خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: در اکرانهای سال 92 تنها فیلمی که با مضمون دفاع مقدس روی پرده رفته و البته با نقد و نظرهای مختلفی هم رو به رو شده "ملکه" است. نقدهای این فیلم در یک سو آن را یک فیلم با نگاه انسانی و شریف به جنگ میدانند و دیگران آن را فیلمی ضدجنگ که ارزشهای دفاع رزمندگان در برابر جنگ 8 ساله عراق علیه ایران را زیر سوال میبرد، میدانند.
محمد علی باشهآهنگر کارگردان این فیلم به همراه دو پسرش که یکی بازیگر فیلم و دستیار کارگردان و دیگری تدوینگر فیلم است در نشستی مهمان خبرگزاری مهر بودند و درباره روند شکل گیری این اثر سینمایی، بیمهریهای که به آن شده است، نحوه انتخاب بازیگران، سختیهای ساخت فیلم جنگی، ارتباط پدر و پسری در سینمای باشهآهنگرها و ... سخن گفتند.
حسین باشهآهنگر در نقش شهید موسی آقاهادی بازی کرده و به عنوان دستیار کارگردان نیز همراه پروژه بوده و حمید برادر وی نیز تدوینگر فیلم بوده است.
در بخش سوم و پایانی درباره موسیقی و تدوین "ملکه" صحبت کردیم چراکه بدون تردید موسیقی فیلم "ملکه" یکی از نقاط مثبت این اثر سینمایی است که توانسته با توانمندیهای حسین علیزاده در مقام آهنگساز، یکی از ماندگارترین آثار موسیقایی در حوزه سینمای دفاع مقدس را به ثبت رساند.
نحوه همکاری محمدعلی باشهآهنگر کارگردان این فیلم در حال اکران با این آهنگساز پیشگام موسیقی ایرانی دربرگیرنده نکات قابل توجهی است که کارگردان فیلم "ملکه" از آن به عنوان تجربهای تکرار نشدنی در سینمای دفاع مقدس یاد می کند. البته باشه آهنگر در بخش سوم نشست این فیلم سینمایی در خبرگزاری مهر از نحوه همکاری متفاوت خود با علیرضا زرین دست در مقام مدیر فیلمبرداری نیز سخن گفت. همچنین حمید باشهآهنگر تدوینگر این اثر سینمایی به نقدهایی که به تدوین فیلم "ملکه" وارد شده است، پاسخ گفت.
* از همکاری با حسین علیزاده و آهنگسازی فیلم بگویید و اینکه چطور شد آهنگسازی چون علیزاده حاضر به همکاری با "ملکه" شد.
محمدعلی باشهآهنگر: به اعتقاد من آهنگسازی فیلم "ملکه" یکی از مهمترین کارهای آقای علیزاده در آهنگسازی فیلم بعد از کارهای ماندگاری چون "دلشدگان" است ضمن اینکه اگر اشتباه نکنم این فیلم شاید دومین کاری باشد که ایشان از ارکستر در آهنگسازی استفاده کردند.
انصافا ایشان تلاش زیادی انجام دادند. یکی از نکات قابل توجه موسیقی کار این بود که بعد از هماهنگی با آقای علیزاده در اسفند 89 ما میزبان حضور این هنرمند از فروردین 90 در لوکیشن بودیم که چهار روز طول کشید. آقای علیزاده در این مدت به تمامی لوکیشنها سرکشی می کرد که به لحاظ حسی هم در جریان کار قرار بگیرد و من فکر می کنم این اتفاق جزو معدود دفعاتی باشد که یک آهنگساز در لوکیشن حضور پیدا می کند. حتی بعد از پایان فیلمبرداری هم ما جلسات زیادی را برگزار کردیم البته قرار بود همزمان با اکران فیلم با هماهنگیهایی که به عمل آوردیم اجرای زندهای از موسیقی فیلم داشته باشیم که متاسفانه عملی نشد. اما آنچه می توانم از تجربه حضور آقای علیزاده در این فیلم بگویم باین است که ایشان مشتاقانه در جریان تولید فیلم قرار داشته و نهایت همکاری را با ما داشتند و امیدوارم این تجربه در سینمای ایران تکرار شود.
* شیوه فیلمبرداری علیرضا زریندست هم یکی از مهمترین نقاط قوت "ملکه" است و میتوان آن را نقطه عطفی در تهیه و تولید آثار مرتبط با سینمای دفاع مقدس به شمار آورد. این تجریه و شیوهای که در فیلم دیدیم چگونه رقم خورد؟
- به اعتقاد من آقای زرین دست تنها فیلمبرداری در ایران است که شما برای حرکت طولی، عرضی همزمان و 360 درجه حول یک دایره میتوانید با وی کار کنید.
الواری که آقای زریندست با ریل درست میکند به شما این امکان را میدهد که در نقاط مختلف بازیگر را به راحتی حرکت بدهید و این امکان وجود داشته باشد که با یک حرکت خاص دوربین هم او را تعقیب کند. این امکان همیشه همراه من بود که چقدر میزانسن را می توانیم با استفاده از این ویژگی انجام دهیم. البته ما از تیر و مرداد 89 تا 9 بهمن که فیلمبرداری شروع شد جلسات متعددی را با آقای زرین دست داشتیم و سه سفر هم به آبادان رفتیم. ما در مرداد ماه بود که تست رنگ، نور، نوع نگاتیو و تستی که در جلوه های ویژه چه کار باید کرد را انجام دادیم چرا که باید با یک پیشفرض منطقی وارد چنین پروژه سنگینی می شدیم لذا هم رنگمایه آرام آرام انتخاب شد و هم وقتی در لوکیشن ها رها می شدیم این فضای آهنی چیده شده، در درون همه ما هضم شد و وحشت ما از این همه آهن فرو ریخت.
ما در این مدت دائم در حال گشتزنی و حرف زدن در پالایشگاه بودیم. حتی داخل بویلرها میشدیم و فکر می کردیم که در این فضای محدود باید چگونه کار کرد. در این مدت هم آقای زریندست سر هیچ کاری نرفت و کامل در اختیار گروه بود. از این جهت تجربه بسیار متفاوتی بود که هم فراموشنشدنی است و هم امیدوارم بار دیگر آن را تکرار کنم
*یکی از مواردی که با اظهارنظرهای متفاوتی از سوی منتقدان مواجه شد تدوین فیلم بود. گرچه به گفته کارگردان این ریتم کند اقتضای شرایط آن شهر و شرایطش اش بوده است ولی خوب است آقای حمید باشه آهنگر هم در اینباره توضیحاتی ارائه بدهند.
حمید باشهآهنگر: تدوین این فیلم را میتوان از دو زاویه نگریست. اول اینکه اصولا ریتم و نحوه تدوین فیلم ملکه به چه شکل بوده است؟ و دوم اینکه اساسا تدوین وریتم در سینما در برگیرنده چه شرایطی است. ضمن اینکه خوانشی که ما میتوانیم از ریتم داشته باشیم به طور حتم در دوره های مختلف سینمای کشورمان میتواند متفاوت باشد که البته این بحث نیازمند برگزاری یک جلسه مفصل است که به آن بپردازیم. معمولا بحث ریتم در ایده و کلیت کار به دست میآید.
ریتم همواره در فیلمنامه نوشته میشود حتی سر صحنه فیلمبرداری هم وجود دارد. به طور کلی همه این موارد است که باعث ایجاد یک ریتم می شود و تدوینگر فقط می تواند به این روند یک سر و شکل داده و اضافهها را کم کند به همین دلیل دخل و تصرف تدوینگر در این شیوه به ویژه در فیلمهایی که دکوپاژ آهنی دارد درصد بالایی نیست. بر همین اساس اگر بخواهم درباره تدوین و ریتم فیلم "ملکه" صحبت کنم صرف کند بودن یا آرام بودن، ضعف محسوب نمیشود. البته شرایطی که در آن قصه اتفاق میافتد یک شهر متروک با یک ریتم کند و کشنده در زندگی است. اینکه همه چیز در حال تکرار است و هیچ اتفاق نویی برای شخصیتهای داستان نمی افتد. در این فیلم از آدم های جدید خبری نیست بنابراین رابطه بین افراد رابطهای است که نمی تواند درگیر دخل و تصرفی بشود و دارای پیچیدگی باشد.
*شرایط کاراکترهای فیلم در ریتم تدوین هم تاثیرگذار بود؟
- قطعا. کاراکترهای اصلی فیلمنامه هم درگیریهای ذهنی مخصوصی دارند و این تبلور ذهنی میطلبد که ریتم خاصی برای تدوین در نظر بگیریم به ویژه اینکه در فصل افتتاحیه فیلم باید فضاسازی صورت گیرد که تماشاگر بتواند در شرایط کلی قصه قرار گیرد ضمن اینکه کارگردان هم تمام تلاش خود را انجام داده که این شرایط کلی با یک چارچوب خاص برای تماشاگر طراحی شود. ما باید بپذیریم هر صحنه جانی دارد که در نوبت های جداگانه به تدوینگر می گوید که باید چه ریتمی رعایت شود. هر پلان عمری دارد که اگر کم و زیاد شود به طور حتم اثر را دچار آسیب می کند.
.
محمد علی باشه آهنگر: ببینید اگر ریتم کشنده در 20 دقیقه اول نباشد، شما به عنوان تماشاگر کمتر متوجه می شوید که چه بلایی سر شخصیتهای کار میآید. متاسفانه ما تماشاگران ایرانی به دلیل نوع فیلم هایی که در سینما و تلویزیون می بینیم دچار دیدگاههای متناقضی در حوزه ریتم شدیم. این در حالی است که من معتقدم دیگر زمان آن فرا رسیده که به فیلمساز 5 دقیقه مهلت بدهیم که چیزهایی که ما به عنوان تماشاگر در فضا نیاز داریم به ما انتقال دهد. به عنوان نمونه می توانم به صحنه دعوای بین سیف الله و سامی در فیلم اشاره کنم که خیلی ها می گویند اگر این بخش را برمی داشتیم اتفاقی نمی افتاد. اما من می گویم اگر ما این صحنه را برداشتیم به طور حتم در ادامه داستان فرصتی برای معرفی شخصیت سیف الله در یک شهر متروکه و جنگی نداشتیم بنابراین همین شخصیت برای تماشاگر الکن باقی می ماند و بسیاری از موارد را از دست می داد.
به هر حال تمامی تلاش ما این بود که شخصیت های فیلم در بیست دقیقه اول به تماشاگر معرفی و در عین حال یک تفکر فلسفی به آنها انتقال داده شود که اگر غیر این روند و ریتم عمل میکردیم می توانستیم بسیاری از صحنه ها را حذف کنیم و تماشاگر را دچار سردرگمی کنیم. این در حالی است که ما در سکانس های مختلف فیلم که سیاوش را در بالای بویلر پالایشگاه می بینیم فقط یکبار نحوه بالا رفتن او را نشان دادیم و دیگر لازم ندانستیم که مکرر این روند را به تماشاگر نشان دهیم.
* پس حذف صحنههای مربوط به بازی مصطفی زمانی در نقش جمشید در این راستا بود؟
- ما باید زمان را در تدوین جدید کم می کردیم و اصلا هم نمی خواستیم برای کوتاه کردن زمان از سکانس های مربوط به بازی مصطفی زمانی بزنیم. از همان ابتدا هم هدف اصلی ما این بود که شخصیت جمشید به هیچ عنوان روح نباشد چرا که این روند با پخش سریال هایی که از روح حرف می زدند همزمان شده بود که به طور حتم مورد نظر ما نبود. به هر ترتیب این شکلی که در نسخه اکران شده فیلم می بینید ممکن است نقش جمشید را کمتر کرده باشد اما کشمکش شخصیت سیاوش و جمشید را بسیار خوب به تماشاگر نشان داده است. حتی وقتی حمید با چند تدوینگر دیگر در مورد این تغییرات صحبت کرد آنها هم از این روند رضایت داشتند بنابراین اینکه بخواهیم به عمد دست به حذف صحنه های بازی مصطفی زمانی بزنیم فکر و عقیده درستی نیست.
به هرحال من معتقدم سینمای ایران باید این اجازه را سالی یک بار هم که شده به فیلمسازان بدهد که تجربه های جدیدی را در فیلمسازی به تماشاگر ارائه کنند. این روند باعث می شود که بسیاری از پیش فرض ها حتی در زمان اکران یک فیلم هم بهم ریخته شود.
حمید باشه آهنگر: البته قاعده به این شکل است که نباید بر اساس هویت یک کاراکتر بیرون از فیلم میزان نقش و کیفیت نقش او در فیلم چیزی سنجیده شود اما متاسفانه وضعیت کلی سینمای ما به قدری آشفته است که هیچ کدام از استانداردهای سینمایی رعایت نمی شود و این روند لطمه بسیار شدیدی به فیلم هایی وارد می کند که می خواهند شرایط ایده آلی را برای خود فراهم کنند و برای تماشاگر قصه را درست پرداخت کنند و این همان کجسلیقگی است که نشات گرفته از دیده شدن فیلم های خارج از استاندارد سینماست.
فیلم "ملکه" فیلمی بوده که استاندارد قصه آن به لحاظ زمانی بیش از 160 دقیقه بود. شاید تماشاگری که امروز این فیلم را ببیند اصلا متوجه نشود اما ما که در شرایط ساخت "ملکه" بودیم میدانیم اگر نسخه 160 دقیقه ای فیلم ساخته می شد آن موقع کار چقدر می توانست بی نظیرتر باشد.
* یکی از مواردی که در مورد فیلم "ملکه" محل بحث و جدل تماشاگران آثار شما بود، سکانس پایانی است که شعاری و سفارشی به نظر میرسد.
محمدعلی باشه آهنگر: برای سکانس پایانی فیلم چند پایانبندی خاص در نظر گرفته شده بود که اتفاقا آن پایانبندیها همه سفارشی بود. این پایانی که شما در فیلم دیدید دقیقا برخلاف آن چیزی که پیش بینی شده بود تصویربرداری شده بود. این در حالی است که قبل از این سکانس قرار بود گروه موزیک نیروی دریایی و حتی هواپیمایی از نیروی هوایی مانوری داشته باشند که سرانجام این پایانبندی به سرانجام نرسید.
* پس تصور سفارشی بودن این سکانس از اساس اشتباه است؟
- مسئله این است که وقتی شما به چیزی اعتقاد دارید ممکن است دیگران به همان اعتقاد بگویند سفارشی که من از این رویکرد واهمه ای ندارم. اما سکانس پایانی یک ادای دین به فیلم "فرزند خاک" و "بیداری رویاها" است که به نظر من مغز اصلی فیلم را تشکیل می دهد. بنابراین برای سکانس پایانی فیلم خودم به خودم سفارش دادم که پایانبندی چگونه باشد کما اینکه بسیاری با این پایانبندی مخالف بودند و من برای این پایانبندی جنگ زیادی کردم. ضمن اینکه می خواستم این نکته را به تماشاگر فیلم بگویم که شهیدان گمنام برای آبادانی و حفظ این سرزمین چه فداکاریهایی کردند. از سوی دیگر من یک نفتی هستم که آبادان را همیشه دوست داشته و دارم. اینکه چگونه این سرزمین با تمام بی توجهی های هم اکنون تبدیل به یک سرزمین آباد شده است.
* نکته پایانی که برای فیلم نگفتید و باید میگفتید.
- در حوزه صداگذاری و صدابرداری واقعا زحمت زیادی کشیدیم. باندهایی که آقای قاسمی برای صداهای گلوله چینش کرده بود به حدی دقیق و فنی بود که شما کمتر عبور گلولهای را سراغ دارید که صدایش در فیلم تکرار شود. آقای قاسمی در این فیلم از انواع و اقسام گلولههایی که می توانست در صداگذاری استفاده شود در نقاط مختلف فیلم استفاده کرد. ضمن اینکه ما در حوزه جلوههای ویژه هم کارهایی را انجام دادیم که آقای روزبهانی برای اولین بار در جلوه های ویژه میدانی از آن استفاده کرده است که متاسفانه دیده هم نشد.
بسیاری از گلوله هایی که در نخلستان بود قبل از اینکه به زمین برخورد کند در آسمان منفجر می شد و این یک تجربه جدیدی بود که در شرایط بسیار دشواری به انجام رسید. حتی ما در حوزه جلوه های ویژه رایانه ای هم به این شکل با آقای ایزدی به عنوان طراح جلوه های ویژه رایانه ای شرط گذاشته بودیم هر صحنه ای که به نوعی ذهن تماشاگر را از فضای واقعی به دیجیتال ببرد از نظر ما قابل قبول نیست. این در حالی است که شما در همان سال تولید و اکران فیلم در جشنواره، فیلمهایی را می دیدید که به محض دیدن تصویر متوجه می شویم که آن اثر جلوه های ویژه رایانه ای دارد. البته در این میان به نوع بازی بازیگر نوجوان فیلم و چهره پردازی که واقعا زحمت زیادی کشیده بودند هم اشاره کنم که این بخش را هم کسی ندید.
گفتگو از پریسا ساسانی و علیرضا سعیدی
نظر شما