به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" ، سومين نشست از سلسله نشست هاي " عرفان و انسان معاصر " از سوي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران و مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني برگزار شد . اين نشست كه به موضوع " عرفان و اخلاق " اختصاص داشت با حضور دكتر غلامرضا اعواني، دكتر منوچهر صانعي دره بيدي ، دكتر حسن ميانداري ، دكتر شهين اعواني و دكتر شهرام پازوكي برگزار شد.
دكتر شهين اعواني در ابتدا با ذكر اين مطلب كه اين نشست به طرح مسئله و سوال پيرامون رابطه اخلاق و عرفان مي پردازد بحث را آغاز كرد.
اولين سخنران اين نشست دكتر منوچهر صانعي دره بيدي، استاد فسلفه دانشگاه شهيد بهشتي، در ابتدا به تعريف و جايگاه بحث اخلاق پرداخت و گفت : تصوري كه من از فلسفه اخلاق دارم مجموعه مباحث فيلسوفان مغرب زمين از افلاطون تا برتراند راسل درباره چيستي اخلاق ، مباحث و مسائل آن است . اين مباحث وارد مسيحيت شد، بعدها با آغاز اسلام و زبان عربي و ترجمه اين آثار نيز وارد مباحث كشور ما نيز شد و ما نيز چيزكي درباره اخلاق گفته ايم. يعني در حدود 1400 سال تاريخ اسلامي ما يك كتاب تهذيب الاخلاق و ديگري اخلاق ناصري را داريم. البته با مباحثي كه اخلاق با عرفان دارد بحث گسترده مي شود.
دكتر صانعي افزود : در اين مجموعه، اخلاق معمولا چهار كاربرد دارد : پند و اندرز، سنتهاي رفتاري اسلامي، علم اخلاق، فلسفه اخلاق.
وي در ادامه با ذكر اين مطلب كه در مغرب زمين بحثهاي نظري اخلاق همواره متكي بر بحثهاي علمي بوده است گفت : معمولا كساني كه كتابي درباره فلسفه اخلاق مي نويسند اين چهار مورد را جداگانه قيد نمي كنند. بلكه هر چهار مورد را با هم مطرح مي كنند.
دكتر صانعي درباره ارتباط عرفان و اخلاق متذكر شد : اين مورد را اين گونه بايد مطرح كرد كه اخلاق و عرفان براي انسان چه مي خواهند بكنند. اگر قرار باشد به دنبال يكي از اين مباحث رفت و يكي را بر ديگري ترجيح داد چه ثمر و نتيجه اي را به همراه دارد . ارسطو در اين باره گفته است علم اخلاق متصدي تعيين سعادت انسان است.
استاد فسلفه دانشگاه شهيد بهشتي درباره سعادت گفت : سعادت يعني زندگي خالي از درد و رنج و به زبان ساده يعني زندگي آسان. بنابراين مسئله اساسي اخلاق اين است كه ما چگونه يك زندگي خالي از درد و رنج داشته باشيم. اين مسئله يك مسئله دنيوي است. اگرچه از كانت به بعد اين موضوع تغيير كرد .
دكتر غلامرضا اعواني، رئيس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، سخنران بعدي اين نشست بود. وي با تاكيد بر اين مطلب كه بحث اخلاق و عرفان از مباحث بسيار مهم است اظهار داشت : براي ارسطو و حكماي اسلامي سعادت در معناي دنيوي مطرح نبوده و آنها سعادت را از طريق علم و معرفت و مباني وجود مي دانستند. رسيدن به حقايق اشياء جزو سعادت است.
دكتر اعواني در ادامه سخنانش به تعريف اخلاق پرداخت و گفت : حكما اخلاق را جمع خلق دانسته اند. ملكه راسخ در نفس را خلق مي دانند. كيفيات نفساني ثابت را نيز خلق مي گويند. اما عارف تعريف ديگري دارد. او مي گويد خلق صفت در وجود انسان است. اين صفات در وجود انسان داراي صفات الهي است.
رئيس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران حقيقت انسان را در قرآن توصيف كرد و گفت : حقايق انسان از طريق سلوك ولايت بر انسان آشكار مي شود. از ديدگاه وحياني تمام اسماء الهي در ذات انسان وجود دارد . انسان يك آينه تمام نماي حضرت حق است. منتهي در انسان اين گونه كمالات بالقوه است. پس اخلاق از ديدگاه الهي صفات الهي نيز هستند و منشاء اين صفات از پروردگار است.
دكتر اعواني عرفان را معرفتي دانست كه از طريق سلوك ولايت در دين آشكار مي شود. لذا اخلاق و عرفان در يكديگر تاثير مي گذارند . عرفان هميشه با وحي در ارتباط است.
دكتر حسن ميانداري؛ عضو هيئت علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، نيز درباره تعرف اخلاق و عرفان اظهار داشت : نمي توان با اتخاذ بر تعاريف و گزاره ها براي اخلاق و عرفان تعاريف خاصي قائل شد.
وي درباره روش اخلاقي تاكيد كرد : به نظر مي رسد كه اخلاق عملي عقلاني و استدلالي است. اما روشهاي ديگر نيز در كشف اخلاق موثرند. مانند وحي، كشف و شهود عرفاني، تجربه، و نفس.
دكتر ميانداري اخلاق و عرفان را معرفت دانست و گفت : اين دو از امور واقعي عالم هستند و ما با اين معارف واقعياتي را كشف مي كنيم. در برابرمعرفت ، امور جعلي و قراردادي قرار مي گيرند. اما عرفان و اخلاق به لحاظ نظري به يكديگر كمك مي كنند.
عضو هيئت علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران اخلاق را به سه گونه تقسيم كرد : اخلاق علمي، علم اخلاق، فرا اخلاق. در هر سه مورد عرفان مي تواند به اخلاق كمك كند.
دكتر ميانداري در پايان بحث فرا اخلاق را يكي از مهمترين مسائل جامعه ايران دانست.
دكتر شهرام پازوكي، عضو هيئت علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، آخرين سخنران اين نشست بود. وي در ابتدا اظهار داشت : اينكه چرا ما در 1400 تاريخ اسلامي چيزي جز دو كتاب تهذيب الاخلاق و اخلاق ناصري نداشتيم موضوع قابل تاملي است. اما پرسش اين است كه چرا كتابي درباره فلسفه اخلاق نوشته نشده؟
وي افزود : فلسفه اخلاق در تاريخ فلسفه غرب در ديالوگهاي افلاطوني ظهور كرد. اما به صورت مباحث جدي، فسلفه اخلاق در آثار ارسطو مطرح شد . در مباحث اخلاق افلاطوني نظر و عمل از يكديگر جدا نيستند، اما تفكيك اين دو در ارسطو رخ مي دهد. بعد از ارسطو حدود هزار سال ما هيچ كتابي در دوره مسيحيت درباره اخلاق نداشتيم. آيا علماي مسيحيت از اخلاق غفلت كردند؟
دكتر پازوكي تاكيد كرد : در نظر علماي ديني مسيحي آن تعريفي كه از اخلاق مي شد جداي از دين و عمل نبود، در حالي كه در كتابهاي اخلاقي كه امروزه نوشته مي شود نظر و عمل و دين در اخلاق از يكديگر مستقل هستند .
عضو هيئت علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران گفت : در قرون وسطي معناي اخلاق در ايمان نهفته است. آنها سعادت را عين رويت حق مي دانستند. به قول پطروس شما وقتي به سعادت مي رسيد كه محبت به خدا و محبت به خلق را رعايت كنيد.
وي در پايان اظهار داشت : يكي از دلايلي كه ما كتاب مستقلي درباره فلسفه اخلاق نداريم اين است كه اخلاق و ايمان با يكديگر توام بوده اند. لذا عمل ديني نوعي عمل اخلاقي نيز محسوب مي شد.
نظر شما