به گزارش خبرنگار مهر، سالن را سکوتی عمیق در بر گرفته است؛ نام فرزند استاد شیدایی را صدا زده اند تا روی صحنه بیاید و لوح تقدیر جشنواره به پاس یک عمر فعالیت هنری پدرش را دریافت کند.
میلاد شیدایی با حسرتی عمیق تر از سکوت حاکم بر سالن می گوید: صحبت کردن در این سالن سخت است، امروز در این سالن کسانی هستند که از وقتی چند ساله بوده ام آنها را عمو صدا کرده ام و از دوستان پدرم بوده اند.
پدر حالا نیست ولی پسر از دغدغه های تئاتر لرستان می گوید. به پخش کلیپی از تصاویر قدیمی اجرای تئاتر در خرم آباد اشاره می کند و می گوید: بیشتر عکس هایی که در این کلیپ نمایش داده شد در محل قدیمی تئاتر شهر خرم آباد گرفته شده بود و با خبری که در رابطه با احیای مجدد این سالن داده شد همه هنرمندان خوشحال خواهند شد.
پس از سخنان فرزند شیدایی نوبت پخش سخنان دو تن از هنرمندان لرستانی تئاتر و سینما کشور که روزی همپای بازیگری استاد شیدایی بوده اند می رسد.
نمی دانم راجع به کدام حسین شیدایی صحبت کنم
مسعود رایگان حرفهایش را اینگونه آغاز می کند: نمی دانم راجع به کدام حسین شیدایی صحبت کنم، حسین شیدایی کارگردان، طراح صحنه، گریمور و یا حسین شیدایی رفیق قدیمی. من و حسین شیدایی 40 روز با هم در یک اتاق زندگی کردیم و در آن روزها خاطرات دوران نوجوانی مان را با هم یادآوری کردیم.
وی خاطرات آن روزها را مرور می کند و چون اولین ها و آخرین ها همیشه در ذهن می مانند اینگونه روایت می کند: آخرین بار در اجرای مجدد نمایش "کرکس ها" با یکدیگر کار کردیم؛ این نمایش را در اولین جشنواره تئاتر شهرستانها در سنگلج روی صحنه بردیم که در آن زمان خیلی از اساتید از کار خوب هنرمندان خرم آباد تعجب کرده بودند و می گفتند شما تئاتر را کجا یاد گرفته اید.
رایگان از دیگر همراهی هایش با حسین شیدایی حرف می زند، از آنجایی که نمایشنامه"یاد یار" را کارگردانی می کرده و خود استاد شیدایی به او گفته است که کدام نقش را می خواهد تا برایش بازی کند.
شفافیت و ذلال بودن مجموعه اش می شود "حسین شیدایی"
روایت خاطراتش رو جلوتر می برد؛ از روزی که پرواز استاد در آن روز رقم خورد. مسعود رایگان می گوید: وحید موسائیان بود که به من تلفن کرد و گفت که استاد شیدایی را به بیمارستان برده ایم و ...
مسعود رایگان حرفهایش که به اینجا می رسد با حسرتی می گوید: استاد شیدایی"یگانه ای" بود که در این دور و زمانه مثل و مانند او کمتر به وجود می آید.
این هنرمند تئاتر لرستانی از ویژگیهای شخصیتی استاد می گوید و از صمیمیت و سعه صدرش و ادامه می دهد: هرآنچه که از استاد شیدایی دیدم خوبی و خلاقیت بوده است، حسین شیدایی تئاتر را غریزی تجربه کرد. فضای خشک و رسمی را برنمی تابید و هیچگاه او را ندیدم که برآشفته شود و بگوید فلانی چنین حرفی به من زده است.
رایگان با لبخندی که انگار خاطرات استاد در ذهنش زنده شده باشد می گوید که استاد شیدایی بسیار شوخ طبع و بذله گو بود، حتی بدخواهان هم او را دوست داشتند. و گاه همه ما رازهای پنهان خود را با او درمیان می گذاشتیم.
مسعود رایگان حرفهایش را با یک جمله تمام می کند: شفافیت و ذلال بودن مجموعه اش می شود "حسین شیدایی".
امکان نداشت استاد را یک روز ببینی و شب و روز بعدش به او فکر نکنی...
وحید موسائیان کارگردان لرستانی سینما هم از خوبی های حسین شیدایی می گوید و در مقابل خواسته مرور خاطرات مشترکشان می گوید: استاد شیدایی سراسر وجود و حضورش خاطره است؛ امکان نداشت استاد شیدایی را یک روز ببینی و شب و روز بعدش به او فکر نکنی...
وی ادامه می دهد: شاید آثار تصویری و نمایشی کمی از استاد شیدایی ثبت شده اما اسم و عنوان ایشان و کارهایی که برای هنر خرم آباد کرد او را برای همیشه زنده و ماندگار نگه داشته است.
موسائیان با یادآوری اینکه استاد شیدایی وقتی به تهران آمد درگیر بیماری بود، عنوان می کند که همسر استاد شیدایی با من تماس گرفت و گفت که حسین حالش خوب نیست و هرچقدر اصرار می کنیم به بیمارستان نمی رود.
آن روز، روز خوبی نبود
وی از روزهای منتهی به پرواز استاد با غمی عمیق اینگونه یاد می کند: در مدت زمان بیماری ایشان بارها با هم دیدار و صحبت کردیم در نهایت دهم خردادماه بود که حوالی ساعت 9 صبح ایشان در سن 53 سالگی به رحمت خدا رفتند.
موسائیان کمی مکث می کند و با کلامی که از سر تا پایش "آه" می بارد اینگونه حرفهایش را ادامه می دهد: آن روز، روز خوبی نبود و یادآوری آن لحظات و اینکه من چگونه خودم را بیمارستان رساندم بسیار دردآور است.
این کارگردان سینما از حسرتهایش می گوید و اینکه همیشه افسوس می خورد که چرا یک فیلم مستند از استاد شیدایی نساخته است.
موسائیان معتقد است که فرهنگ ما فرهنگ منزوی کردن هنرمندان و کسانی است که وقتی هستند همه در بی تفاوتی نسبت به آنها به سر می برند و وقتی نیستند همه توجهات به سمت آنها معطوف می شود و کلامش اینگونه تمام می کند: "شیدایی" با همه "شیداگری" هایش همیشه هست.
مرور کوتاه یک عمر شیدایی در صحنه تئاتر
بنابر این گزارش حسین شیدایی متولد 1328 خرم آباد است. این بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، نخستین گروه تئاتر حرفه ای خرم آباد را با نام گروه تئاتر "آرش" تأسیس کرد و نزدیک به هشتاد نمایش به عنوان کارگردان به روی صحنه برد.
بازی در فیلم "آرزوهای زمین" به کارگردانی وحید موسائیان مهمترین کار سینمایی او بود که دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش دوم مرد از جشنواره بیستم فیلم فجر در سال 1380 را برایش به ارمغان آورد. همچنین بازی زیبای شیدایی در مجموعه تلویزیونی "خاک سرخ" به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا در خاطر بینندگان باقی مانده است.
او بازی در فیلم های "خاموشی دریا" به کارگردانی وحید موسائیان، "دام" به کارگردانی جلال مهربان و "جایی در دوردست" به کارگردانی خسرو معصومی را نیز در کارنامه خود داشت.
شیدایی کارمند رسمی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان بود و در سال های واپسین عمرش به عنوان مأمور و کارشناس تئاتر در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران فعالیت می کرد. وی 10 خرداد 1381 بر اثر بیماری در تهران پرواز کرد و به یک عمر "شیدایی" در صحنه تئاتر پایان داد.
....................................................
گزارش: زهرا حسینی
نظر شما