به گزارش خبرنگار مهر، «پرورده با عشق» داستانهای ساده اما واقعی و درست تجربههای یک معلم موسیقی به نام شینیچی سوزوکی است. قصههای او با لحنی ساده و صمیمی مبین ساعاتی است که این معلم، خستگی ناپذیرانه، صرف آموزش هر یک از شاگردانش کرده است. سوزوکی به خاطر دستاوردهای بشردوستانهاش و یک عمر تلاش برای پرورش کودکان، کاندیدای دریافت جایزه صلح نوبل شد، اما آن سال، جایزه نوبل به مادر ترزا رسید.
سوزوکی طی 75 سال تدریس، به دهها نفر درس موسیقی داده است. برنامه «توانپروری» او فراتر از یک برنامه آموزش موسیقی است. این برنامه شامل فلسفهای است که روان فرد را آموزش میدهد و او را از درون راضی میکند. همچنین به ذهن نظم و ترتیب میدهد و به گوش و چشم و انگشتان و همه اعضای بدن آموزش میدهد و علاوه بر اینها در مورد زندگی و همه زیباییهایش هم دیدگاه مثبت و امیدوارکنندهای ارائه میدهد. هدف سوزوکی این نبوده که لشگری از ویولنیستها را تربیت کند، بلکه هدفش تربیت شهروندان خوب و انسانهای شریف بوده است.
ستاره بهشتی استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران برای این کتاب مقدمه کوتاهی نوشته است. بعد از دیباچه مترجم و مقدمه خود نویسنده، متن اصلی کتاب آغاز میشود. سوزوکی در پیشگفتارش بر کتاب مینویسد: من در این کتاب درباره چگونگی شکوفا کردن استعدادهای انسانی خواهم نوشت و توضیح خواهم داد که چگونه هر کودک معمولی میتواند به انسانی ستایشبرانگیز تبدیل شود. من میخواهم شرح دهم که چگونه میتوان فردی ناتوان را به انسانی با استعداد تبدیل کرد و چگونه یک شخص میانمایه، نابغهای استثنایی میشود.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
یک روز صبح آقای تاناکا، نقاش رنگ روغن، همراه با نامهای از طرف یک دوست به دیدن من آمد. در راه ورودش متوجه شدم کودک زیبایی را هدایت میکند که گویا نابیناست. آقای تاناکا بچه را نشان داد و گفت: «این پسر پنج ساله من تئیچی یه، به علت بیماری چشمیای که جونش رو تهدید میکرد مجبور شدیم اجازه بدیم هر دو چشمش رو جراحی و تخلیه کنن. من و همسرم میخوایم شعاع نوری به زندگی تیره بچهمون بتابونیم تا توی راه طولانی زندگی کمکش کنه، برای همین به فکر موسیقی افتادیم و من به این امید که شما به عنوان هنرجوی ویلن بپذیریدش، آوردمش اینجا.
با دیدن آن کودک بیگناه که باید در تمام زندگیاش بدون بینایی و تنها با لمس کردن با محیط پیرامونش آشنا شود، نتوانستم جلو جاری شدن اشکهایم را بگیرم. من در آن لحظه نتوانستم کودک را بیدرنگ بپذیرم و ناچار شدم برای اندیشیدن به اینکه چگونه میتوانم به کودکی تمام نابینا درس بدهم از پدرش یک هفته زمان بخواهم و به او گفتم: اگر احساس کنم که اعتماد به نفس لازم برای انجام این کار رو دارم و در این راه به پیروزی میرسم اون وقت میپذیرمش.
آن شب من در اتاق مطالعه به این مساله پیچیده خیلی فکر کردم. من هیچ ایدهای در مورد درس دادن به کودکی نابینا نداشتم. پس از مدتی یکباره فکری به ذهنم رسید، اینکه باید وضعیت زندگی یک آدم نابینا را برای خودم بازسازی کنم. پس از جایم بلند شدم و چراغ را خاموش کردم و در تاریکی مطلق دوباره نشستم. با خودم گفتم: پس اینه کور بودن! باید زندگی در تاریکی مطلق رو تجربه کنم!...
این کتاب با 176 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 7 هزار تومان از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.
نظر شما