به گزارش خبرنگار مهر، کتاب پیش رو، پژوهشی پیرامون شخصیت و خویشکاری کیخسرو از روزگار اساطیری تا دوران متاخر است. کیخسرو محبوبترین شاه ایران، چهرهای متمایز نسبت به سایر فرمانروایان کشورمان دارد، تا جایی که میتوان او را «شاه آرمانی ایرانیان» نامید.
شاه آرمانی در منظر ایرانیان باستان، شهریار دینیار بود. یعنی کسی که جامع مقام دین و دولت است. چنین فردی، برخوردار از فرّ ایزدی، پیرو خرد و هماهنگ با کیش اهورامزداست؛ با هر آنچه بدی و پلیدی است میجنگد و دوستار هر آن چیزی است که فضیلت نامیده میشود؛ پاک و درستپیمان، عادل، دلیر و نیرومند است. چنین شاهی مایه برکت برای مردم و کشور خویش است. ریزش باران و فراخی نعمت و آبادی کشور همه به وجود دینیار و عدالتورز او وابسته است.
در کتاب دینی زرتشتیان با تکریم و احترام از او یاد شده و آمده است که به یاری ایزدان به خونخواهی پدرش سیاوش، و اغریرث دبیر، افراسیاب تورانی را میکشد و بتکده کنار دریاچه چیچست (دریاچه ارومیه) را ویران میکند.
این کتاب 7 بخش دارد. بخش اول،با نام «کیخسرو در متون اساطیری» دو فصل دارد. کیخسرو در اوستا و کیخسرو در متون پهلوی موضوع این دو فصل است. بخش دوم و سوم کتاب هم به ترتیب درباره «کیخسرو در متون تاریخی دوره اسلامی» و «کیخسرو در حماسه ملی» هستند. بخش چهارم «جایگاه کیخسرو در فلسفه اشراق و متون عرفانی» است و مانند بخش اول، دو فصل را در بر میگیرد که عبارتاند از: کیخسرو در فلسفه اشراق و کیخسرو در متون عرفانی.
بخش پنجم کتاب، «افسانه جم» و بخش ششم «کیخسرو در باورهای عامیانه» نام دارد. «همانندهای کیخسرو در اسطوره، تاریخ و ادبیات ملل» هم موضوع آخرین بخش این کتاب است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
میگویند روزی یک نفر شکارچی برای شکار به کوه دنا میرود و گذارش به در غاری میافتد میبینید که یک اسب خیلی بزرگ آنجاست و دو تا بوته علف هم هست که وقتی اسب این یکی را میخورد آن یکی بوته بزرگ میشود؛ وقتی آن یکی را میخورد این یکی بزرگ میشود. علاوه بر آن یک چشمه آن دید و یک نفر را هم دید که آنجا خوابیده و قدش یازده گز است. شکارچی به داخل غار میرود. آن مرد دراز سرش را بلند میکند و میگوید: «چه کاره هستی؟»
شکارچی جواب میدهد: «شکارچی هستم.» میپرسد: «آن چیست که در دستت داری؟» شکارچی میگوید: «این تفنگ است و با آن شکار میزنم.» او میگوید: «یک تیر به کف دست من بزن ببینم.» شکارچی میگوید: «نه، دستت را سوراخ میکند.» آن مرد میگوید: «نترس بزن!» شکارچی با تیر به کف دست او میزند. مرد تیر را میگیرد و میگوید: «همین بود...!؟» آن وقت خودش تیری در چله کمان میگذارد و به سنگی میزند.
تیر هفدهگز در سنگ فرو میرود. آن وقت از شکارچی میپرسد: «چه در جیب داری؟» شکارچی میگوید: «کمی گندم بوداده دارم.» آن مرد را میگیرد. آن وقت گندمی از جیب خودش در میآورد و میگوید: «ببین گندم این است!» شکارچی میبیند گندمی است به اندازه یک لوبیا و آن وقت یک دانه از آن گندمها را به شکارچی میدهد و میگوید: «هر وقت که گندم به اندازه یک شاهدانه بشود دنیا هم آخر میشود و بدان که من کیخسرو هستم!» شکارچی همین که از غار بیرون میآيد تخته سنگ خیلی بزرگی جلو در غار میافتد و اثری از غار دیده نمیشود. مردم عقیده دارند هر وقت امام زمان(عج) ظهور کرد کیخسرو هم در رکاب ایشان شمشیر میزند...
این کتاب با 242 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 9 هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما