به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، كوب كه در همايشي با نام عشق ديگرخواهانه سخن مي گفت تصريح كرد : "خود" مفهومي نيست كه چندان وضوح مفهومي داشته باشد و چه خوددوستي و چه ديگر دوستي مبتني بر تعريفي از خود است.
به نظر او تفكر پويشي خود از مجموعه اي از آنات تشكيل شده است و بدين جهت بايد در هر لحظه تعريفي جديد از خود ارايه كرد .
اين فلسفه البته از آلفرد نورث وايتهد نشأت مي گيرد و وايتهد معتقد بود خدا در هر لحظه به صورت بي واسطه در همه جزييات جهانت دخالت مي كند. با تكيه بر اين چشم انداز و رويكرد است كه كوب معتقد است خودمحوري صرف ناممكن است چرا كه بر طبق رويكرد تفكر پويشي اين خودمحوري بدان معناست كه آدمي توجهي براي ساختن خود در لحظه لحظه زندگي خود نداشته باشد چرا كه هر توجهي نسبت به آينده گونه اي ديگر دوستي قلمداد مي شود حتي اگر اين توجه مربوط به شخصي ترين شئون و امور فرد باشد.
تفكر پويشي به زعم كوب مبتني بر اين اين پيشفرض است كه آينده هر فرد متكي بر وضعيت هاي اطراف وي است و بنابراين شادي ديگران شادي ماست همانگونه كه شادي ما شادي ديگران به حساب مي آيد.
هر چند كه به نظر كوب اين نكته تعارض ميان خير آينده نزديك و خير آينده دور را از بين نمي برد.
او با توجه به اين نكات تصديق مي كند كه ما بايد در صدد باشيم تعريفي سيال تر و به يك معنا پويشي تر از خود ارائه كنيم تا كمتر به دام تعابير مبهم خوددوستي و ديگر دوستي بيفتيم.
نظر شما