به گزارش خبرگزاری مهر، از مسائل مهم انسان و شايد مهمترين آنها، شناخت خود انسان است. آدمي قبل از آنكه به شناخت جهان پيرامون خود و نيك و بد آن بپردازد، بايد خود را بشناسد و گنجينه هاي فطرت و نهاد خود را كشف نمايد و آنها را به كمال برساند و اميال نفساني و شهواني خود را تعديل كند. در اين صورت است كه به بزرگ ترين سعادت نايل مي شود. اما اگر غفلت بورزد و استعدادهاي خود را نيابد و شكوفا نسازد و فقط نيازهاي مادي و اميال نفساني و حيواني خود را بر آورد، گرفتار خسران مي گردد و از مرتبه انسانيت به حيوانيت تنزل مي كند.
دعوت به شناخت انسان از توصيه هاي مهم پيامبران الهي، عالمان اخلاق عارفان و فيلسوفان است و انسان خود نيز اهميت آن را احساس مي كند. البته آدمي از جهات مختلف موضوع شناخت و علوم گوناگون است.
اما منظور از شناخت انسان در اين مبحث آن است كه او داراي استعدادها و نيروهايي براي فهم خود و جهان و تكامل انساني است. اگر انسان با تامل و تفكر، امكانات و استعدادهايي كه براي رشد و تكامل در او آفريده شده است بشناسد، بهتر مي تواند سرمايه هاي وجودي خود را به كمال برساند.
قرآن و روايات اسلامي، انسان را به خود شناسي دعوت مي كنند از جمله آیه 5 سوره طارق و آیه 105 سوره مائده که تاکید دارند انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است. امير المومنين علي (ع) مي فرمايد: كسي كه به خودشناسي دست يابد، به بزرگترين سعادت و كاميابي رسيده است.
بنابراين در اهميت خود شناسي جاي هيچ شك و شبهه اي نيست، اما براي روشني هر چه بيشتر رجحان و ضرورت خود شناسي مي توان به دلايل ذيل اشاره كرد.
- مقدمه كمال انساني
اگر آدمي قبل از هر چيزخود را بشناسد، بهتر مي تواند از سرمايه هاي وجودي خود بهره ببرد و آنها را شكوفا سازد، زيرا نقطه آغاز همان شناخت سرمايه هاي وجودي است. او مي تواند از خود بپرسد آيا حد وجودي انسان در حد ساير حيوانات است يا قدرت تعالي و رشد و پرواز كردن دارد؟ اگر انساني كه قدرت تعالي و پرواز دارد از آن استفاده نكند و از سرمايه وجودي خود بهره نبرد، آيا شايسته مذمت نيست؟ آيا انسان غير از اين بدن مادي، حقيقت ديگري به نام روح دارد؟ اگر انسان داراي روح است نيازهاي آن چيست و چگونه بايد برآورده شود و چگونه بايد تكامل پيدا كند؟پاسخ به اين پرسشها مقدمه تكامل انساني است.
- پيش درآمد جهان شناسي
شناخت جهان عبارت است از تعامل انسان با جهان خارج از خود. انسان بعد از تعامل است كه مي گويد مي بينم، مي شنوم و مي شناسم. سوال اساسي اين است كه موجودي كه از آن به "من" تعبيرمي كنيم، چه اندازه در شناخت سهم دارد؟ آيا همه سهم براي انسان است، يا سهم اساسي براي جهان خارج است و يا هر دو سهيم هستند؟ لازمه پاسخ به اين سوال، خود شناسي است. انسان ابتدا قوا و ابزارهاي شناخت خود و گستره و مرزهاي آنها را بشناسد تا بعد به شناخت جهان دست يابد. اميرالمومنين علي(ع) مي فرمايد: كسي كه خود را نمي شناسد،چگونه غير خود را تواند شناخت.
-مقدمه خدا شناسي
خود شناسي را كه مقدمه خداشناسي است، مي توان از جهات گوناگوني مورد تامل قرار داد. از آنجا كه فطرت آدمي با معرفت خدا عجين است دعوت به خود شناسي در واقع دعوت به خداشناسي و ارتباط با خداست. امير المومنين علي(ع) مي فرمايد: خدايا! تو قلب ها را با محبت خود و عقل ها را با معرفت خود سرشته اي.
خود شناسي،مقدمه محبت و معرفت به خداست. وجود انسان، وجودي وابسته و ممكن الوجود است و چنين موجودي نمي تواند، آفريينده خود باشد. بنابراين، هنگامي كه آدمي به خود شناسي مي پردازد، وابستگي خود را به خدا احساس مي كند. قرآن مجيد در آیه 15 سوره فاطر مي فرمايد: اي مردم! شما به خدا نيازمنديد و خدا است كه بي نياز ستوده است.
-حلال مشكلات
بسياري از مشكلات روحي و رواني و فكري و اخلاقي انسان ناشي از خود ناشناسي است. اگر آدمي حقيقت واقعي خود، هدف خلقت، رابطه خود با خدا، موقعيت خود در نظام هستي، تاثير زندگي دنيوي در آخرت، نقش اخلاق نيكو و برخورد مناسب با ديگران، سهم ثروت در كيفيت زندگي و نقش مصيبت ها و خوشي ها را در زندگي بداند بسياري از مشكلات او حل مي گردد و زندگي سعادت آميزي را براي خود رقم مي زند.
بسياري از مكاتب ساخته و پرداخته دست بشر نظير ماترياليسم، ليبراليسم، نازيسيم، تبعيض نژادي، سرمايه داري و اگزيستانسياليسم كه امروزه سرنوشت آدميان را رقم مي زنند،ريشه در عدم شناخت انسان دارند. اگر آدمي خود را به خوبي مي شناخت، ديگر گرفتار اين مكاتب نمي گشت و مي توانست در پرتو تعقل و خردورزي به آرامش راستين دست يابد كه همان انس با خدا و تبعيت از فرامين الهي است.
نظر شما