۲۸ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۳۹

حسین فتاحی:

کتاب «راهزن‌ها» را بر اساس ماجرای واقعی کشته شدن پدربزرگم نوشتم

کتاب «راهزن‌ها» را بر اساس ماجرای واقعی کشته شدن پدربزرگم نوشتم

حسین فتاحی نویسنده کتاب «راهزن‌ها» گفت: ماجرای این داستان واقعی است و من آن را بر اساس داستان کشته شدن پدربزرگم توسط راهزنی که او دستگیر کرده بود، نوشتم.

به گزارش خبرنگار مهر، حسین فتاحی، نویسنده عصر روز یکشنبه 27 مرداد در یکی دیگر از نشست‌های «عصر تجربه» که در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد در سخنانی داستان را انتقال حس تجربه شده توصیف کرد و با برشمردن نمونه‌های شاخص آثار داستانی در ادبیات جهان گفت: کتابی مانند «جنگ و صلح» 5 سال بعد از آن حادثه توسط لئو تولستوی نوشته شده و این مسئله تنها به تخیل قوی تولستوی و استفاده بجای او از اسناد و مدارک بر می‌گردد.

فتاحی اضافه کرد: گاهی تجربه زندگی نویسنده به صورت مستقیم می‌توانست در آثار داستانی‌اش انتقال یابد، گاه هم این تجربه‌ها از طریق شنیدن تجارب دیگران به آثار داستانی راه می‌یابد.

وی با تقسیم داستان‌ها به داستان‌های تفریحی و تحلیلی گفت: داستان‌های تفریحی آنهایی هستند که مخاطبشان عام است، پایان‌های خوش هم معمولاً در این قبیل داستان‌ها روی می‌دهد. اما در داستان‌های تحلیلی، هدف نویسنده این است که یک مشکل عمومی بشر را بیان کرد، داستان‌هایی که در قرن 18 و 19 نوشته شده‌اند عموماً پایان مستقیم دارند؛ یعنی حتی یک پاراگراف یا یک صفحه با عنوان پایان داستان وجود دارد، البته به دلایل متعدد این فرم توسط چهره‌هایی مانند چخوف و داستایوفسکی به هم ریخت و  تغییر یافت.

این داستان‌نویس همچنین با اشاره به تجربه خود از نگارش داستان «راهزن‌ها» گفت: من بچه بودم که عمه‌ام می‌گفت پدربزرگ من یک کاروانسالار بوده که در بیابان راهزنی را می‌گیرد، راهزن به لطایف الحیلی از دست پدربزرگم خلاصی می‌یابد و نه تنها موفق می‌شود دست‌هایش را باز کند، بلکه او را هم می‌کشد. این مسئله همیشه ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. من ساعت‌ها و ساعت‌ها با پیرمردهای شتردار صحبت می‌کردم و از آنها درباره تقسیم کار در یک کاروان و  اینکه چه کسی باید رئیس شود و چه کسی راهدار، سئوال می‌کردم.

وی ادامه داد: من بعداً به چنان شناختی از این پیرمردها دست یافتم که آنها خود به خود تبدیل به شخصیت‌های داستانی من شدند. من حتی رفتم چندین کاروانسرا را از نزدیک دیدم و آنجا اعمالی را که این پیرمردها به من می‌گفتند با چشم دیدم. منظورم این است که باید به میزان بسیار زیادی به شخصیت‌های اصلی داستان نزدیک شد.

فتاحی همچنین گفت: ما باید کسانی را که به شخصیت‌های اصلی داستانمان نزدیک‌تر هستند، در پیرامون خودمان پیدا کنیم. این به ما در پرداخت شخصیت‌ها خیلی کمک می‌کند.

وی درباره حس تعلیق در داستان هم گفت: این مسئله بستگی به حجم داستان  و مخاطب آن دارد. برای یک مخاطب نوجوان حس تعلیق واقعاً مهم است؛ چون او به دنبال جذابیت در داستان است و به نظر من در آثار داستانی حوزه نوجوان باید حس تعلیق بسیار قوی و از همان ابتدا در اثر وجود داشته باشد.

این نویسنده همچنین به کارکردهای سطح و عمق یک داستان در همراه کردن مخاطب با آن اشاره کرد گفت: سطح در واقع آن چیزی است که در قالب اتفاقات و یا موقعیت‌ها داستان را پیش می‌برد اما عمق مفهومی است که ما از داستان برداشت می‌کنیم. این دو لایه را همواره باید با هم پیش برد.

وی همچنین بهترین داستان را داستانی توصیف کرد که حادثه، موقعیت و شخصیت‌های آن در حد کمال خلاق شده باشند.

فتاحی همچنین گفت: شخصاً معتقدم کسانی  که مثلاً از یک عروسی بر می‌گردند و می‌توانند گزارش آن عروسی را خیلی خوب تعریف می‌کنند  و یا کسانی خوب لطیفه‌ها را تعریف می‌کنند، قدرت تصویرسازی دارند و توان نویسنده شدن هم دارند.

وی همچنین توصیف را یک ابزار خلق اثر داستانی ذکر کرد و گفت: توصیف باید به میزان کافی و نه بیشتر از آن در اثر وجود داشته باشد. اگر کمتر باشد موضوع نامفهوم خواهد شد و اگر بیشتر باشد اضافه کاری است.  من شخصاً در هنگام نوشتن اصلاً به این که الان در حال توصیف کردن هستم و آیا توصیفم خوب است یا نه و اینکه دارم پایان کتاب را می‌نویسم و آیا این پایان حس تعلیق دارد یا نه فکر نمی کنم. فقط و فقط می‌نویسم.

فتاحی همچنین بر لزوم بازخوانی چندباره یک اثر داستانی به ویژه از سوی نویسندگان جوان آنها تاکید کرد و گفت: یک داستان همچنین تا زمانی که نقد نشود، سره و ناسره آن مشخص نخواهد شد و نمی شود فهمید کجایش خوب است و کجایش بد.

این داستان نویس با اشاره به قدرت خلاقیت نویسندگانی مانند گابریل گارسیا مارکز و خورخه لوئیس بورخس یادآور شد: آنها این توانایی را داشتند که داستان‌هایی تخیلی و حتی غیرواقعی اما کاملاً باورپذیر خلق کنند؛ داستان اگر باورپذیر نباشد، خواننده آن را پس می‌زند. این باورپذیری هم ابتدا باید در خود نویسنده شکل بگیرد تا بتواند آن را به مخاطب منتقل کند.

فتاحی همچنین بازآفرینی و بازنویسی‌ها را نیز سودمند خواند و گفت: تجربه شخصی من از بازآفرینی آثار کهن برای نوجوانان نشان داده که اولاً می‌توان سبک خیال‌انگیز را در آنها دید و این به تخیل نویسنده کمک می‌کند. مسئله دیگر این است که  در آثار کهن ما کمتر شاهد غلط‌های املایی و یا نثرهای بد، آن گونه که امروز وجود دارد هستیم.

کد خبر 2118275

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha