۲۳ تیر ۱۳۹۲، ۱۴:۳۹

قراملکی در گفتگو با مهر:

نبودن فلسفه علوم انسانی از دلایل عدم رشد این علوم در ایران است

نبودن فلسفه علوم انسانی از دلایل عدم رشد این علوم در ایران است

یک استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه اخلاق گفت: در جامعه ما فلسفه علوم انسانی یک ضرورت است شاید یکی از دلایل عدم رشد علوم انسانی رایج نبودن فلسفه علوم انسانی در ایران است. اما نباید فلسفه علوم انسانی را به صورت دستوری و بخشنامه ای رواج دهیم به صورت شکلک فلسفه علوم انسانی یا فلسفه علوم انسانی کاذب.

احد فرامرزقراملکی در مورد وضعیت فلسفه های مضاف در ایران به خبرنگار مهر گفت:  تا آنجا که من اطلاع دارم درایران کتابی به نام فلسفه علوم اجتماعی قبل از انقلاب در تبریز منتشر شد ولی اقبال به فلسفه علم با رهیافت تحلیلی به بعد از انقلاب  برمی گردد. تربیت شدگان فلسفه تحلیلی  وقتی در بعد از انقلاب به ایران برگشتند هم با دایر کردن کلاس هایی هم با تخصیص و تعریف واحدهای درسی در رشته های مختلف علوم پایه و علوم انسانی درسی به عنوان فلسفه علم را طرح کردند.

استاد دانشگاه تهران افزود: سابقه فلسفه اخلاق و فلسفه تاریخ هم در کشور ما به قبل از انقلاب بر می گردد اما اقبال به فلسفه های مضاف به صورت یک رشته دانشگاهی و در نتیجه تولید منابع و ادبیات مربوط به این حوزه بعد از انقلاب رواج یافته است.

این محقق و پژوهشگر حوزه فرهنگ و فلسفه در مورد ضرورت پرداختن به فلسفه های مضاف در ایران هم عنوان کرد: درباره این سؤال دیدگاه خاصی دارم  که به اختصار بیان می کنم. ضرورت اقبال به فلسفه علم و فلسفه های مضاف را مربوط به حرفه گرایی می دانیم. حرفه گرایی یکی از بسترهای توسعه هر جامعه توسعه یافته است به این معنا که اگر به هر جامعه توسعه یافته ای نظر کنیم خواهیم دید که بستری به نام حرفه گرایی یا professionalism بوده است. تعریف حرفه گرایی دو مؤلفه دارد زیرا حرفه گرایی عبارت است از عزم عمومی جامعه برای ارتقای مشاغل و حرفه ها و رشد متوازن هر حرفه. اگر مؤلفه دوم را در نظر آوریم یعنی رشد متوازن هر حرفه، آن وقت خواهیم پرسید که یک رشته در یک جامعه چگونه رشد متوازن می کند.

قراملکی در ادامه گفت: پاسخ به این سؤال این است که هر حرفه ای یک هرمی دارد که تمامی اهالی آن حرفه و فعالان آن حرفه در آن هرم جای دارند اگر این هرم را از قاعده به رأس در نظر آوریم اولین سطحی که مماس بر قاعده است سطح تکنسین ها یا کارورزان است که آنان در این حرفه ارائه خدمات یا تولید کالا می کنند و به کاربران متصل می شوند یا به کاربران ارائه می کنند. اگر بخواهم با مثالی عرض کنم اینطور است که کسانی که در بانک ها مشغول کارند اینها در حرفه ای با عنوان مدیریت مالی و سرمایه نقش کارورزی دارند یا در حرفه پزشکی، پزشکان در سطوح مختلف چه در اتاق عمل، چه در مطب و چه در بیمارستان به این لایه متعلق هستند. آن وقت این لایه یعنی تکنسین ها و کارورزان محتاج فناوری و تکنولوژی هستند که لایه دومی را تولید می کنند به دیگر سخن در هر حرفه یک لایه دومی به طرف رأس وجود دارد که آنان را فناوران می نامیم. آنان تکنولوژی رابرای تکنسین ها و کارورزان تولید می کنند.

این پژوهشگر حوزه اخلاق اظهارداشت: باز در مثال وقتی تکنولوژی آموزش برای حرفه تعلیم و تربیت تولید می کنید یا برای حرفه پزشکی تکنولوژی پزشکی تولید می کنند. این فناوران خود برای تولید فناوری محتاج دانش هستند در نتیجه در هر هرم حرفه یک لایه سومی پیدا می شود به نام لایه دانشمندان. در این لایه تولید علم می شود تا از آن علم تکنولوژی تولید شود. این لایه در هر حرفه، لایه علم و دانش است. مثل علم مدیریت، علم روانشناسی، علم مدیریت سرمایه، علم پزشکی و ...  این هرم همه این حرفه ها را شامل می شود اما نکته این است که لایه دانشمندان در هرم حرفه گاهی با مسائل بنیادی روبرو می شوند که این مسائل نقش بنیادی و زیر ساختی برای حرفه دارند.

عضو هیات علمی دانشگاه تهران یادآوری کرد: این مسائل به گونه ای هستند که متدولوژی خود آن علم جوابگوی این مسائل نیست برای حل این نوع پرسشها در هرم حرفه به لایه چهارمی نیاز داریم پیداست که صدرنشین و رفع نشین حرفه هستند به اینها فیلسوفان حرفه می گوییم. برای مثال در پزشکی دانش پزشکی درگیر می شود به اینکه سلامت چیست انسانی که در سلامتی ای که موضوع ماست آیا این انسان تک بعدی یا چند بعدی است. آیا فیزیکالیزم را یا ثنویت را برگزینیم. این نوع سؤالات در پزشکی سؤالات بسیار مهم و نقش زیرساختی دارند اگر پاسختان به این سؤالها یا اینکه انسان جسم است یا جسم و روح است هر پاسخی باشد تولید و توزیع دارو و سیاستهای تولید فناوری پزشکی و همه چیز پزشکی تحت تأثیر این پاسخ ها قرار می گیرد. آنوقت این سؤال به لحاظ متدولوژی در حد متدلوژی علم پزشکی نیست.

وی ادامه داد: اینجا گروه دیگری لازم است که به این سؤال جواب دهند به اینها فیلسوف پزشکان می گویند. در کشورهای صنعتی شاهدیم که امروزه در کنار پزشکان، فیلسوف پزشکان برای پاسخ دادن به این نوع سؤالها تربیت شده اند. اینطور که 1-حرفه گرایی بستر توسعه است. 2- در حرفه گرایی رشد متوازن حرفه ها است این چیزی است که متأسفانه در کشور ما مورد غفلت قرار گرفته است یعنی حرفه ها رشد متوازن ندارند یعنی مثلاً در رشته پزشکی معلوم نیست که آیا علم پزشکی تکنولوژی و تکنسین پزشکی و فیلسوف پزشکان به صورت متوازن رشد کرده اند یانه؟

قراملکی افزود: این ضرورت را اگر بخواهم اینجور نشان بدهم یک نتیجه خیلی مهمی پیش می آید آن این است که هر حرفه ای به تعدادی از دانش ها نیاز دارد تعدادی از دانش ها نیازمند فلسفه خود هستند. به این صورت برای نه صرفاً دانش ها بلکه برای تمام حوزه ها به وجود آمدن لایه ای از اهالی حرفه که آنها را فیلسوفان حرفه می نامیم لازم می آید. بنابراین در جامعه گریزی و گزیری از فیلسوفان مضاف به این معنا که عرض کردم نیست.

وی ادامه داد: از این گفته می شود یک نتیجه گرفت و آن این است که آن رشد فلسفه علم و فلسفه های مضاف می تواند خودش طبیعی باشد، می تواند دستوری باشد. اگر بخواهیم فلسفه علم را بخشنامه ای یا دستوری و فرمانی رشد بدهیم این امکان ندارد یک رشد کاذب می شود یک به وجود آمدن نسلی و گروهی می شود که مسائلشان مربوط به جامعه ما نیست اما اگر با همین هرمی که از حرفه ها توضیح دادم تعامل بین لایه های چهارگانه حرفه ها را بتوانیم ایجاد و مدیریت کنیم خود به خود در جامعه فلسفه های مضاف به صورت یک ضرورت طبیعی رشد خواهند کرد.

این نویسنده درمورد اینکه کدامیک از فلسفه های مضاف در ایران اولویت دارند هم گفت: پاسخ به این سؤال دشوار است من نمی توانم در مقیاس ایران به این سؤال جواب دهیم این نیاز به یک مطالعه دقیق جامعه شناختی دارد  اما اگر علایق یا انگاره های من را در این رابطه بپرسید عرض می کنم که امروز در حوزه پزشکی فلسفه مضاف یک ضرورت اجتناب ناپذیر است رشته ای به نام فلسفه پزشکی در کشور نداریم هر چند که اخلاق پزشکی خوشبختانه به صورت یک رشته مطرح شده است. جامعه ما به جد درگیر سؤالهای بنیادین در فلسفه پزشکی است. در قدیم در روزگاران زکریای رازی، فارابی، ابوعلی مسکویه فرد واحدی می توانست هم دانشمند باشد هم فیلسوف آن علم باشد مانند همین هایی که نام بردم.

قراملکی یادآور شد: اما امروزه به دلیل توسعه ای که وجود دارد نمی شود که یک فرد هم پاسخگوی مسائل پزشکی باشد هم پاسخگوی مسائل فلسفه پزشکی باشد. در جامعه ما فلسفه علوم انسانی یک ضرورت است شاید یکی از دلایل عدم رشد علوم انسانی رایج نبودن فلسفه علوم انسانی در ایران است. اما نباید فلسفه علوم انسانی را به صورت دستوری و بخشنامه ای رواج دهیم به صورت شکلک فلسفه علوم انسانی یا فلسفه علوم انسانی کاذب. در حوزه علوم انسانی باید بتوانیم علوم انسانی در شکلک نیازهای عینی جامعه و کاربران رشد بکند فلسفه علوم انسانی هم از آن زاده خواهد شد و پرورش خواهد یافت. بنابراین در حوزه علوم انسانی فلسفه علوم انسانی می تواند بسیار کمک کننده برای توسعه و رشد علوم انسانی باشد. 

کد خبر 2090934

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha