به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه داستان «داستانهایی برای سرگرمی» نوشته جانی رُداری و با ترجمه چنگیز داورپناه از سوی نشر قطره منتشر شده است که این کتاب در برگیرنده 20 داستان کوتاه است و هر یک از آنها دارای سه نوع پایان است. خواننده این کتاب میتواند یکی از این پایانبندیهای را که میپسندد انتخاب کرده و بخواند. همچنین در صورت نپسندیدن این پایانبندی خواننده میتواند خود برای داستان پایانبندی بنویسد.
همچنین مخاطب میتواند برای آگاهی از پایان داستانهای پیشنهادی نویسنده به انتهای کتاب مراجعه کند و بنا بر نوع نگارش رُداری بیآنکه بخواهد تحت تاثیر نظر نویسنده قرار بگیرد، نظر او را خوانده و از پسندیدن آن اطمینان حاصل کند.
داستانهای این اثر برای نخستین بار در مجله «اخبار بچهها» به چاپ رسید و در سال 1971 نیز توسط «ناشرین متحده» به صورت کتاب منتشر شد.
رُداری در داستانهای این مجموعه که با عناوینی چون طبلزن جادوگر، پینوکیوی حیلهگر، آن اشباح بیچاره، سگی که پارس کردن بلد نبود، خانهای در کویر و ... منتشر شده، قصه را نه به عنوان موضوعی شگفتانگیز و فانتزی بلکه به عنوان آئینه تصور و خیال خود و یکی از ابزارهای اصلی نمایش هوش و ذکاوت انسانی و مایه تمرین برای نگاه به رویدادها از زوایای مختلف به کار برده است.
وی در همین زمینه در گفتگویی که در مقدمه این کتاب نقل شده است، مینویسد: وقتی کودکی به قصهای گوش میدهد، به ذهنش رو میآورد و از لحاظ ساختار تصورش را مورد بررسی قرار میدهد. برای خود ابزاری را تصویر میسازد که برای شناخت دنیا اجتنابناپذیر است، این ابزار یاریش میدهد تا بتواند در برابر دنیا و مسائلش رفتاری خلاق داشته باشد. پس قصه یک نقش آموزشی غیرقابل جایگزین دارد، حتی نقشی در شکلگیری طرز تفکری منطقی و عملی.
در بخشی از داستان «آن اشباح بیچاره» از این کتاب آمده است: روی سیاره بورت، اشباح زیادی زندگی میکردند. آیا زندگی میکردند؟ بهتر است بگویی ادای زندگی کردن را در میآوردند، در تلاش برای زندگی بودند. محل زندگی آنها، مانند اشباح جاهای دیگر بود، در غارها، در داخل بعضی قلعههای در حال خراب شدن، در یک برج و باروی متروک، در طاقچههای زیر سقف. وقتی ساعتها، نیمه شب را اعلام میکردند، درست در آن لحظه از مخفیگاه خود خارج شده و در گوشه و کنار سیاره به گردش مشغول میشدند و میخواستند اهالی بورت را به وحشت اندازند. اما بورتیها وحشت نمیکردند. آنها انسانهای پیشرفتهای بودند، اعتقادی به اشباح نداشتند. اگر با آنها روبرو میشدند، شروع میکردند به دست انداختن آنها تا اینکه اشباح خجالت میکشیدند و فرار میکردند.
برای مثال، قوتی یک شبح با تکان دادن زنجیرهایی، صدای نفرتانگیز غمناکی راه میانداخت، فورا یکی از اهالی بورت سر او داد میکشید: آی شبح! مگر نمیبینی که زنجیرهایت احتیاج به روغنکاری دارند؟
وقتی شب به آخر میرسید، شبحها دوباره به مخفیگاهشان بر میگشتند. خسته و کوفته، تحقیر شده و با روحیه خراب دور هم جمع میشدند و در دلها، نالهها و گلایهها شروع میشد.
مجموعه داستان «داستانهایی برای سرگرمی» در 240 صفحه، با شمارگان 110 نسخه و قیمت 8500 تومان توسط نشر قطره منتشر شده است.
نظر شما