به گزارش خبرنگار مهر، طلائیه نامی آشنا و سرزمینی پر معناست. قطعه ای از بهشت که در منتهی الیه غرب استان خوزستان و نزدیک مرز ایران و عراق قرار دارد. دشتی وسیع به نام طلائیه که یادمان شهدای آن به مانند نگینی درخشان در میان آن کویر سوزان بوستانی بر پا کرده است.
از میانه جاده اهواز خرمشهر باید به یاد یاران عاشورایی امام حسین(ع) تقریبا 72 کیلومتر طی کنیم تا به سرزمین یاران عاشورایی خمینی(ره) برسیم. طلائیه در روزها و شبهای مربوط به عملیات خیبر شاهد صحنه هایی بود که صدها سال قبل از آن کربلا آن را دیده بود. کربلا جاودانه ماند و طلائیه نیز یادمان گشت تا برای همیشه یاد و نام یاران عاشورایی خمینی(ره) را زنده نگاه دارد.
طلائيه شبهاي زمستاني سرد و روزهاي تابستاني بسيار گرمي دارد. در اواسط فصل گرما، حرارت در اين منطقه اکثرا از 50 درجه سانتيگراد مي گذرد. زمين طلائيه، هموار و سطح آن پوشيده از خاک و رسوب نمک است. در زمان بارندگي با طغيان آب هور بيشتر طلائيه هم به زير آب مي رود. آبي که در سطح زمين است و عمق چنداني ندارد و همين باعث باتلاقي شدن منطقه در ماه هاي خاصي از سال مي شود.
اگر از طلائيه قدري به سمت غرب برويد، به هور برمي خوريد. بر همين اساس مي توان گفت که طلائيه مرز بين خشکي و هور در اين منطقه به حساب مي آيد. طلائيه تابع بخش هويزه و دهستان بني صالح است و داراي قدمت چنداني نيست. شايد بتوان در اين مناطق گروهي از «صابئين مندايي» را يافت که به گفته مورخان محل زندگي و امرار معاش خود را دهانه رودخانه کرخه و هورهاي بين ايران و عراق انتخاب کرده اند.
طلائیه در ۳۵ كيلومتري جاده اهواز به سمت خرمشهر، سه راهي جفير و پادگان حميد خود را نمايان مي كند؛ پادگاني كه عراقيها پس از تصرف ويرانش كردند. از سه راهي جفير به سمت طلائيه نيز دشتي وسيع با خاكريزهاي متعدد به چشم مي خورد كه روايتگر حماسه روزهاي آغازين جنگ است. مقرهاي اين مسير به دست رزمندگان اسلام بعد از آزادسازي احداث شده است. بعد از عبور از پاسگاه شهابي به طلائيه مي رسي و شايد تو نيز مثل آن هزاران نفري باشي كه كفشهايت را از پايت در مي آوري و روي خاك شوره زار و شورآفرين طلائيه قدم مي گذاري.
روبرويت معبر و محور بچه هاي گردان يا مهدي (عج) است كه در عمليات خيبر خاك طلائيه را با خون سرخ خويش معطر كردند و آن سوتر حرم شهداي گمنام است. در كنار اين حرم بود كه دست مبارك سردار لشگر امام حسين (ع) شهيد خرازي از پيكر جدا شد. در نقطه غروب خورشيد، جزاير مجنون شمالي و جنوبي قرار دارد كه با حرم شهدا حدود هشت كيلومتر فاصله دارد. پائين تر كه مي روي به سه راهي شهادت مي رسي، نقطه اتصال زمين و آسمان.
دو مرحله بچه ها به اين سه راهي زده اند كه هر بار با توجه به شرايط خاص منطقه و آبگرفتگي وسيعي به نام هور كه در حال حاضر خشك شده، نيروهاي ما موفق به تصرف آن نمي شوند كه آثار به جا مانده از نبردهاي دليرانه در سه راهي شهادت بستري مي شود از عرش خدا كه پيكرهاي بي جان و نيمه جان نيروهاي اسلام را در آغوش گرفته است تا آن كه در مرحله سوم اين ماموريت، شهيد خرازي و يارانش آماده نبرد مي شوند. سخن ماندگار خرازي در شب حمله، مرحله سوم عمليات را با شب عاشورا پيوند زد.
خرازي آن شب گفت: «امشب شب عاشوراست، نماينده امام از ما خواسته در طلائيه وارد عمل شويم. ما با تمام توان به دشمن خواهيم زد. هر كس مي تواند، بماند و هر كس نمي تواند، برود». آن شب بچه ها عاشورايي جنگيدند. شهيد ميثمي درباره آن شب مي گفت: «كساني كه آن شب در طلائيه بودند اگر در كربلا هم بودند مي ماندند.»
آن شب بوي دود و خون و آتش با فرياد الله اكبر نيروهاي اسلام و عجز و ناله عراقيها در هم آميخته بود. دشت طلائيه مانند آتش گداخته فوران مي زد. هيچكس باور نمي كرد كسي بتواند در اين حجم آتش زنده بماند. عده اي از بچه ها در جزاير مجنون منتظر پيوستن نيروهاي كمكي بودند؛ سه راهي شهادت مي شود آسماني ترين نقطه زمين و عروج از خاك تا عرش خدا. در يك نبرد مردانه خط دشمن شكسته مي شود و دشمن ناجوانمردانه و با شقاوت تمام سلاح شيميايي به كار مي گيرد و صحنه عصر عاشورا در طلائيه تكرار مي شود.
آنگاه كه بچه ها زير باران آتش از شكستن خط نااميد شده بودند و دشمن با هر سلاحي مقاومت مي كرد، پشت بي سيم صدايي فرياد زد: از آقا اباالفضل (ع) مدد بگيريد. يكباره فرياد «يا اباالفضل» در خط پيچيد و دشمن به زانو درآمد و علمدار اين عمليات (شهيد خرازي) در طلائيه دستش از تنش جدا شد.
نظر شما