۱۵ شهریور ۱۳۸۴، ۱۵:۵۸

دبير فرهنگستان هنر در گفتگو با "مهر" :

در ايران حكمت و فلسفه هنر متولي جدي ندارد

در ايران حكمت و فلسفه هنر متولي جدي ندارد

دكتر بهمن نامور مطلق، دبير فرهنگستان هنر، گفت : حكمت و فلسفه هنر در ايران متولي جدي ندارد. از يكسو فرهنگستان هنر گروهي به نام فلسفه هنر دارد و از سوي ديگر آموزش عالي هم يكي از متوليان بالقوه جدي است. همچنين متوليان اغلب غير رسمي ديگري هم وجود دارند. بنابراين ما تا استقلال رشته فلسفه هنر را از هنر و فلسفه اعلام نكنيم متولي جدي در آموزش نخواهيم داشت.

دكتر بهمن نامور مطلق دبير فرهنگستان هنر، در گفتگو با خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" در خصوص آموزش و راه اندازي دكتراي رشته فلسفه هنر، آموزش فلسفه هنر، وضعيت فعلي فلسفه هنر و جايگاه ما در زمينه  متوليان آموزش فلسفه هنر گفت:

گروه دين و انديشه : براي آموزش فلسفه هنر چه مقدماتي را بايد فراهم كرد؟

دكتر بهمن نامور مطلق : در اين خصوص چندين فعاليت همزمان مي تواند عقب افتادگي ما را تا حد زيادي جبران كند و دانش پژوهان ما را به استانداردهاي جهاني برساند. در گام اول بايد به ترجمه آثار مهم و اساسي و مرجع در اين خصوص اقدام كنيم. به بيان ديگر ما بايد سعي كنيم آثار مرجع را شناسايي و به بهترين وجه كه قابل دريافت و فهم براي مخاطب ايراني باشد ترجمه شوند. يكي از مهمترين كارهاي ما بايد اين باشد كه با شناسايي دقيق به آثار قديمي رجوع نكنيم و بتوانيم آثار جديد را در اختيار داشته باشيم. در گام دوم راه اندازي موضوعات مربوط به مباحث فلسفه هنر در محافل و نشريات فلسفي و هنري بايد به صورت جدي در دستور كار قرار گيرند. ما بايد بتوانيم نشريات را تشويق كنيم كه به سوي مباحث فلسفه هنر سوق پيدا كنند. در فرهنگستان هنر ما قصد داريم نشرياتي در اين موضوعات را فعالتر كنيم و اگر نشريات ديگر هم بخواهند در اين راستا قدم بردارند ما مي توانيم به آنها كمك فكري كنيم و يا اينكه مقالاتي را براي ترجمه در اختيار آنها بگذاريم. همچنين به برگزاري يك سري محافل و درسگفتارها و هم انديشي ها در اين خصوص بپردازيم. فرهنگستان هنر همايشي را با عنوان "طبيعت در هنر شرق" برگزار خواهد كرد كه بخش مهم آن به فلسفه هنر اختصاص دارد. در اين همايش به نوع ديدگاه انسان شرقي به طبيعت و بازتاب آن در هنر پرداخته مي شود. سوم اينكه رشته ها و يا رشته فلسفه هنر را به عنوان رشته دانشگاهي راه اندازي كنيم و در اين خصوص به شناسايي و تربيت كارشناسان بپردازيم. با اجراي اين موارد ما مي توانيم مقدمات فرهنگ و آموزش فلسفه هنر را احياء كنيم.

آموزش فلسفه هنر در گذشته  با نگاه حكما و فلاسفه و به صورت كاملاً سنتي يعني نگارش رساله ها و يا تربيت شاگردان همراه بوده، اما ما قصد داريم كه به صورت مدرن و به شيوه آكادميك اين مباحث را آموزش دهيم و هدف ما هم آموزش است ترويج نيست. ما براي اين آموزش چه مقدماتي را بايد فراهم كنيم؟ چرا كه مي خواهيم از آن نگاه سنتي فاصله بگيريم و وارد نگاه مدرن تري شويم؟

هدفي را كه برشمرديد تماماً مورد نظر ما نيست. ما معتقد نيستيم كه يك نوع آموزش داشته باشيم و اين آموزش همان شيوه هاي مدرن فلسفه هنر باشد. معتقدم كه ما با توجه به جريانهاي مختلف هنري و فلسفي مي توانيم تنوع در نظام آموزشي داشته باشيم. ما يك هنر سنتي، هنر ايراني و هنر مدرن داريم . همچنين يك فلسفه غربي و حكمت شرقي داريم. قرار نيست كه همه اينها را با يك شيوه آموزش دهيم. ما معتقديم كه براي شناخت مباني غربي بي شك نياز به آموزش فلسفه هنر به شيوه غربي داريم. اما اينكه آيا آموزش هنرهاي سنتي و فلسفه هنر ايراني را با همان استانداردهايي كه در غرب آموزش داده مي شود آموزش دهيم محل تأمل است. ما بايد در اين باره يك گفتگوي جدي بين كارشناسانمان داشته باشيم. اينكه آموزش فلسفه هنر به شيوه غربي در ايران لازم است هيچ شكي نيست. اما براي چه موضوعي لازم است؟ لذا بايد كار كارشناسي انجام داد. اينكه آيا اين آموزش يك وسيله علمي است و ما مي توانيم همه هنرها را و همه فلسفه و حكمت را به وسيله آن آموزش دهيم؟ و يا اينكه در يك بخشي كاربرد دارد، محل اختلاف است. ما نبايد كاري را كه در مورد هنر خودمان كرديم، همان را تكرار كنيم. ما هنر سنتي خودمان را كه داراي يك نظام آموزشي بود  تعطيل كرديم و نظام آموزشي هنرغربي را بر هنر خودمان ترجيح و تحميل كرديم و نتيجه اين شد كه ديگر آن زايندگي و خلاقيت در هنر ما وجود ندارد و اگر هم وجود دارد در بخشهاي غير آكادميك انجام مي شود. يعني بخش دانشگاهي ما نتوانسته با توجه به سرمايه گذاري كه براي آن شده  خلاقيت و زايندگي براي هنر سنتي مان داشته باشد. اما در مورد هنرهاي مدرن غربي خوب جواب داده است. برخي از هنرمندان ما  كه كارهاي مدرن انجام مي دهند آثارشان در اروپا و در محدوده همان هنر، مورد توجه قرار مي گيرد. اما آيا هنرهاي سنتي ما هم بايد با همين نظام آموزش داده شوند؟ تاريخ جواب داده كه چنين كاري نتيجه بخش نبوده ما بايد بازانديشي و تأمل بيشتري كنيم. ما بايد آن حكمت شرقي را كه يك نظام ديگري دارد با آن فلسفه هنر غربي كه ريشه در يك نظام ديگري دارد جدا فرض كنيم.

فرهنگستان هنر با همكاري دانشگاه علامه طباطبايي اقدام به تأسيس دكتري فلسفه هنر كرد و اين براي اولين بار بود كه در محافل آكادميك ما چنين اتفاقي افتاد كه ما رشته هاي فلسفه مضاف را در ايران بنيان گذاري كنيم. چه ضرورتي احساس شد كه رشته فلسفه هنر در مقطع دكتري تأسيس شد؟

ما تا به حال خصوصا در اين سده هاي اخير توجه جدي به مباني فلسفه هنر نداشتيم. يعني به شناخت مباني و اصول هنر كمتر پرداختيم. رابطه انسان با هنر كه در مباحث فلسفه هنر مطرح مي شود و نقش معرفت شناسي هنر مطالبي هستند  كه به آنها به صورت جدي نپرداختيم. ما دو جريان قوي هنري هم داريم. يكي جرياني كه ريشه در غرب دارد و ديگري جرياني كه ريشه در سنت خودمان دارد. اگرچه هر دو بايد باشند و جامعه امروزي ما به هر دو نياز دارد. اما ما داراي فرهنگ چند پاره اي هستيم كه اين پاره ها مي توانند با همديگر تعامل داشته باشند. با توجه به اين قضيه ما فلسفه هنر را لازم داريم. براي اينكه بتوانيم هنر غرب را بخوبي درك، نقد و بررسي كينم. چرا كه بخش وسيعي از گستره هنر ما را هنر غربي فراگرفته است. ما يك پرسش هم داريم و آن اين است كه آيا ي توانيم با روش فلسفه هنر كه در غرب خوب هم جواب داده، به بازشناسي و شناخت مباني و بنيانهاي هنر ايراني نائل شويم؟ ما اكنون در مرحله آزمون و تلاش براي پاسخگويي به اين پرسش هستيم.

چه مقدماتي را براي آموزش مقطع دكتري فراهم كرديد كه با بن بستي رو به رو نشويد؟

 يكي از كارهاي مهمي كه انجام داديم اين است كه در زمينه آموزش فلسفه هنر آثار متعددي را ترجمه نموديم. ما كتابهايي مانند: هيدگر و هنر ، ويتگنشتاين و هنر را منتشر كرديم . البته تنها به هنر غرب محدود نشديم. درمورد هنرهاي هندي، چيني و ژاپني هم آثاري را منتشر كرديم. بخش ديگر اين است كه با توجه به بضاعتي كه در كارشناسان فلسفه هنر داشتيم شروع به راه اندازي درسگفتارهاي فلسفه هنر كرديم و توانستيم ده درس گفتار را كه با هدف آموزشي بود سامان دهيم. قصدمان هم اين بود كه منابعي را براي اساتيد و هم براي دانشجويان فراهم كنيم.

دانشجويان فارغ التحصيل دكتري فلسفه هنر چه خواهند كرد؟ آيا كار آموزشي بر عهده خواهند گرفت؟

بخشي از كارهاي اين افراد آموزش خواهد بود. ما قصد نداريم در يك دور باطل سرگردان باشيم كه يك عده را آموزش دهيم و عده ديگري  اين افراد آموزش دهند و همين طور اين جريان ادامه پيدا كند. بلكه بخشي از اين افراد وارد بدنه آموزشي مي شوند تا اين روند ادامه پيدا كند. بخش ديگري از اين افراد مي توانند به بدنه هاي پژوهشي هنر بپيوندند. همين طور اين افراد مي توانند خارج از نظام دولتي به امر تأليف، ترجمه و نقد بپردازند و منقدان جدي محسوب شوند. جامعه به اين گونه افراد نياز جدي دارد. ما منتظر هستيم كه قبل از هر چيزي اين نيروها پرورش يافته و كمكي به وضعيت هنر در ايران كنند.

به نظر من شما آموزش را در اوج مي بينيد و معتقديد به تبع از اين آموزش فلسفه هنر نيز خود به خود گسترش پيدا مي كند. تصور مي كنيد اين پروسه آموزشي اين مقبوليت و توانايي خود را ادامه دهد؟

اكنون مقداري زود است كه درباره آينده قضاوت كنيم. اما مي توانيم اين احتمال را بدهيم كه در آينده ما به شكل تخصصي تري فلسفه سينما، فلسفه نمايش، فلسفه هنرهاي تجسمي و ... را آموزش دهيم.

شما رشته فلسفه هنر را تئوريك مي دانيد و يا كاربردي؟

فلسفه هنر به طور كلي رشته اي  تئوريك است. اما براي اينكه كارشناسان به مباني تئوريك برسند بايد كارشناسان ما دستي در عمل هنري هم داشته باشند. يعني آن ساحت هنر را درك كرده باشند. به خاطر همين ما همواره تلاش مي كنيم كه دانشجويان اين رشته با فضاهاي هنري مرتبط شوند و به طور مثال با مكتب اصفهان آشنا شوند و از نزديك با اين مباني آشنا شوند.

تصور مي كنيد با توجه به ضعفهايي كه مطرح شدند  تا چه اندازه مي توانيم  متوليان آموزش هنر يا فلسفه هنر را در جامعه مان بشناسيم ؟ چه كسي بايد آموزش صحيح ارائه دهد؟

در خصوص فلسفه هنر ما متولي جدي نداريم. از يك سو فرهنگستان هنر گروهي به نام فلسفه هنر دارد كه پيشنهاد راه اندازي مقطع دكتري اين رشته نيز از سوي همين گروه صورت گرفت و به همين جهت اين گروه مي تواند بخشي از متولي اين موضوع قلمداد شود. آموزش عالي هم يكي از متوليان بالقوه جدي است.  همچنين بقيه متوليان اغلب غير رسمي هستند. ما تا استقلال رشته فلسفه هنر را از هنر و فلسفه اعلام نكنيم متولي جدي در آموزش نداريم. ما در آغاز اين راه هستيم و البته اين موضوع به خاطر اولين بودن نيز به تبع بسيار حساس هم هست. با توجه به بضاعتهايي كه در ايران وجود دارد ما مي توانيم در آينده با حمايتهاي مسئولين در فرهنگستان هنر و محافل آكادميك شاهد شكوفايي اين رشته در ايران باشيم. همين احساس كمبود بود كه در ايران اين مسير راه  افتاده و شايد جلوتر از برخي از كشورها نيز باشيم. اما در مقايسه با كشورهاي غربي مسلما عقب هستيم. اميدواريم از سوي ديگر حكمت و فلسفه ايراني را تقويت كنيم تا اين قضيه بومي هم شود. چون اگر بومي نشود توسعه پيدا نخواهد كرد. اميدواريم پيوند بين حكمت ايراني - اسلامي و هنر ايجاد شود تا به شكل نظام مندي فربه شود. ما اكنون بشدت مشكل كارشناس و مدرس اين رشته را براي آموزش داريم. اميدواريم بتوانيم مجالي فراهم كنيم كه بعد از گذراندن اين مقطع خود همين دانشجويان دكترا ادامه دهنده اين مسير باشند.

کد خبر 192601

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha