به گزارش خبرنگار مهر، درباره مکتب تفکیک از زوایای گوناگون می توان سخن گفت، اما مهم این است که دریابیم این مکتب بر کدام بنیاد فکری و معرفتی تکیه کرده است. واقعیت این است که بر آوردن مبانی معرفتی تفکیکیان کاری دشوار نیست؛ زیرا علیرغم اختلاف آنان در چگونگی حجیت عقل، به ناچار همه از روش شناسی ویژه ای برای بیان عقاید خود بهره می برند. نیای فکری تفکیکیان مرحوم میرزا مهدی اصفهانی است که کتاب او تحت عنوان ابواب الهدی سند مهمی برای تحلیل اندیشه آنان به شمار می آید. در گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، به بررسی این مکتب پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.
*دوره دوم مکتب تفکیک از چه زمانی آغاز می شود و دارای چه ویژگیهایی است؟
دوره دوم مکتب تفکیک توسط استاد محمدرضا حکیمی در کتاب مکتب تفکیک معرفی شده است. اصحاب مکتب تفکیک بر فهمی خالص از علم وحیانی و معارف آسمانی و تربیت و سیاست قرآنی و حدیثی اصرار می ورزند. به ترکیب مکتبهای ترکیبی و تأویل فلسفه های تأویلی که انسجام یابی مبانی آنها جز با تأویل آیات و آرا میسر نیست، به هیچ روی نمی گروند و خلاصه آنکه زلال علم قرآنی و حدیثی را از آمیخته شدن با دیگر جریانها پاس می دارند. مکتب تفکیک یعنی آن جهان بینی و جهان شناسی و نظام شناختی و دستگاه فکری و مبنای اعتقادی و سیستم تعقلی که میان مفاهیم و اصطلاحات بشری یا ممتزج از سویی و معارف خالص الهی و آسمانی متخذ از کتاب و سنت از سویی دیگر تفاوت قائل است و فرق می گذارد.
مکتب تفکیک نه با عقل مخالف است و نه با فلسفه. طرفداران این دوره، تباین و تناقض میان دین و فلسفه و عرفان را نمی پذیرند. تفکیکیان به اعتبار پیروی از وحی، از عقول دفائنی و دست نخورده بهره می برند که اعماق عقل است و دیگران از سطوح عقل یا عقل ابزاری استفاده کرده اند. مکتب تفکیک اعتدالی، میان عقل ابزاری و عقل انواری تفاوت می گذارد.
هدف این مکتب، از نظر گرایش اعتدالی، خالص ماندن شناختهای قرآنی و سره فهمی معارف اسلامی به دور از تأویل و مَزج با افکار و نحله ها و برکناری از تفسیر به رأی و تطبیق و مصون ماندن حقایق و اصول وحیانی و در نیامیختن و مشوب نشدن با داده های فکر انسانی و ذوق بشری است.
توضیح اینکه معارف و شناختها به طور کلی به دو بخش تقسیم می شوند: معارف و شناختهای خالص و معارف و شناختهای ممتزج، معارف خالص نیز به معارف خالص قرآنی، معارف خالص فلسفی و معارف خالص عرفانی قابل تقسیم هستند و معارف ممتزج نیز به معارف قرآنی ـ فلسفی، معارف قرآنی ـ عرفانی، معارف قرآنی ـ کلامی، معارف فلسفی ـ عرفانی، فلسفی مشائی ـ عرفانی، فلسفی اشراقی ـ عرفانی، فلسفی فلوطینی ـ عرفانی و فلسفی عرفانی ـ قرآنی تقسیم می شوند.
*مکتب تفکیک اعتدالی در تبیین نظریه های خود به چه جریانهایی توجه دارد؟
مکتب تفکیک اعتدالی در تبیین نظریه خود به جریانهای سه گانه وحی (دین و قرآن)، عقل (فلسفه و برهان) و کشف (ریاضت و عرفان) نظر می کند، اما بخشی از علوم تجربی، در مقوله صنعت داخل است، نه علم و آنچه از این علوم به صحت پیوسته باشد، از نظر معارف شناسی در خور توجه است؛ به ویژه برای درک آیتیّت اشیاء که در آموزه های وحیانی بر این امر تأکید بسیار شده است. جریان نخست سخن آخر را درباره معرفت شناسی و حقیقت شناسی وحی دانسته؛ چنانکه جریان دوم، عقل و جریان سوم کشف را واپسین سخن معرفی می کنند. به همین دلیل جریان دوم و سوم به مدد تأویل به توجیه داده های مکتب خود و تطبیق آن با مکتب نخست می پردازند و به تعارض و تضاد اعتراف نمی کنند.
اصحاب تفکیک در این دوره به هیچ روی، منکر واقعیتی بنام فلسفه اسلامی یا عرفان اسلامی نیستند؛ بلکه به وجود فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی مانند طب، ادبیات و معماری اسلامی و امثال آن معترفند و تمدن اسلامی را باور دارند؛ فلسفه، عرفان و تمدنی که در عین برخورداری از میراث پیشین فلسفی و فکری بشری و علوم اوایل، با حضور در فضای اسلامی و استفاده از مایه های اسلامی بسیار غنی تر و ژرفتر شده است و آنها را دیگر نمی توان به طور کامل، یونانی یا هندی یا اسکندرانی و امثال آن شمرد؛ بلکه باید گفت: فسلفه مشائی اسلامی یا فلسفه اشراقی اسلامی؛ ولی باید بحث شود که انسان و جامعه قرآنی و مدینه تعالی که قرآن می خواست با نظارت معصوم بسازد، با آنچه در دامن خلافتها و حکومتهای اسلامی تحقق یافت فرسنگها فاصله دارد.
*استاد حکیمی چه ویژگی هایی را برای مکتب تفکیک مد نظر خود بر می شمارد؟
مکتب تفکیک، مکتب تعطیل نیست؛ بلکه مکتب تفکیک است یعنی می گوید: فلسفه و عرفان به طور کلی دو راه جدا از قرآنند. حال روشن می گردد که این مطلب (تنافی علوم بشری با علوم الهی) با سخنان استاد حکیمی منافات دارد که می گوید: سخن در تباین کلی نیست، بلکه سخن از عدم تساوی کلی است و بر متعقلان روشن است که توجه به این عدم تساوی کلی و رسمیت جدی دادن به آن روش که مکتب نفکیک بر آن تأکید می کند در کسب معارف عالیه، رکنی بنیادین است.
*منابع دین شناسی تفکیکیها پس چیست؟
منابع دین شناسی نزد مکتب تفکیک، استناد و تعقل است. اهل بیت(ع) در فهم قرآن مدد می رسانند، زیرا قرآن صامت به مترجمان ناطقی نیازمند است. تعقل وحیانی نیز در کسب معارف راستین وحیانی و پاکسازی از هرگونه پیش فرضها و توهمات ضرورت دارد.پس فهم قرآن و روایات، باید فهمی تعقلی و استدلالی و استقلالی باشد، ولی مقصود از تعقل در این مدل دین شناسی، تعقل فطری است یعنی تعقلی که کتاب و سنت بر آن تأکید و دعوت کرده است که با مدل های دیگر تعقل تفاوت دارد؛ زیرا فلسفه و تعقل فلسفی یکی از شعبه های تعقل خاص و تعقل خاص یکی از شعبه های تعقل عام است. پس تعقل نه به معنای لغوی و نه به معنای اصطلاحی و نه به لحاظ مصداق به معنای فلسفه نیست. عقل فیلسوف و عارف و فیزیکدان و غیره، عقل غیر فطری است.
حال که شالوده مکتب تفکیک بر به کارگیری عقل و بهره وری از تعقل نهاده شده است. بنابراین استفاده کامل از عقل به ویژه در طلب معارف و تکمیل اصول اعتقادی و خودسازی انسانی چیزی نیست که پیروان قرآن و اهل بیت(ع) کمترین کوتاهی در آن باره روا داشته باشند؛ در نتیجه هیچ گونه شائبه ای از نوع اخباری گری یا تشابه و تقارب با مسلک ظاهری یا مذهب حنبلی در آن نیست، ولی از آن رو که سطح علم قرآنی و علم معصوم در تبیین حقایق، بالاترین سطح است، هر جا به نظریه مخالفی رسیدیم نظریه را تأویل می کنیم نه قرآن و کلام معصوم را؛ بنابراین خود عقل به نابسنده بودن خویش و نیازمندی اش به آموزش و فراگرفتن حکم می کند؛ چنان که برخی از حقایق عالم هستی در شعاع عقل قرار ندارند.
نتیجه آنکه آنچه از قرآن تفکیک شده، فلسفه به صورت نظام خاص فکری و دستگاه ویژه شناختی (نه تعقل به معنای خردورزی و استفاده از نیروی عقل) است و تفکیک یا نفی فلسفه، مستلزم نفی عقل نیست. فلسفه، کل محتوای عقلی بشر نیست و حضور چندین مکتب فلسفی کهن و نو در تاریخ انسان، دلیل آن نیست که همه نیروی عقل انسانی به کار گرفته شده باشد.
زمانی که بشر بتواند همه حقایق الهی در کتاب و سنت را بدون تحریف و تأویل و درک و در نظام تعقلی کامل عرضه کند می توان گفت: از نیروی عقل استفاده ای در خور کرده است. تعالیم مفسران راستین قرآن نیز سرشار است از توجه دادن به عقل و ضرورت استفاده از آن، تا جایی که خرد، حجت باطنی شمرده شده است و به تعبیرهای گوناگون از عقل و بهره وری از آن سخن گفته شده و مورد ستایش واقع گشته است و از همین جاست که برای ادراک همه حقایق هستی به دو هادی نیاز می افتد: عقل و پیامبر، هادی(حجت) باطنی و هادی(حجت) ظاهری یعنی هادی و حجتی که در درون خود انسان است و باید به آن توجه کند و از آن پیروی نماید و حجتی که در بیرون است و باید آنرا بجوید و پیشرو و معلم خویش قرار دهد. به طور مثال عقل با قواعد خود، بقای روح و نوعی معاد روحی و مثالی را می پذیرد و به اثبات می رساند، لیکن به خودی خود از رسیدن به معاد ناب که معاد عنصری است ناتوان است.
*پس به طور خلاصه ارکان مکتب تفکیک چیست؟
خلاصه ارکان مکتب تفکیک عبارتند از: سنخ برخورد مکتب تفکیک یا فلسفه، غیر از سنخ برخورد کسانی از نوع ابوحامد غزالی است. مکتب تفکیک ، مکتبی معتقد به ضرورت علم اصول و مبانی قویم اجتهاد و ضدیت با اخباری گری است. مکتب تفکیک متقدم و افراطی به شدت ضد فلسفه و تعقل فلسفی است ولی تفکیک متأخر و اعتدالی، موجودیت فلسفه اسلامی را می پذیرد و اندیشه فلسفه پویا را مردو نمی شمارد و به حذف آن فتوا نمی دهد و بر خواندن و دانستن آن (برای واجدان شرایط) تأکید می کند. مکتب تفکیک متأخر و اعتدالی به حکم عقل و نقل بر تعقل (به کارگیری عقل و بهره وری از نیروی آن) تأکیدی بنیادی دارد؛ اما توان عقل را محدود می شمارد و تعقل را به تعقل فلسفی یا به روش فلسفه ای خاص منحصر نمی داند.
مکتب تفکیک از همگان می خواهد تا نیک بیندیشند تا از ژرفکاوی در آنچه گفته می شود، چشم نپوشند و از تقلید در عقلیات به سختی بپرهیزند و از استقلال نظر و رسیدن به درک و دریافت اجتهادی و مستقل، فاصله نگیرند. مکتب تفکیک متأخر و اعتدالی هیچ ارزش فکری و معارفی را انکار نمی کند، بلکه ارزیابی اجتهادی و کارایی و صحن آنرا مشخص می نماید. مکتب تفکیک استقلال آموزه های قرآنی و استغنای معالم وحیانی را پاس می دارد و با تأویل و تحریف مخالفت می ورزد.
نظر شما