۱۷ تیر ۱۳۹۲، ۹:۵۲

در نقد کتاب بن لوری مطرح شد:

هریک از داستان‌های بن لوری حرف و سخنی از انسان امروز دارند

هریک از داستان‌های بن لوری حرف و سخنی از انسان امروز دارند

محسن فرجی در جلسه نقد کتاب «داستان‌هایی برای شب و چندتایی هم برای روز» نوشته بن لوری گفت:‌ داستان‌های این کتاب برای سرگرمی و لذت در لحظه نیستند بلکه هر کدام حرف و سخنی از انسان امروز دارند.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب «داستان‌هایی برای شب و چندتایی هم برای روز» نوشته بن لوری با ترجمه اسدالله امرایی، عصر دیروز یکشنبه 16 تیر با حضور محسن فرجی، اصغر نوری، فرزام شیرزادی به عنوان مجری و مترجم اثر در سرای اهل قلم برگزار شد.

در ابتدای این نشست اصغر نوری گفت: وقتی چند داستان از داستان‌های این کتاب را می‌خوانیم و جلو می‌رویم، این عقیده نزد ما قطعی می‌شود که نویسنده نه تنها چیز غیرواقعی را واقعی می‌کند، بلکه نمی‌خواهد منطقی هم برای آن‌ها تعریف کند. کافکا در داستان «مسخ» برای حشره‌ هم منطق تعریف می‌کند ولی بن لوری در کتاب «داستان‌هایی برای شب و چندتایی هم برای روز» در پی این موضوع نیست. به نظرم منطق نویسنده در برخی داستان‌ها، از ادبیات به سمت انیمیشن می‌رود. من با مطالعه این داستان‌ها،‌ به یاد انیمیشن «مداد جادویی» افتادم که زمان کودکی خودم پخش می‌شد.

وی افزود: در این کتاب هم نویسنده خیلی راحت، رئالیسم را تعطیل می‌کند و در بند باورپذیری نیست. چون داستان‌ها هم خیلی کوتاه هستند، اصلا به این موضوع فکر نکرده است. این باعث می‌شود تخیل نویسنده، خیلی آزاد باشد و این هم باعث سرگرم‌کنندگی می‌شود. ولی به داستان‌های مجموعه یک ضربه می‌زند. گویی نویسنده همه قدرتش را در راه ساخت آن فضای غیرواقعی صرف می‌کند و دیگر این نکته که داستانش تاثیرگذار باشد یا بردی داشته باشد، برایش مهم نیست.

این منتقد گفت‌: البته بن لوری در دو داستان از این فضا به خوبی استفاده می‌کند. این داستان‌ها «چاه» و «پاگنده» نام دارند که به نظرم بهترین داستان‌های کتاب هستند. فکر می‌کنم چون در جامعه‌ای متفاوت از جامعه‌ای که بن لوری در آن زندگی می‌کند، روزگار می‌گذرانیم، می‌گوییم این داستان‌ها حرفی برای گفتن دارند. در کل به نظرم، به جز دو داستانی که نام بردم، داستان‌های دیگر فقط فضاسازی هستند و بعد از نیم ساعت از یادم رفتند.

در ادامه محسن فرجی گفت: من می‌خواهم قبل از نقدم بر کتاب، درباره خود آقای امرایی حرف بزنم. اگر اسدالله امرایی در یک سرزمین متمدن زندگی می‌کرد، تا حالا مجسمه‌اش را ساخته‌ بودند ولی هنوز این‌جا مجسمه‌ای از ایشان ساخته نشده است. چند سال پیش در مجلسی بودیم که مرحوم سحابی هم حضور داشت. سحابی در توصیف لیلی گلستان گفت او یک عمله فرهنگی است. حالا من جرات ندارم مثل ایشان از آقای امرایی تعریف کنم ولی می‌گویم که ایشان خادم فرهنگ است و اصلا نمی‌توانم روزی را تصور کنم که ایشان استراحت کند.

نویسنده مجموعه داستان «چوب‌خط» گفت:‌ آقای امرایی بی‌هیچ منت و ادعا و حب و بغضی و با رعایت انصاف، نویسنده‌های قدیمی و جدید و جوان جهان را به مردم ما معرفی کرده است. او حتی در دستگیری از مترجمان و نویسندگانی که بیمار و ناتوان می‌شوند، هم فعال است. در کل اسدالله امرایی، شخصیتی چند بعدی و تاثیرگذار دارد و چون دولت‌مردان و مسئولان ما درک ندارند که از این شخصیت تقدیر کنند، بر خودم واجب می‌دانم که در همین جمع اندک از ایشان تقدیر کنم. امرایی بیش از یک مترجم، در سه دهه اخیر،‌ فرهنگ‌سازی کرده است.

وی ادامه داد: اما با آقای نوری مخالفم. چون ژانر این داستان‌ها، ژانر شگفت‌ است و این داستان‌ها خودشان، جهان خودشان را می‌سازند. به نظرم بن‌ لوری یک امکان جدید را مقابل نویسنده‌ها قرار می‌دهد چون تلقی معمولی که از داستان کوتاه سراغ داریم، چند شخصیت و آدم هستند که دور هم جمع شده‌اند و اتفاقی برایشان می‌افتد. امکانی که بن لوری به خواننده داده، از طریق دست انداختن و استمداد از افسانه‌ها و حکایات و قصه‌های عامیانه، ایجاد شده است.

در ادامه نوری در پاسخ به فرجی گفت: من انتظار ندارم که نویسنده توضیح بدهد. در یکی از داستان‌هایی که خودم ترجمه کردم، شخصیتی بود که از دیوار عبور می‌کرد اما نویسنده این اتفاق را اداره می‌کند. من به انتخاب نویسنده احترام می‌گذارم. به همین دلیل مثال انیمیشن را زدم. ذهنیت بن لوری مانند گیم و بازی‌های ویدئویی است. اتفاقا به نظرم داستان‌های این کتاب شبیه کارهای کافکا نیستندچون هم یک مساله دارند و هم شخصیت‌هایش کافکایی نیستند. من می‌گویم رویکرد این داستان‌ها چیز دیگری است. یعنی برای مخاطب آمریکایی و اروپایی که شاید از سیاست و فلسفه در داستان خسته شده، چیزی عرضه می‌کند که در لحظه سرگرم می‌شود.

فرجی هم گفت: قصه‌های این کتاب، بی‌زمان و بی‌مکان‌اند. شخصیت‌ها مانند اکثر افسانه‌ها و حکایات عامیانه، بی‌نام هستند و عنصر خواب در اکثر آن‌ها مهم است. عنصر دیگری که از مولفه‌های حکایات و افسانه‌های عامیانه است، به حرف آمدن و حضور حیوانات است که در این داستان‌ها دیده می‌شود. به همین دلیل به نظرم بن لوری بیشترین بهره را از حکایات و افسانه‌های عامیانه برده است. و این موضوع جای افسوس دارد چون با توجه به این که افسانه‌ها و حکایات عامیانه به خواستگاه ادبیات کهن ما نزدیک‌تر است تا آمریکا، اما این نویسنده کاری را کرده که ما ایرانی‌ها باید بکنیم.

این نویسنده گفت: من با آقای نوری درباره این که می‌گوید داستان‌ها برای سرگرمی و لذت در لحظه هستند، مخالفم. به نظرم در همه داستان‌ها حرفی برای گفتن وجود دارد و آن‌جایی که یک معضل و مشکل بیرونی مطرح است، ناشی از یک مشکل درونی انسانی است. هیچ‌کدام از داستان‌های کتاب، صرفا سرگرم‌کننده نیستند و همه حرفی از جنس انسان امروز دارند. به نظرم اتفاقا نویسنده، آمریکایی برخورد نکرده و بیشتر به نویسنده‌های اروپایی و مشخصا نویسنده‌های ایتالیایی نزدیک‌تر است. به نظرم این داستان‌های بن لوری شبیه به کارهای جانی روداری یا ایتالو کالیونو هستند. در کل، این داستان‌ها حرف و پیام دارند و سرگرمی در لحظه نیستند.

کد خبر 2092341

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha