دکتر مصطفی عباسی مقدم، عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد آسیبهای قدرت طلبی در جامعه گفت: قبل از بحث در این باره لازم است تا مقدمه ای را بیان کنم. بحث مبنایی در فقه سیاسی اسلام و ساختار سیاسی که نظام اسلامی باید داشته باشد، بحث وظیفه گرایی در مقابل اقتدارگرایی است.
وی افزود: مکتب اقتدارگرا در نظام های سیاسی جهان معتقد است که از طریق جذب آرا و افکار عمومی از طریق مناصب مختلف سیاسی، از طریق مناصب و رانتها و منافع اقتصادی مختلف و حتی از طریق نفوذ دینی و مذهبی باید اقداماتی انجام دهیم تا مجموعه، گروه و جبهه ما اقتدار بیشتری در زمینه سیاسی کشور به دست بیاورد تا از طریق آن کار کنند که البته می تواند کار خدمتگذارانه یا خائنانه باشد، یعنی هر دو وجه آن ممکن است. مکتب اقتدارگرا در نظام سیاسی این نظرها را می گوید.
وی با بیان اینکه در مقابل مکتب وظیفه گرا وجود دارد، اظهار داشت: ساختار سیاسی نظام اسلامی، براساس مکتب وظیفه گراست، وظیفه گرایی می گوید: هر یک از اقشار یا آحاد جامعه از بالاترین تا پائین ترین افراد بایستی در چارچوب وظایف الهی خودشان عمل کنند و احیانا اگر کاری، اندیشه ای، اقدامی در راستای وظیفه و مخل وظیفه مؤمنانه آنها نبود باید آنرا ترک کنند، البته ایمان مؤمنان سر جای خود باقی است. اسلام، ایمان و پایبندی به وظایف شرعی و روابط شرعی شان سر جای خود باقی است یعنی انسان نباید در مسئولیت سیاسی دروغ بگوید و نفاق بورزد.
این محقق و استاد دانشگاه با اشاره به اینکه بعد از این مبانی به بحث وظیفه گرایی یا اقتدارگرایی می رسیم، گفت: مبنای نظام سیاسی اسلامی این است که وظیفه است، همان طور که امام(ره) همیشه تأکید می کردند که ما مأمور به وظیفه هستیم نه مأمور به نتیجه. البته برنامه ریزی و تلاش برای نتیجه لازم است، اما وظیفه اصلی و تأکید اصلی بر انجام وظیفه است، ولو اینکه به نتیجه نرسیم.
عباسی مقدم تصریح کرد: «لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» خداوند می فرماید: دار آخرت، یعنی خوش فرجامی و نیک فرجامی و خوش عاقبتی متعلق به کسانی است که در زمین به دنبال علو و برتری طلبی بر دیگران نیستند. صرفا مدیریت و حکومت را نمی خواهند بلکه فساد را هم نیستند. نه دنبال تباهی و فساد و افساد هستند و نه دنبال برتری طلبی بر مردم. این آیه به ما می گوید: مبنا نباید برتری جویی، حکومت صرف و قدرت گرایی محض باشد.
در روایت داریم که «رئيس القوم خادمهم» یا در سیره پیامبر اسلام(ص) آمده که پیامبر(ص) نه برای اینکه قدرت بیشتری کسب کند، چون اگر می خواست قدرت بیشتری کسب کند برخی سازشکاریها را انجام می داد، برخی سیاستهای سازشکارانه یا ملایم را اتحاذ می کرد؛ از نظر اندیشه توحیدی یا بین اندیشه توحیدی و شرک شاید افراد بیشتری به او گرایش پیدا می کردند اما «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ » ای رسول تو داری خودت را می کشی و به خودت آسیب می رسانی؛ به خاطر حرصی که بر هدایت مردم دارید و تأکیدی که بر توحید و اندیشه خالص خدایی دارید.
وی با بیان اینکه پیامبر(ص) در همه صحنه های زندگی سیاسی در همه صحنه هایی که مسلمانان درگیر بودند چه در جنگ و چه در صحنه های اقتصادی خودش پیشتاز بود، اظهار داشت: ایشان هیچ وقت کسی نبود که در کناری بنشیند و یا بر بالای مجلس بنشیند و انتظار داشته باشد که دیگران کار کنند. او در همه سفرها و کارها و تلاشها و ساختن مسجد مدینه و در سفرهایی که داشتند بنا به اظهار همه صحابه پیشتاز فعالیت و خدمتکاری و خدمتگذاری برای مردم بود و بنابراین اگر ما به منطق دینی خدمت، اخلاص، نیت پاک و خالصانه معتقد هستیم که اگر کسی تواضع به خرج دهد و به مردم خدمت کند و عبادت و خدمت خالصانه کند، خداوند حب او را در دلها می اندازد. اگر معتقد به این موضوع هستیم قطعا گرایش افکار عمومی اسلامی هم به سمت انسانهای مخلص و خدمتگذار خواهد بود و در نتیجه آنها بالطبع قدرت هم پیدا خواهند کرد، قدرت معنوی و بالطبع آن قدرت مادی، این جهانی و دنیوی هم پیدا خواهند کرد.
عضو شورای هماهنگی فعالیتهای قرآنی دانشگاه ها بیان کرد: مسیر صحیح در قدرت این است که از طریق خدمت و نشان دادن لیاقتها و مدیریت بحران، خود را در دل مردم جا بندازیم. انسان کاری کند که خداوند حب او را در دلها ایجاد کند. این مبنا و نگاه عمیقی است که اسلام به قدرت و وظیفه دارد.
وی در مورد آسیبهایی که از طریق قدرت طلبی در جامعه ایجاد می شود، هم گفت: طبعا وقتی که انسانهای قدرت طلب بدون توجه به آداب و ضوابط و مقررات شرعی که باید رعایت کرد به دنبال قدرت باشند و یا اگر حزب و مجموعه و سازمانی به دنبال قدرت بود، خیلی از آسیبها در پی آن می آید، ازجمله آسیبها این است که جامعه دچار نوعی ناهماهنگی و آسیب از حیث سلامت رفتاری می شود، یعنی قدرت طلبی عده ای از بزرگان باعث سرایت بیماری قدرت طلبی به بدنه جامعه می شود یعنی افرادی که مسئولیتهای پایین تر هم دارند به این موضوع گرایش پیدا می کنند، چون بحث ارتقای سیاسی خودشان را این می دانند که با قدرتهای برتر یا احزاب برتر همراهی کنند.
وی افزود: آسیب دوم این است که به گسترش چاپلوسی و تملق و از بین رفتن فرهنگ انتقاد و اصلاح منجر می شود. اصلاح کردن مفاسد، اصلاح کردن همه آنچه که تباهی و اشکال هست در سیستم سیاسی و فرهنگی و اقتصادی امری بسیار لازم و ضروری است، وقتی که افراد براساس قدرت طلبی محض در مناصب مختلف قرار گرفتند امکان بسط فرهنگ انتقاد و اصلاح گری از بین می رود.
وی با اشاره به اینکه آسیب دیگر این است که اخلاق و معنویت در زندگی مردم آسیب می بیند و رنگ می بازد و افراد همان طور که به دنبال قدرت بیشتر هستند بالطبع جامعه به سمت مؤلفه هایی که به سمت قدرت بیشتر می شود می رود، اظهار داشت: بنابراین جامعه به سمت عوام فریبی، ثروت اندوزی و رانت خواری حرکت می کنند و مؤلفه هایی که می توانند قدرت آفرین باشند نزد مردم مطلوب می شوند. اگر یک نسل براساس این فرهنگ تربیت شود، نسلهای متعدد طول خواهد کشید تا این فرهنگ اصلاح شود.
ادامه دارد ... .
نظر شما