد از ظهر روز دوازدهم محرم، در حالی که هیئتهای عزاداری گرد هم آمدند، این تشییع نمادین با ذکر مصیبت امام حسین (ع)، ابوالفضل العباس (ع) و شهدای دشت کربلا، شکل گرفت.

در مراسم امروز، شمایلی از پیکرهای بی جان شهدای عاشورای 61 هجری نزد بارگاه امام زین العابدین(ع) آورده شد و هر یک از شهدا معرفی شدند.

در این مراسم جمعی از مردان در نقش طایفه "بنی اسد" با پوشیدن لباسهای عربی، نقاب و همچنین بستن شالهای سبز به کمر با در دست داشتن بیل ، چوب و ... در میدان حاضر شده وبا ذکر مصیبت، جنازه های نمادین شهدای کربلا را که امام زین العابدین(ع) برایشان معرفی کرده، تشییع و تدفین کردند.

در روز "بنی اسد" امسال نیز مثل هر سال، بازار پیشوا تعطیل و همه جا غرق ماتم و عزا شد و مردم نیز هر کدام به نحوی با خیرات و مبرات، یاد و خاطره حسین بن علی (ع) و 72 یار باوفایش را در دلهایشان پاس داشتند.

با شناسایی حضرت زین العابدین(ع) سرها و پیکرها شناسایی و معرفی شدند و مردان پیشوا که نقش طایفه "بنی اسد" را داشتند این پیکرهای مطهر را در تابوتها گذاشته و با پارچه های سبز دور تا دور تابوت را پوشاندند.

این طایفه پس از نوشتن اسامی شهدا بر روی تابوت آنها، مشغول تشییع شدند که مردم متدین و عزادار ورامین و پیشوا و حتی برخی افراد که از شهرستانهای همجوار در این مراسم سوگواری، تشییع و تدفین شرکت کرده بودند، برای عزاداری و همچنین به نشانه تبرک و حاجت گرفتن با توسل به امام حسین(ع) و شهدای کربلا در مراسم تشییع حرکت کردند.

برخی ازمردم در حالی در تشییع نمادین پیکرهای شهدای کربلا شرکت کرده بودند که مشکهای آبی را با پوشش سبز در دست داشتنند و گریه و زاری می کردند.

نیم قرن حماسه سازی مردم پیشوا در 15خرداد 42

سومین روز شهادت امام حسین(ع) امسال در شهرستان پیشوا حال و هوای نیم قرن 15 خرداد 1342 داشت که سومین روز شهادت امام حسین(ع) را در حرم مطهر جعفربن موسی الکاظم(ع) به سوگ نشسته بودند و با شنیدن خبر دستگیری مرجع تقلیدشان، حاج آقا روح الله، اولین نقش آفرینان قیام 15 خرداد 1342 شدند.

یکی از شاهدان عینی ابتدا تا انتهای این قیام حماسه وار از پیشوا تا مقتل شهیدان در پل باقرآباد، روایت جالبی از این رویداد تاریخی در صحن امامزاده جعفربن موسی الکاظم(ع) ارائه کرده که می خوانید:

حاج حسن اردستانی جعفری که در سال 1342 در سن 31 سالگی بوده، روایت می کند: ساعت 8 صبح در مغازه خواربارفروشی خودم بودم که دوست صمیمی ‌ام "حاج عباس رحیمی" که در قم نیز خانه داشت، به سراغم آمده و خبر دستگیری امام خمینی(ره) را به من داد و گفت که امروز قم و تهران، مغازه را تعطیل کرده و اعتراض خواهند کرد، تو چرا مغازه‌ات را نبستی؟ من خیلی ناراخت شدم و مغازه را بستم.

از طرف دیگر "حاج آقا نیری" - رئیس سابق کمیته امداد امام خمینی(ره) – که با هیئت مؤتلفه اسلامی ارتباط داشت، از تهران، خبر دستگیری امام(ره) را آورده و در حسینیه رحیمیهای پیشوا به عده‌ای رسانده بود.

حاج عباس رحیمی هم با هیئت مؤتلفه اسلامی ارتباط داشت و به نظر می ‌آید هیئت مؤتلفه در رساندن این خبر به نقاط مختلف کشور نقش مهمی داشته است؛ حاج آقا نیری به دلیل داشتن خویشاوند در پیشوا به اینجا رفت‌ و آمد داشت و آن روز هم آمده بود تا در مراسم بنی اسد که سومین روز شهادت امام حسین(ع) است، شرکت کند.

رسم هر ساله مراسم بنی اسد این گونه بود که هیئتهای عزاداری ابتدا در حسینیه رحیمیها که در واقع خانه حاج غلامعلی رحیمی بود و در ایام محرم و صفر به حسینیه تبدیل می ‌شد، جمع شده و مقداری عزاداری می ‌کردند و سپس از راه بازار به سمت حرم امامزاده جعفر(ع) حرکت می ‌کردند.

من هم در حسینیه حاضر شده بودم و پس از مقداری نوحه خوانی و عزاداری، حاج آقا تقی اعلایی که مداحی می ‌کرد، لحن خود را تغییر داد و از مظلومیت امام حسین(ع) و همین طور مظلومیت آیت الله خمینی(ره) و یارانش در حادثه فیضیه مطالبی بیان کرد.

دادند جواب، این ندا/ در فیضیه‌ قالُوا بَلی

وی این نوحه را خواند: "حَسَیْنْ فی یَوْمِ الْعاشُورا/ فرمود: هَلْ مِنْ ناصِرا/ دادند جواب، این ندا/ در فیضیه‌ قالُوا بَلی" و خبر را به مردم داد؛ مردم شروع به شیون و زاری کردند و هیئتها از حسینیه به سمت حرم امامزاده جعفر(ع) حرکت کردند.

مردم به داخل بازار که رسیدند، علاوه بر نوحه‌خوانی، شروع به شعار دادن هم کردند که یکی از آن شعارها، این بود‌: "خمینی، خمینی، خدانگهدار تو/ بمیرد، بمیرد، دشمن خونخوار تو" و همین طور شعارها ادامه پیدا کرد تا به داخل صحن حرم امامزاده جعفر(ع) رسیدیم.

در صحن، جمعیت زیادی بود که هنوز خبر دستگیری آیت الله خمینی(ره) را نشنیده بودند و پس از مقداری عزاداری و نوحه‌خوانی توسط هیئتها و مراسم مخصوص "بنی اسدی" با لباسهای مخصوص، حاج آقا حسن مقدس روی پله منبری که در ایوان بود، ایستاد و میکروفن کله گربه‌ای را در دست گرفت و چنین گفت:

"ای مردم چرا نشسته‌اید؟ امروز عزاداری ما دو تا شد، یکی عزای امام حسین(ع) و دیگری اینکه دیشب دژخیمان شاه، ریخته ‌اند منزل آیت الله خمینی(ره) و پس از دستگیری، ایشان را به تهران برده‌اند و جمعی از مردم اعتراض کرده و زخمی شده‌اند؛ ای مردم! خاک بر سرمان شد که مرجع تقلید ما دستگیر شده‌اند و ..."

با اعلام این خبر، شیون و زاری مردم برخاست و همه یکپارچه شروع به شعار دادن کردند. مردم تصمیم داشتند برای اعتراض به تهران بروند و هیچ چیز جلودارشان نبود و با عجله خود را رساندند به گاراژ که میدان امام خمینی(ره) فعلی است.

در این موقع، چند نفر از بزرگان با مشورت علمایی چون "حاج آقا ابوالقاسم محی‌ الدین و شیخ فتح الله صانعی رو به مردم گفتند که بروند و نماز بخوانند و پس از خوردن ناهار که بیشتر تکیه ‌ها تدارک آن را دیده بودند، با خانواده‌هایشان خداحافظی کرده و ساعت 2 بعدازظهر در صحن امامزاده جعفر(ع) حضور پیدا کنند.

ماجرای لباسهای احرام و کفن پوشی پیشوائیها

من هم خودم را رساندم پشت بلندگوی حرم و اعلام کردم: "مردم، در این راهی که خواهیم رفت، بیایید بدیهای یکدیگر را حلال کنیم و به خانه‌هایمان که رفتیم، وصیت کنیم و هر کس که مکه رفته، لباس احرامش را بپوشد و بیاید."در واقع کفن‌پوشان که می ‌گویند، همین لباسهای احرام بود که از مکه آورده و نگه داشته بودیم.

عده‌ زیادی از مردم، از ناراحتی‌ ناهار نخوردند و افراد زیادی هم در حمام عمومی جمع شدند تا غسل شهادت کنند، چون آن موقع، در خانه‌ها حمام نبود.

من و عده ‌ای کفن ‌پوش، سر ساعت 2 بعدازظهر در صحن امامزاده جعفر(ع) بودیم و جمعیت زیادی هم از زن و مرد گرد آمده بودند.

همگی شروع به شعار دادن کردهو از حرم خارج شدیم و عده‌ ای دروگرهای گندم هم با داسشان همراه ما شدند و از مقابل گاراژ و ژاندارمری گذشتیم و نزدیک "پل حاجی" - میدان چمران فعلی - رسیدیم.

آنجا علما و بزرگان دستور توقّف دادند؛ چند نفر از بزرگان رفتند و از زنان و کودکان که پشت سرمان حرکت کرده و می ‌آمدند با اصرار و سوگند، درخواست کردند که برگردند که بالاخره بعد از اصرار فراوان آنها را راضی کردند و از گروهی از پیرمردها هم که با ما بودند، خواستند که برگردند؛ ولی آنها راضی نشدند و با ما آمدند.

به راه خود ادامه دادیم و از جاده پیشوا – ورامین، به قلعه ‌سین نزدیک شدیم و آنجا یکی از روحانیون به نام "حاج شیخ ابوالقاسم محی ‌الدین" از مردم خواست که بایستند تا چند کلمه صحبت کند.

او گفت: "این راهی که می ‌رویم، کشته شدن دارد، زندان رفتن دارد، اسیر شدن و شکنجه شدن دارد و ... هر کس آمادگی ندارد،‌ از همین جا می ‌تواند برگردد و ..."

در این هنگام، جمعیت، یکپارچه صحبتهای حاج آقا را قطع کردند و فریاد زدند: "یا مرگ، یا خمینی"، "خمینی، خمینی، خدا نگهدار تو/ بمیرد، بمیرد، دشمن خونخوار تو" و چند بار تکرار کردند و هیچ کس برنگشت تا با اراده بیشتری به راه خود ادامه دادیم.

وقتی به قلعه ‌سین رسیدیم، عده‌ای از مردم به استقبالمان آمدند و با ما همراه شدند؛ از آنجا گذشتیم و نرسیده به ورامین، دیدیم عده‌ زیادی از ورامین به استقبال ما می ‌آیند؛ ورامینی ها نزدیک میدان رازی فعلی رسیدند و با آب و شربت از ما پذیرایی کردند، سپس با ما همراه شدند تا به راه خودمان ادامه دهیم.

از خیابان 15 خرداد فعلی و میدان اصلی شهر ورامین گذشتیم و روی پل کارخانه قند رسیدیم؛ من جلوی جمعیت بودم، عقب را نگاه کردم و دیدم که جمعیت تا حوالی میدان راه‌ آهن ادامه دارد؛ البته آن موقع، جاده باریک بود، ولی با توجه به جمعیت آن زمان، تعداد قیام کنندگان بسیار زیاد بود.

مردم روستای "محمدآباد عربها" که مسیر طولانی تری را پیموده بودند، با رسیدن به ورامین، با کامیونی خود را نزدیکی خیرآباد به جمعیت رساندند که "شهید سید مرتضی طباطبایی" و "شهید جعفر عرب مقصودی" – از شهدای همان روز – نیز همراه آنها بودند.

به هرحال روی پل باقرآباد قرچک عده‌ ای شهید و عده ‌ای هم زخمی شدند و بقیه جمعیت به طرف گندمزارهای اطراف جاده و عقب بازگشتند،‌ اما نظامیان به سمت کسانی که در حال فرار بودند، شلیک کردند و از آنهایی که روی جاده به عقب باز می ‌گشتند، بسیاری دیگر زخمی و شهید شدند....

علیرضا مهدی زاده

کد خبر 1752405

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha