خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: پس از برگزاری مراسم رونمایی از اولین جلد دانشنامه فرهنگ مردم ایران در مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و پرسش خبرنگار مهر از مسئولان دخیل در این دانشنامه درباره سخنان و یادداشت معصومه ابراهیمی مسئول پیشین این دانشنامه، که با پاسخ مدیر مرکز و معاون علمی او همراه بود، ابراهیمی یادداشت دیگری در اعتراض به پاسخهای طرح شده در این جلسه، به خبرگزاری مهر ارسال کرد. مشکل اصلی در این میان، دعوی ابراهیمی بر زحماتی است که برای تولد و بالندگی این دانشنامه کشیده و نادیده گرفته شده است و به دنبال آن و به دلیل اعتراضات و انتقاداتش به روند علمی طرح، او را از سمت مدیریت و نظارت بر پیشروی دانشنامه عزل کردهاند.
مسئولان مرکز دایرةالمعارف اسلامی در گزارشی با عنوان «تغییر مدیریت در پروژه دانشنامه فرهنگ مردم با تصمیم شورای عالی بوده است» در پاسخ به سئوال خبرنگار مهر، اشاره کردند که دعوی ابراهیمی، بیجا بوده و دلیلی برای شکوه وجود ندارد چون تغییر و جابجایی مدیران اجرایی طرحهای این مرکز امری کاملا طبیعی است که به صلاح دید شورای عالی مرکز انجام میشود. ابراهیمی سال گذشته در اعتراض به روندی که موجب عزل وی از مدیریت و نظارت بر این دانشنامه شد، گفتگویی با خبرنگار مهر داشت و به علاوه یادداشتی انتقادآمیز در اختیار مهر قرار داد که تا زمان برگزاری جلسه رونمایی اولین مجلد دانشنامه با واکنشی روبرو نشد. پس از طرح سئوال خبرنگار مهر در جلسه رونمایی و انتشار پاسخ مسئولان مرکز دایرةالمعارف اسلامی، ابراهیمی، انتقادات جدیدی را در یادداشتی مفصل و مشروح، به پاسخهای طرح شده در جلسه مذکور مطرح کرده است.
مشروح متن یادداشت ابراهیمی در ادامه میآید:
به نام خدا
خوشبختانه به همت اصحاب رسانه مسئولان دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، پس از یک سال تأخیر، مجاب شدند تا نسبت به شکایت اینجانب واکنش نشان داده و در پاسخ به تنها یک پرسش کلی خبرنگار خبرگزاری مهر، اظهاراتی کاملاً متناقض، هیجانی و بیپایه و کذب بر زبان آوردند که مسلماً تأثر بیشتری را برخواهد انگیخت. این را از این جهت میگویم که مرکزی که طی 30 سال داعیه رهیافت علمی و تبعیت از اصول حرفهای و اخلاقی، آن هم با همراه کردن نام و عنوان بسیاری از بزرگان علم و ادب داشته، فقط و فقط به خاطر یک انتقاد صادقانه و توصیه به رعایت اخلاق علمی و حرفهای، دست به هرکاری مییازد؛ از جمله قلب حقایق مبرهن در روز روشن. آخر به چه بهایی؟ مخدوش ساختن حیثیتی که سالها وقت و هزینه از بیتالمال مصروف آن شده با زیر پا گذاردن اصول اولیه و بدیهی مرکزی که فلسفه وجودیاش رعایت همان اصول است؛ یعنی تخصص گرایی و مستندگویی!
اینجانب، معصومه ابراهیمی بار دیگر اعلام میکنم تمام گفتهها و اظهاراتم بر اساس سند و مدرک ارائه میشود، زیرا به اصالت کار و تخصصم ایمان دارم و پشتوانه جسارتم در بیان حقایق نه فقط تسلطم بر دانش و شغلم است، بلکه اتکای من بر هزاران ساعت کار علمی و اجرایی ثبت شده روی کاغذها، دفاتر، مقالات، رایانهها و احکام مرکز مذکور میباشد. آنچه در پی میآید، پاسخی است موجز به مدعیات غیر واقعی مسئولان مرکز فوق که بیاناتشان بیشتر جنبه تخفیف و تحقیر و تقلیل دارد تا اصالت و شفافیت و البته سرشار از مغلطه است؛ به شرح زیر:
معاون مرکز مذکور اعلام کردهاند که اینجانب برای اجرای مرحله اول «دانشنامه فرهنگ مردم» انتخاب شده بودم و مدتی در سمت مدیریت اجرایی کار را پیش بردم و پس از مدتی با تصمیم شورای عالی این دانشنامه برکنار شدم. نمیدانم ایشان چرا این اظهارات را بیان کردهاند. زیرا که تماماً غلط است و خدای ناکرده اگر اسناد این گفتههایشان موجود نباشد، متهم به کذبگویی خواهند شد.
نخست آنکه دانشنامه مذکور مرحلهبندی نداشته و ندارد که من مدیر مرحله اول آن بوده باشم. دوم آنکه مدتی که بنده مدیریت اجرایی کار را داشتم، در عین حال ویراستار علمی اثر نیز بودهام و این مدت بیش از 4 سال بوده (یعنی مدت زمانی که بالغ بر 85 درصد کار صورت پذیرفت). سوم آنکه من فقط به علت اینکه آقای بجنوردی انتقاد دلسوزانه و علمی مرا برنتافت، طی نامهای شتابزده از ادامه این کار رو به اتمام معاف شدم. هیچ حکمی یا نامهای از سوی شورای عالی این دانشنامه یا هیچ صورت جلسهای که به امضای اعضاء رسیده باشد به من ابلاغ نشد. مسلماً کنار گذاردن یک مدیر موفق با سابقه 14 سال خدمت و تألیف دهها مقاله و ویرایش صدها مقاله دیگر و منتخب به عنوان بهترین مدیر آن مرکز طی دو سال پیاپی اتفاق سادهای نبوده که توسط شورای عالی این دانشنامه صورت جلسه نشود و به امضای آنها نرسد و به اینجانب ابلاغ نشود. پس ابلاغیه آن شورا کجاست؟ نکته دیگر اینکه مگر حکم مدیریت علمی اینجانب را در 4 سال پیش آن شورا به من ابلاغ کرد که از طرف همان شورا نقض شود؟ اگر آقای بجنوردی فراموش نکرده باشد همین شورا حدود 2 سال پس از آغاز موفق دانشنامه فرهنگ مردم به همت و پیشنهاد خود من تشکیل شد!
نکته مهمتر از همه اینکه سالها قبل مسئولیت و مدیریت علمی و ویراستاری این دانشنامه طی حکمی از سوی آقای بجنوردی به من ابلاغ شده بود و من بر مبنای آن حکم به فعالیت مشغول بودم. این همان حکمی است که آقای بجنوردی زمان برکناری من آن را نادیده گرفت و پایین آن نوشت: در متن حکم اشتباهی رخ داده است. به همین سادگی! ما در این مرکز با پدیده غریبی روبرو هستیم. وقتی درباره قوانین و مقررات در این مرکز حرف زده میشود یعنی قوانین سلیقهای که آنها را آقای بجنوردی شخصاً وضع میکند. هیچ ضمانت اجرایی برای آنها وجود ندارد و بنا به شرایط یا نقض میشوند یا تغییر میکنند. نمونه آن همان مثال بالاست که حکم خود را به خاطر عدم انتقادپذیری به راحتی نقض میکند و اصلاً مهم نیست که سالها با زندگی و جوانی و آرمانهای یک پژوهشگر بازی کرده است. زیرا هیچ نظارتی از سوی ارگانهای باصلاحیت بر فعالیتها و رفتارهای آن مرکز حاکم نیست.
معاون علمی این مرکز با اظهار نظرهای ناشیانه نشان داد که چندان از احوال و تاریخ و محتوای این دانشنامه باخبر نیست. زیرا نمیداند که 2 سال از تهیه پروپوزال و طراحی دانشنامه و استخراج مدخلهای آن توسط من میگذشت که شورای علمی آن باز به پیشنهاد خود من تشکیل شد. معاون مرکز میگوید، هیچیک از پروژههای آن مرکز فردی نیست و همه پروژهها در چارچوب قوانین و ضوابط به تصویب میرسد و یک فرد برای اجرای آن انتخاب میشود. بخش اول این سخن درست است و آن اینکه تاکنون 2 پروژه دانشنامهای مرکز فوق که جنبه عمل به خود گرفته است با همکاری مدیران کلیه دپارتمانها اجرا میشوند. یعنی مدیران علمی در تهیه طرح و استخراج مدخل برای دانشنامهها مشارکت میکنند. مثلاً خود من مدیریت اجرای مقالات و عنوانهای مردمشناسی اغلب پروژههای دانشنامهای آن مرکز را به عهده داشتم. یعنی موضوعات مردمشناختی «دانشنامه خلیج فارس»، «دانشنامه شمیرانات» و «تاریخ جامع ایران» بر عهده من گذارده میشد و موضوعاتی چون جغرافیا، زبانشناسی، ایرانشناسی و غیره نیز به عهده دیگر مدیران متخصص در آن حوزهها گذاشته میشد.
اما «دانشنامه فرهنگ مردم ایران» نخستین دانشنامه تخصصی است که صرفاً در حوزه مردمشناسی و فولکلور ایران تعریف شده و تنها یک مدیر و مبتکر داشته است و سایر دپارتمانها و افراد هیچ نقشی در تولید و تکوین و اجرای آن نداشتهاند؛ مگر برخی نظرات مشورتی. اگر کسی مدعی است در تهیه پروپوزال این طرح و تنظیم خط مشی و شیوه اجرا و مهمتر از همه استخراج مدخلها نقش مؤثر داشته است با ارائه سند خود را معرفی نماید. بله، طراحی این پروژه و ابتکار تولید و اجرای آن را من شخصاً و فرداً به عهده داشتم. چطور آقای سجادی با گفتن این جملات کلی و بدون باز کردن اصل قضیه به این سادگی حق فکری و معنوی صاحب یک پروپوزال علمی را ضایع میکند و تلاشهای فردی و یکتنه او را پایمال مینماید؟ اصلاً اگر این پروژه فردی نبود، چرا آقای بجنوردی طی نامهای ضمن قدردانی از من و پذیرش طرح من آن را به مبلغ 500 هزارتومان از من خریداری کرد و مصرانه خواست که تا ماهها کسی از شروع به کار این پروژه مطلع نشود تا حسادتها و سنگ اندازیها مانع انجام درست کار تا جان گرفتن آن نشود. آقای سجادی که امروز خود را فولکلوریست و متخصص مردمشناسی میداند، تا روزی که من از آن مرکز رفتم مخالف جدی این دانشنامه بود و منصفانه بگویم اگر حمایتهای آقای بجنوردی نبود، حتماً مجبور میشدم عذرخواهی کرده و پروژه را به مؤسسة دیگری پیشنهاد دهم.
البته خوشحالم که امروزه اهمیت طرح و دانشنامه فرهنگ مردم حتی برای مخالفان آن هم روشن شده و منتقدان سرسخت آن سعی میکنند در آن سهمی برای خود ایجاد نمایند. منظورم آن بخش از حرفهای آقای سجادی است که خود را ناظر بر این دانشنامه قلمداد کرده است. این همان موضوعی است که اتفاقاً همه مشکلات از آنجا پدید آمد: یعنی اصل تخصصگرایی. مقاومت من در برابر نقض تخصصگرایی در این مرکز این مشکلات را برای من و این دانشنامه پدید آورد. متأسفانه بنا به قوانین سست بنیان آن مرکز، همه مدیران علمی که در کار خود از تخصص بالایی برخوردارند مجبورند ابتدا مقالات را به تأیید آقای سجادی که فقط متخصص در رشته تاریخ است برسانند. من هم بالاجبار این کار را میکردم و ایشان به جای اظهار نظرهای فنی که آن را هم تجربی آموخته است، پا را فراتر مینهاد و در همه حوزههای علمی از فلسفه و کلام گرفته تا زبانشناسی و جغرافیا و البته مردمشناسی و فولکلور اظهار نظر مینمود. من هرگز زیر بار این سنت منسوخ علامهپنداری نرفتم و نخواهم رفت. سطح دانش و اطلاعات آقای سجادی از مردمشناسی و فولکلور ایران صرفاً در حد یک فرد عادی است و لاغیر. انصافاً بگویم که آقای بجنوردی هم این موضوع را دریافته بود و به من اجازه میداد که هرگز نظرات آقای سجادی را بر مقالات اعمال نکنیم، اما صورت قضیه را به همان شکل حفظ نماییم.
آقای سجادی اگر پرده تعصب را کنار بزند میبیند که این کار به نفع خودش بوده زیرا این من بودم که مسئولیت علمی کار را میپذیرفتم. این خودخواهی و خودرأیی نبوده بلکه تفکیک حوزهها و تقسیم وظایف بوده است. در همین راستا بود که من یک شورای علمی برای این دانشنامه تعریف کرده و تشکیل دادم و تک تک اعضای آن را برحسب پیشینه علمی و عملی و ارتباطشان با حوزه مردمشناسی انتخاب کردم، البته به غیر از 2 تن از خویشاوندان آقای بجنوردی که به میل ایشان وارد این شورا شدند. اعضای شورا میتوانند پاسخ دهند که چه کسی مقدم آنها را به این مرکز گشود؟ چرا آنها طی 30 سال گذشته در این مرکز شناخته شده نبودند؟ انصاف، صداقت و شرف حکم میکند که آقایان کریمی و قنواتی لب بگشایند و بگویند که اول بار چه کسی آنها را به این مرکز شناساند؟ امروز که خوشحال و خندان خود را ویراستار این پروژه معرفی میکنند، بگویند در کدام قسمت از طراحی و اجرای این پروژه سهم داشتهاند؟ای کاش همتی و غیرتی بود و در مراسم رونمایی خودمانی که بر این پروژه ملی ترتیب دادند، من را نیز دعوت میکردند تا با حضور اصحاب رسانه معلوم شود چه کسی چه کاری انجام داده است؟ آیا مقالاتی که امروز منتشر شده و فردا منتشر میشود تماماً نقش قلم و خون دل من را بر چهره ندارند؟ این آقایان کجا بودند وقتی برای تک تک مقالات این دانشنامه ساعتها و روزها کنکاش و پرس و جو میکردم، منابع مقالات را تقویت میکردم و ساختار و محتوای مقالات را بازنویسی مینمودم. اما حالا این آقایان با قلم گرفتن یک عبارت یا پاراگراف و ویرایش حذفی تلاش میکنند از این نمد کلاهی برای خود بدوزند. با حذف یک پاراگراف نمیتوان نام خود را ویراستار نامید. چه کسی مقالات آقای اصغر کریمی را بارها اصلاح و بازنویسی میکرد؟چه کسی مقالات آقای قنواتی را بهتر و موجههتر میساخت؟آقای سجادی؟!
امروز این مرکز فخر میفروشد که در راه تحقق این دانشنامه 200 نویسنده با آنها همکاری کرده است. شرافتاً بگویید آن نویسندگان را چه کسی یافت؟ چه آنها که از من راضی هستند و چه آنها که از من راضی نیستند بگویند به دعوت چه کسی به آن مرکز آمدند؟آیا آقای بجنوردی و معاونش هرگز آنها را میشناخت؟چه کسی میداند که نویسندگان را چگونه به همکاری با این دانشنامه ترغیب کردم؟ آنها را از لابهلای کتابها شناسایی میکردم و از گوشه و کنار ایران و جهان و از طریق اینترنت و از شهرستانها و روستاها به این مرکز میکشاندم. بیش از 100 نفر از دانشجویان دانشگاهها را شخصاً و به طور متوالی آموزش دادم تا به پژوهشگر و نویسنده تبدیل شدند و حالا این مرکز به آنها افتخار میکند. آقای بجنوردی یک مدیر دیگر را در این مرکز نام ببرد که عملکردش شبیه من بوده باشد. گفتن حقیقت شهامت و انصاف میخواهد. اگر حقانیت دارید، از تک تک همان 200 نفر بپرسید چگونه مقالاتشان را پذیرفتم یا مردود اعلام کردم.آیا مسئولان فعلی این دانشنامه جرأت پاسخگویی به همین 200 نفر را دارند؟اما من برای هر عملکردم مسئولانه رفتار کردم. همین حالا هم آقای بجنوردی و معاونش و آقایان قنواتی و کریمی از چند و چون این دانشنامه چیز زیادی نمیدانند؛ این را از اظهار نظرهای آنها میتوان دریافت. بیایید اطلاعات من را با این آقایان «پختهخوار» بسنجید. آنگاه معلوم میشود چه کسی روسفید میشود. آن کسی که میگوید من دعوی بی بنیانی کردهام مخاطب را چه فرض کرده است؟ عجبا که غیظ و غضب و تعصب چه میکند؟ تنفر از من به چه قیمتی؟به قیمت انکار خودشان؟مگر آقای سجادی خود را صاحب و مدیر علمی پروژه «تاریخ جامع» نمیداند؟در حالیکه همه در تهیه آن نقش مشارکتی دارند. حتی من که از سر لطف کل موضوعات مردمشناسی تاریخ جامع را در کمترین زمان ممکن آماده کردم و تحویل ایشان دادم.
آقای سجادی به خبرنگار خبرگزاری مهر گفته که من در مقطعی دیگر توانایی نداشتهام.منظور ایشان از توانایی چیست؟ من تا ظهر روزی که از سمتهایم معاف شدم در محل کارم مشتاقانه کار میکردم و همان روز چند مقاله به آقای بجنوردی تحویل دادم. من فقط و فقط به خاطر انتقاد علمی از آقای بجنوردی از کارم کنار گذارده شدم. سرمنشأ تمام مشکلات از همینجا شروع شد. با نگاهی گذرا به فعالیتهای دانشنامهای در همین کشور خودمان متوجه میشویم که سر ویراستاران و سرپرستان علمی مراکز دانشنامهای خودشان تخصصهای دانشگاهی دارند. لذا به اصل تخصصگرایی پایبند هستند و انتقاد علمی را تحمل میکنند و آن را عامل مثبت و سودمندی تلقی مینمایند. سر ویراستار یک دانشنامه تاریخ پزشکی خود پزشک متخصص و پژوهشگری شناخته شده است یا سرویراستار یک دانشنامه تاریخ جهان اسلام، مؤلف و دانشمند شناخته شدهای در این حوزه است و قس علیهذا. اما در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی این موضوع صدق نمیکند. میدان علم میدان صراحت و شفافیت در گفتار و کردار است و از این نظر مطمئن هستم کسی از این حرف من نمیرنجد. در واقع من نپیمودن مدارج علمی و دانشگاهی مدعیان سرویراستاری را اساس این مشکل و مسبب عدم پایبندی به تخصصگرایی و عدم تحمل انتقاد علمی میبینم. بنابراین میبینیم که ناگهان درست قبل از تولد این دانشنامه تخصصی و ملی با اظهار نظرهای عامیانه در متن مقدمه اثر و حذف نقش من در شکلدهی به این دانشنامه، دست به اقدام کم سابقهای در سده 21 و در عصر رسانه و ارتباطات میزند و خود را سر ویراستار دانشنامهای کاملاً تخصصی معرفی میکند. من نمیدانم اهل و اصحاب علم چگونه این مورد را تفسیر و هضم میکنند که یک دانشنامه تخصصی دارای سر ویراستاری است که هیچ سررشته و تخصصی در آن شاخه علمی ندارد؟ کافی است به اظهار نظرات ایشان از جمله در همان جلسه رونمایی درباره این دانشنامه رجوع کنید تابه میزان اشراف ایشان بر این امور پی ببرید.
از سوی دیگر در جلسه رونمایی سخنان تبعیضآمیزی ایراد شد و پژوهشگران آن مرکز به دو قطب جوان مدعی و شیوخ ریشسفید تقسیم شد. باید بگویم ارزش افراد به قدر عملکرد آنهاست نه به سن و سال. فراموش نکنیم «دنیا را سکوت فرا میگرفت اگر ما به اندازه عملکردمان سخن میگفتیم».
نگاه مادی آقای بجنوردی آنجا بروز میکند که میگوید من حقالزحمه خوبی دریافت کردهام. اول اینکه با پول شاید بتوان حقوق مادی اثری را پرداخت کرد، اما حقوق معنوی را با پول که نمیشود خرید. دوم آنکه به اقرار ایشان دانشنامه فرهنگ مردم در جهان بینظیر است، اما بابت خرید تمام طرح و مدخلهای چنین دانشنامهای و ضرورت و اهداف و تنظیم روش و خط مشی آن فقط به من 500 هزار تومان پرداخت کرده است! مرکز مذکور در پرداخت حقوق مدیریتی و ویراستاری و حقالتألیفهای من به حدی اهمال میکرد که علاوه بر زیر پا گذاردن بسیاری از تعرفههای بخشنامه شده و قراردادی و تشویقی، پس از گذشت یک سال از خروج من از آن مرکز به حکم دادگاه و به طور قسطی توانستم حقوق خود را دریافت کنم. برای مثال بنا به مصوبات آیین نامه داخلی آن مرکز هر مدیری که بیشترین بازده کاری را طی یک سال میداشت در پایان سال مبلغی را به عنوان تشویقی میگرفت. اما پس از اینکه من دو سال پیاپی حائز این شرایط شدم و به ایشان آییننامه مزبور را گوشزد کردم، ایشان در اقدامی عجیب متن آییننامه را حذف کرد. بله پاک کردن صورت مسئله!
در انتها باید بگویم من با یک اظهار نظر آقای بجنوردی هم رأی هستم و آن اینکه رسانهها شناخت دقیق و جامعی از عملکرد 30 ساله آن مرکز ندارند. رسانهها باید با ماهیت و رسالت اطلاعرسانی خود برای مردم، پژوهشگران و مسئولان روشن کنند که طی 30 سال بازده مراکزی همچون مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی چه بوده و بودجه بیتالمال صرف چه چیز شده است؟ اطلاعرسانی دقیق رسانهها مانع میشود تا خدای ناکرده سرمایههای مادی و معنوی ملت ما ناخواسته به هدر رود و مصادیق دیگری از گندمنمایان جو فروش سر برآورند.
نظر شما