به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب «هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست» سروده گروس عبدالملکیان عصر دیروز پنجشنبه 30 خرداد با حضور اهالی قلم در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان برگزار شد.
امیرعلی نجومیان به عنوان منتقد در این برنامه گفت: چاپ این کتاب در وضعیتی که بازار کتاب دارد، موقعیت مبارکی است و استقبالی که از آن می شود، برای اهالی کتاب امید ایجاد می کند. این که «هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست» در یک فصل به چاپ سوم رسیده است، نشان از ارتباط خوبی که با مخاطب برقرار کرده، می دهد.
وی افزود: این کتاب بیش از هر چیز از یک روان زخم عمیق هنرمند تولید شده است. روان زخم عمیق را تروما نامیده اند. تمام کتاب، هم شعرها هم عکس ها، برخاسته از تروما هستند. مرگ همان طور که از عنوان کتاب برمی آید در کنار اصطلاحاتی مانند «غیاب»، موتور محرک کتاب است. معمولا روان زخم را در روانشناسی این گونه تعریف می کنیم که روان زخم ناشی از یک شوک عاطفی است که یادآوری آن سرکوب شده و همین باعث شده است که این زخم درمان نشود.
این منتقد در ادامه گفت: در این کتاب هم با روان زخم های متفاوتی روبرو هستیم که ریشه در شوک های عاطفی ناشی از جنگ، زلزله، اتفاقات سیاسی ناگوار و تروماهای شخصی و فردی دارند. حتی شکست در مقابل امر نوشتن هم بخشی از این تروماهاست. برای شاعر این کتاب، مساله روان زخم ناگوار نیست و گویی همیشه آن را به همراه دارد و یادآوری اش برایش نوعی لذت دارد. می خواهم از این حرف ها به اندیشه ای از فروید برسم. او در کتاب «عصر فراسوی لذت» دارد که در آن فراوان به امر تروما پرداخته است.
مولف کتاب «درآمدی بر مدرنیسم در ادبیات» گفت: درست است که تروما امری است که از آزار روانی به وجود آمده اما فروید می گوید که این پدیده در درون خودش می تواند لذت بخش باشد. عبدالملکیان در یکی از شعرها می گوید ای کاش چیزی یا کسی برای ترک کردن وجود داشت. این جاست که شاعر دارد به استقبال تروما می رود. به نظرم هنر و ادبیات بهترین فضا برای بازنمایی تروماست. در این کتاب هم با شعر و عکاسی روبرو هستیم و مشغول بازنمایی تروماییم.
نجومیان در بخشی از سخنانش گفت: یکی از تم های مهم تروماتیک این کتاب، کودکی است. کتاب مرتبا اشاره به امر کودکی دارد. در تمام کتاب با صدایی روبرو هستیم که گویی می خواهد به نقطه اول برگردد. این نقطه اول به قول لاکان، همان امر خیالی است. اما چیز دیگری هم در شعرها هست که برای شاعر گم شده است و آن رهایی و آزادی است. این رهایی می تواند رهایی و آزادی از زبان باشد. «متن را از نقطه ای که اسیر آن شده، رها کن!» شاعر خودش را در خیلی از شعرها گم کرده است و این گم گشتگی و سرگشتگی را می توان در بسیاری از شعرها دید.
وی گفت: حضور مرگ در درون زندگی یکی از ویژگی های تماتیک این کتاب است. در این کتاب ما مرتبا با مرگی روبرو هستیم که در زندگی جریان دارد. در تصاویر و عکس های کتاب هم خون می بینیم و این خون ها به شکل های مختلف ما را به حضور مرگ می رسانند. در «هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست» با شعرهایی روبرو هستیم که تلاش برای رسیدن به مرگ هستند که هم امری لذت بخش و هم رنج آور است.
این منتقد گفت: عبدالملکیان در یکی از شعرها گفته است طناب هم وسیله ای برای تاب درست کردن و بازی کردن است و هم وسیله ای برای دار زدن. این یعنی هم کودکی و هم مرگ در کنار هم. هر دو بازگشت به نقطه صفر یا صد هستند. ادبیات طبق نظریه ای، هم اثبات زبان است و هم نفی آن. در این کتاب هم شعرهایی داریم که شاعر خودش می گوید نمی توانم کلمات مناسب را پیدا کنم.
نجومیان در پایان سخنانش گفت: من در زمینه چگونگی انتخاب عکس های کتاب اطلاعی ندارم ولی به نظرم عکس ها، در نظام تداعی با شعرها انتخاب شده اند و آن ها هم در جهت هدف مرگ اندیشی کتاب هستند.
خوانش شعر توسط گروس عبدالملکیان و اجرای زنده موسیقی از بخش های دیگر این مراسم رونمایی بود.
نظر شما