به گزارش خبرنگار مهر، مقصد سفر دو روزه تعطیلات عید سعید فطر مناطق زلزله زده ارسباران است تا از نزدیک در جریان کارهای انجام شده قرار گیرم، این سفر با سفرهای دیگر خیلی تفاوت دارد، بدون هيچ همراه و يا مسئول خاصي سفر می کنم.
انگیزه اصلی که برای تهیه این گزارش دارم این است که می خواهم وضعیت عینی مناطق زلزله زده را بعد از یک سال بنویسم.
در حالیکه سالگرد این حادثه طبیعی دلخراش نزدیک است ولی در روزها و هفته های اخیر شاهد بحث و جدل های رسانه ای نمایندگان مجلس و معاونان استاندار و فرمانداران شهرهای زلزله زده هستیم که هرکدام حرف های متناقضی می زنند و عملکرد یکدیگر را نقض و یا تایید می کنند.
برای اطلاع از آخرین وضعیت موجود، ظهر عیدفطر را برای سفر 2 روزه به ارسباران انتخاب می کنم و به طرف ترمینال ورزقان می روم تا با اتوبوس به ورزقان سفر کنم.
ورزقان را بدان جهت انتخاب می کنم که نزديك به مركز زلزله است و بيشترين خسارت از زلزله به گفته مسئولان به اين شهر و روستاهايش وارد آمده است حتي زلزله نخست روز 21 مرداد با 6.2 ريشتر به مركزيت ورزقان رخ داد و ثبت شد.
در اتوبوس کنار پیرمرد مسنی می نشینم. با پیرمرد بدون اینکه بفهمد خبرنگار هستم، سر صحبت را باز می کنم، اسمش حاج محمد و ساکن خود شهر ورزقان است، از حاج محمد درباره زلزله سال گذشته می پرسم، بغض گلویش را می گیرد، همسرش را در اثر شوکی که در زلزله به قلبش وارد شده از دست داده است، خودش از کارهای بازسازی راضی است ولی می گوید در ابتدای حادثه همه مردم جای جای کشورمان ریختند به روستاها ولی شهرنشین ها از نظر مردم و مسئولان دور ماندند.
حاج محمد ادامه داد: دیوارهای منزلم در اثر زلزله ترک بزرگی برداشت که برای ترمیم آن درخواست وام کردم و با وام بانکی آنها را ترمیم کردم.
این پیرمرد درخصوص نواقصات فعلی شهرشان هم گفت: مراکز بهداشتی وضعیت قابل قبولی ندارند و مسئولان باید فکری به حال آنها بکنند.
در راه که می روم، چاله های جاده هر مسافری را ناراضی می کند، وضع راه های ورزقان تعریفی ندارد ، انگار در اثر حمل مصالح ساختمانی و سفرهای زیادی که در این مدت انجام شده، دچار تخریب های زیادی شده که نیازمند تعمیرات جدی است.
از حاج محمد علت خیره شدنش به کوههای اطراف راه را پرسیدم که جواب داد: این ها کوه های قره داغ هستند که همیشه درطول این 60 سال آنها را ساکت و صبور دیده بودم ولی پارسال در عصر آن روزی که زلزله آمد، با زبان روزه با پسرم مشغول کار در زمین های کشاورزی بودم که در یک لحظه صدایی عجیب از کوه ها بیرون آمد، اول نفهمیدم که چه صدایی است ولی بعد از اینکه زمین تکان خورد، من هم به زمین افتادم وچند دقيقه گذشت تا به خودم آمدم، با موتور پسرم خودم را به شهر رساندم، همه جا گرد و غبار بود، همه مردم بیرون ریخته بودند و بعضی ها هم مجروحان را بیرون از خانه ها می بردند.
هنوز شدت حادثه را درک نکرده بودم، وقتی به خانه رسیدم باز یک زلزله دیگر آمد و صدایی وحشتناک تر از آن یکی بدنهایمان را لرزاند. تیرهای برق کنار خیابان داشتند به این طرف و آن طرف میرفتند. الان هم وقتی به آن روز فکر می کنم تن و بدنم می لرزد.
بالاخره بعد از ساعت ها هم صحبت شدن با حاج محمد به ورزقان رسیدم و از حاج محمد آدرس روستای باجاباج را پرسیدم و خداحافظی کردم.
در طول راه با هزار مصیبت خودم را به این روستا رساندم، انگار سیستم حمل و نقل عمومی و تاکسی در این شهر تعریف نشده است ، چرا که در جاده ها فقط خودروهایی همچون نیسان ، و خوردهاي شخصي تردد می کردند.
از هر روستایی که عبور می کردم، نمایی از خانههای جدید بازسازی شده را میدیدم. خانههایی که دیگر چهره های فرسوده قبلی روستاها را عوض کرده بودند و چهرهای جالب اما عجیب به روستاها دادهاند. خانههایی یک شکل با آشپزخانه هاي اوپن كه براي فرهنگ منطقه و روستا نشيني جندان جذاب به نظر نمي رسدکه روستا را بیشتر به یک شهرك جدید شبیه کرده است .
پس از زلزله و در یکسال گذشته، 5000 لرزه و پس لرزه در اين منطقه رخ داده و اكثرشان در محدوده گردنه چاخماق بولاق به وقوع پيوسته است. چاخماق بولاق در حدود 10 كيلومتري جنوب ورزقان و در امتداد محور ورزقان ـ خواجه واقع است. جابه جايي رشته كوه قوشاداغ در اين گردنه به وضوح آشكار است و روستاهاي واقع در اطراف اين گردنه مانند زنگ آباد، زغن آباد، چاخماق بولاق، چاي كندي، باجاباج و چوبانلار در زلزله كاملاً ويران شده بودند.
بالاخره به باجاباج رسیدم، در جریان بازسازی می گفتند که در زلزله آسیب زیادی دیده است، خانه هایش شبیه خانه های روستایی نبود، تفاوتی که باعث می شد این روستا را با شهرهای جدید امروزی جدا کنیم مشکلات زیرساخت هایی مثل مسجد، و مراکز بهداشتی مناسب بود.
اولین فردی که در این روستا دیدم، پسر جوانی بود که در خانه جدید خود زندگی میکرد. وی درباره شرایط گفت: پس از زلزله، دولت با همراهی مردم خیلی به ما کمک کرد، اگر آنها نبودند نمی دانم چه بر سرمان می آمد، شاید دیگر الان زنده نبودیم.
یعقوب بعد از اینکه فهمید خبرنگار هستم و برای تهیه گزارش به روستایشان رفته ام، سر حرف را باز کرد و گفت: این خانه را دولت برای ما ساخته است؛ اما هزینههای دیگر آن را خودمان تأمین کردهایم، خانواده ما همیشه آن جمعیتی که بعد از زلزله به کمک ما آمدند را فراموش نمی کند و همیشه دعاگوی آنها هست.
این پسر جوان ادامه داد: دولت و ما در بازسازی مناطق زلزله زده مدیون مردمی هستيم که یا کمک های نقدی فرستادند و یا خودشان از اولین روزهای بعد از زلزله برای کمک به ارسباران آمدند.
اظهارنظرهای اهالی روستا درباره خدمات دولت مشترک بود، همه آنها از روند بازسازي راضی بودند و از دولت جدید هم می خواستند که ارسباران را هم فراموش نکنند.
نکته مشترک دیگر بیشتر صحبتها ابراز رضایت از وضعیت آب، گاز و برق بود، پیرمرد دیگری از کمک بنیاد مسکن تشکر کرد و گفت: در آن وضعی که بعد از زلزله به وجود آمده بود، بنیاد مسکن کمک بسیاری را به زلزلهزدگان کرد و از ستادهای معین هم که از استان های ديگر آمده بودند، تشکر میکنم، آنها نشان دادند که بني آدم اعضاي يك پيكرند.
پیرمرد دیگری که در این روستا زندگی می کرد، گفت: قبل از زلزله گوسفندان خودم را در طویله ای نگهداری می کردم که وضعیت مناسبی نداشت و زمستان هرسال در اثر سرما چند دام خودم را از دست می دادم که بعد از زلزله واحدهای جدیدی در اختیارمان قرار داده اند که خیلی با کیفیت تر است.
اسماعیل رضایی درباره خانه ساخته شده خود چنین گفت: دولت برای ساختن این منازل از ما سفته گرفته است و باید در سال یک میلیون به آنها بازپرداخت کنیم و در مواردی هم ما را زنجیره ای ضامن یکدیگر کرده اند که جا دارد علاوه بر اتمام واحدهای مسکونی فکری هم برای خانه بهداشت و مدرسه روستا کنند.
یکی از مشکلات اصلی که هر مسافری را در سفر به ارسباران نگران می کند ، نبود مهمانسرا و مسافرخانه است، بعد از اینکه شب را در خانه یکی از روستاییان ماندم ، صبح به سمت اهر راهي شدم تا از آن جا به روستای دامن آباد اهر بروم.
چیزی که ذهنم را درگیر کرده است، نحوه انتقال مصالح ساختمانی به این روستاها بود، چون وانتی که با آن به روستای دامن آباد رفتم ، عرض جاده را کامل گرفته بود و اگر ماشینی از مقابل به سمتمان می آمد باید در شانه راه توقف می کردیم تا عبور کند.
یکی از اهالی روستا مرد میانسالی بود و چنین گفت: قبل از وقوع زلزله دامداری میکردیم و همه ما زندگی خوبی داشتیم ولی همه چیز با زلزله به هم ریخت.
قربانعلی افزود: بنیاد مسکن برای ساخت طویله وام پنج میلیونی به ما میدهد که قسط اول آن را پرداخت کرده است، ولی قسط دوم آن را هنوز واریز نکردهاند.
این چوپان از هم شهری های خودش هم گلایه کرد و گفت: اهالی روستا که ساکن شهر شده بودند، هنگام زلزله به روستا برگشتند و از تسهیلات دولت استفاده کرده و برای خود خانه ساختهاند که چون تعداد خانه ها زیادتر شد دولت هم به کندی کار بازسازی را ادامه داد.
محمد دیگر جوان روستای دامن آباد است که می گوید قبل از زلزله ازدواج کرده که چون بعد از زلزله درگیر کارهای درمانی همسرش بوده، نتوانسته پیگیر کارهای مربوط به خانه اش باشد و الان در خانه پدرش زندگی میکند.
وی درباره اعتراض برخی روستاییان مبنی بر مجهز نبودن منزلهایشان گفت: این اعتراض ها وجود داشت ولی نمایندگان فرمانداری گفتند که ما تعهد داریم منزلهایی با 60 متر بسازیم که قابلیت سکونت در آنها فراهم باشد و تزیینات داخلی و کارهای اضافی، بر عهده خود روستاییان است.
مقصد بعدی روستای آغ دره است، وارد این روستا که شدم کارگرانی را دیدم که مشغول اجرای طرح هادی بودند. طرح هادی که اجرای آن در روستاهای زلزله زده آغاز شده است، طرحی برای ترمیم و بازسازی راههای سطح روستاست که در این روستا در حال اجراست.
در روستای آغ دره آرامش خاصی برقرار بود و همه سر کار خود بودند ، رضا خداقلی در این روستا مغازه دارد، وی گفت: کاشی کاری و سفید کاری منازل بر عهده خود روستاییان است و اکثر افراد مسن که توانایی کاشی کاری و فراهم کردن دیگر امکانات را ندارند، تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد هستند، دچار مشكل شده اند.
وی در خصوص نحوه بازپرداخت وامهای تعلق گرفته به روستاییان هم گفت: بعد از سه سال، این وامها قسط بندی میشود و روستاییان موظف هستند در مدت 15 سال این مبلغ را به بنیاد مسکن برگردانند.
خداقلی از تغییر بافت روستاها خوشحال بود و گفت که از مردم و مسئولان واقعا تشکر می کنم که برای بازسازی همه بسیج شدند.
وی بهبود وضعیت روستاها را عامل مهاجرت معکوس از شهرها به روستاها دانست و گفت: روستای ما با قبل از زلزله به کل فرق کرده است ولی نواقصی داریم و انتظار داریم مردم و دولت همچنان که سال گذشته بسیج شد، امسال هم برای رفع این نواقص تلاش کنند.
در این سفر یک و نیم روزه نکته ای که بیشتر روستاییان را نگران می کرد وضعیت باز پس دادن وام ها بود، آنها انتظارات جالب هم از دولت جدید داشتند که اکثرشان می گفتند وام ها را به مردم ببخشند چرا که مردم در بوجود آمدن زلزله بی تقصیر بودند.
در موقع بازگشت به شهر خودم در راه به ياد سخنان زيباي مقام معظم رهبري افتادم كه زمان حضور در مناطق زلزله زده گفته بودند كه به تحقق پيوست: اگر ساکنان این مناطق با یکدیگر همکاری و همدلی داشته باشند این حادثه می تواند به سکوی پرش و دگرگونی چهره این منطقه تبدیل شود.
...............................................
گزارش از محمدرضا علی اشرفی
نظر شما